گفتگوی صبا با عوامل نمایش «جنگ و صلح»
وقتی انسان ساز میشود
در این شماره از روزنامه با عوامل نمایش «جنگ و صلح» به نویسندگی و کارگردانی میثم یوسفی به گفتگو پرداخته ایم
نمایش موزیکال جنگ و صلح پس از پایان اجرایی خود در فرهنگسرای نیاوران، اجرای جدید این نمایش را در پردیس تئاتر شهرزاد آغاز کرده است. این تئاتر با رویکردی تلفیقی از دو هنر نمایش و موسیقی در لایه های بطنی مخاطبان را با خود همراه میکند. نمایش موزیکال «جنگ و صلح» به نویسندگی و کارگردانی میثم یوسفی است که با بازیگری ناصر آویژه، حسین میرزائیان، بهنام متعارفی، الهام زارعی، قاسم انصاری شاد، مهدی رحمتی، حسن تدینی، سعیده ترکاشوند این روزها میزبان مخاطبان نمایش در مجموعه پردیس تئاتر شهرزاد است. در خلاصه این نمایش آمده است: در مجلس بزمی دو خانواده سازهای سنتی (ایرانی) و کلاسیک (فرنگی) در حال اجرای موسیقی می باشند که ساز جوان، کمانچه از خانواده سازهای ایرانی و چنگ از خانواده سازهای کلاسیک رخ در رخ یکدیگر قرار گرفته و یک دل نه صد دل عاشق و شیفته یکدیگر میشوند و با توجه به اختلافات فرهنگی و خانوادگی شان با ممانعت خانواده هایشان روبرو میشوند. خبرنگار صبا درباره این نمایش باکارگردان و بازیگران این اثر گپ و گفتی داشته است که در ادامه میخوانید.
میثم یوسفی: جنگ و صلح، تئاتری برای ۷ تا ۷۰۰ سالهها
با توجه به اینکه این نمایش پیوند دهنده دو هنر موسیقی و نمایش است، ایده این نمایش چطور شکل گرفت؟
از نظر من موسیقی تنها زبان بین المللی دنیاست که قادر است با هر زبان وملیتی ارتباط مستقیم برقرار کند و از نظر فرهنگی یک زبان مشترک میان تمام اقوام است. در واقع من از زمانی که احساس کردم که دو موضوع موسیقی سنتی ایران و فرهنگ ایرانی به دنیا درست معرفی نشده است سعی کردم در قالب یک اثر نمایشی روی هر دو موضوع متمرکز شوم. اول موسیقی سنتی ایران و دوم فرهنگ خانوادههایی که در ایران زندگی می کنند نمایش جنگ و صلح با همین ایده و مضمون شکل گرفت. با همین مضمون ما دو واژه عشق و تقابل سلیقهای و طبقاتی را کشمکش این اثر قرار دادیم و از رهگذر این دو واژه به صلح رسیدیم. برای رسیدن به این تقابل داستان رومئو و ژولیت و عشق میان این دو دلباخته را به عنوان عاشقانهای شناخته شده در جهان سرمشق قرار دادیم. همین الگوی عاشقانه را به خانواده سازها بردیم و در تقابل دو ساز کلاسیک و سنتی را نماد پردازی کردیم. از خانواده سازهای کلاسیک ساز چنگ را انتخاب کردیم و از خانواده سازهای سنتی ساز کمانچه را برگزیدیم. در ادامه عشق و علاقه میان این دو ساز را نشان دادیم و تقابل را میان خانوادههایشان بسط دادیم. مترونوم که در موسیقی وظیفه حفظ ریتم در قطعات موسیقی را دارد، دانا و هدایتگر قصه ماست که به کمک این دو دلباخته برای حل مشکلشان میآید. این نمایش بیانگر این پیام است که عشق داروی شفابخش حیات است و چنانچه بخواهیم کل دنیا درصلحی فراگیر قرار بگیرد باید این داروی شفابخش در دنیا پراکنده و میان همه انسانها جاری و ساری باشد. از طرفی دیگر شفابخشی و اعجاز موسیقی در دنیا بر هیچ کس پوشیده نیست، موسیقی یک درمان است و من از پیوند این دو به نسخه اکسیر حیات رسیدم.
آیا این نمایش در ضمن قصه گویی از یک جریان نمایشی، جنبه های آموزشی برای مخاطبان در زمینه موسیقی هم دارد؟
بله، خوشبختانه این نمایش اطلاعات مخاطب را در زمینه ساز شناسی تقویت میکند. علاوه بر مبحث سازشناسی، مباحث مهم تری از موسیقی مانند ریتم، ملودی، هارمونی و … برای مخاطب حین دیدن این نمایش ملموس میشود. چرا که موسیقی رکن اصلی این قصه است و دیالوگهای این نمایش اجرای سازهاست.
نمایش جنگ و صلح بر چه شیوه و سبک اجرایی استوار است؟
تلفیقی از نمایش آئینی و عروسکی است. بازیگران این نمایش تنپوشهای دارند که امکان دارد بعضی نیمه تنپوش و برخی تمام تنپوش باشند. دیالوگ ها به شکل شعر و موسیقی است و حاصل زحمات دوستان حرفهای در زمینه ساخت ماسک و موسیقی است. البته تجربه ای که خود بنده از ۲۵ سال کار در زمینه اجرای نمایش در ژانرهای مختلف داشتهام و همچنین تجربه ای که در موسیقی و آشنایی با سازها داشتهام در این اثر بسیار هدایتام کرد.
از نظر مخاطب شناسی، قشر هدف این نمایش را در چه گروهی دیدهاید؟
این نمایش اجرای جذابی است برای مخاطبان ۷ تا ۷۰۰ ساله، چرا که به فراخور همه افراد در تمام ردههای سنی، دادههایی دارد که حتما برایشان جذاب و قابل تامل است. با اینکه درام این نمایش براساس دغدغه های افرادی از سن ۲۰ به بالاست اما اجرای فرمی آن به شدت کودکان را جذب میکند.
نظرتان درباره شرایط اجرای جدیدتان در پردیس شهرزاد چیست؟
به هر حال هر سالنی ویژگیها، شرایط و محسنات خاص به خود را دارد. پردیس شهرزاد یک سالن خصوصی است با شرایط خاص به خود، فرهنگسرای نیاوران هم یک سالن دولتی است که طبیعتا قوانین خاص به خود را دارد. به همین خاطر تفاوت هایی میان سالن دولتی و خصوصی است که هر کسی به فراخور اجرایی که در این سالن ها داشته است به این مباحث آشناست. به همت همکاری و تعامل خوبی که قاسم جعفری با گروه ما داشت، اجرای ما در این سالن اتفاق افتاد. در ادامه هم امیدوارم وعدههای حمایتی که محمود سالاری معاونت هنری وزارت فرهنگ و همچنین کاظم نظری مدیر کل هنرهای نمایشی به ما دادهاند عملی شود. چرا که با دیدن این نمایش به این مهم رسیدهاند که این نمایش شاخصه و قابلیت اش را دارد که نماینده هنر تئاتر ایران در جهان و مجامع بین المللی باشد.
از سختیهای که در طول مسیر اجرای این نمایش داشتهاید، بگوئید؟
در این روزگار با توجه به شرایط اقتصادی، کار کردن در حوزه نمایش بسیار سخت است و طبیعتا بخش بزرگی از این سختی متوجه تهیه کننده و حمایت کننده مالی این کار است. البته حل این مسئله با کمک خود هنرمندان این رشته امکانپذیر میشود. کسانی که دلسوزانه و دغدغه مند بدون چشمداشت پای کار و اجرای آن میایستند. در این شرایط اگر مرکزهنرهای نمایشی و مراکز دیگر مرتبط با تئاتر حمایت های خود را از گروه های نمایشی نداشته باشند این سختی و مرارت دوچندان میشود. رسالت این نهادها تنها بحث مجوز دادن و نظارت دورآدور بر اجرا نیست. به طور کل این سازمان ها و نهادها به وجود آمده اند که موانع را از سر راه هنرمندان بردارند. برای همین اتفاق، یکی از مهمترین وظیفه مسئولان حضور در مجامع هنری و صحنه های اجرای تئاتر است بدون اینکه توجه کنند این نمایش با سلیقه و طرز فکر شخصی شان سازگار است یا نه؟ هر قشر و گروه نمایشی با هر سبک اجرای و طرز فکر متفاوتی که دارد، فرزندان این سرزمین هستند. هیچ پدری به خاطر اختلاف سلیقه یا طرز فکر میان فرزندان خود نباید تفاوت قائل شود. متاسفانه نمایش آئینی در ایران بسیبار مهجور باقی مانده است. هر دو سال یک بار یک جشنواره نمایش آئینی با هزار ممنوعیت و محدودیت برگزار می شود که تا بحال نتوانسته وجهه رسمی و معتبری از این سبک نمایشی کهن در ایران را جانمایی کند.
این نمایش با کمک خانم مرضیه برومند، بنفشه بدیعی و همچنین گروه نمایشی بچههای یزد در سال ۱۳۹۸ تولید شد و در سال ۱۴۰۰ اجرای مشترک این کار با گروه بازیگران یزدو تهران در سالن چارسو اجرا شد. هم اکنون سعادت این را داشتیم که سومین دوره این نمایش را در پردیس تئاتر شهرزاد به اجرا ببریم. تئاتر کم بضاعت است و متاسفانه ما برای تبلیغ کار امکان استفاده از بیلبوردهای شهری را نداریم و امیدوارم با کمک دوستان رسانهای مثل شما اطلاع رسانی این اجرا انجام شود. در این نمایش ما مدعی هستیم که تنها اثر تولید شده در این ژانر خاص هستیم.
این نمایش را برای مردم ایران و خانواده های ایرانی تولید کردم. حضور تماشاچی برای خانواده تئاتر قطعا برای هنرمندان قوت قلب است. بدون حضور تماشاچی کار ما معنایی ندارد.
ناصر آویژه: عرصه برای فعالیت غیرحرفهای خالی شده است
با توجه به اینکه به جز ایفای نقش در این اثر نمایشی، بخشی ازدراماتورژی این کار هم برعهده تان بوده است. در مورد دراماتورژی کردن این اثر بگوئید؟
بخش اعظم دراماتورژی این اثر به عهده میثم یوسفی بود. در ادامه بنده در چینش صحنهها و بخش بندی ریتمیک کار برای جذابتر شدن این اثر به گروه اضافه شدم. در این تغییرات، کمی قصه روانتر و اشعار به گونه کار نزدیکتر شد. در ادامه صحنه جدیدی نیز به کار اضافه شد که برای همان صحنه موسیقی جدیدی نیز آهنگسازی شد. باتوجه به اینکه درام این نمایش از اثر رومئو و ژولیت اقتباس شده است و پایان بندی درام اصلی بسیار تراژیک است ما سعی کردیم به خاطر نوع مخاطبی که هدف داشتهایم (کودک، نوجوان و خانواده) پایان کار را که با حزن و اندوه همراه بود به اثری رضایت بخش تر بدل کنیم و ماحصل این تقابل را به صلح برسانیم.
چه نقشی را در این نمایش بازی میکنید؟
نقش مترونوم را در این نمایش بازی میکنم. دیگر سازها نیمه تن پوش هستند. این نقش کاملا در تن پوش اجرا می شود.
فکر می کنید دیدن این نمایش بیشتر برای علاقه مندان به موسیقی جذاب تر باشد یا علاقه مندان در حوزه تئاتر و نمایش؟
به نظرم برای هر دو گروه جذاب است و از نظر بصری نیر جوابگوی مخاطب کودک و خانواده است. مخاطبان ضمن دیدن این نمایش با مباحث سازشناسی هم آشنایی پیدا میکنند.
آیا بازیگران نمایش، اجرای خوانندگی هم دارند؟
خیر، فقط بنده یک اجرای کوتاه بحرطویل به شکل ریتمیک ضربی دارم. اشعار کار در حین تغییرات روان تر و سادهتر شدهاند که اتفاقا آهنگساز و بقیه دوستان این تغییرات را در اجرا بهینه دیدند.
ارتباطگیری مخاطبان، خصوصا کودکان را با اثر چطور دیدهاید؟
به یاد دارم در اجرایی که در فرهنگسرای نیاوران داشتیم در پایان کار کودکی جلوی من را گرفت و از من پرسید که چرا در میان شخصیت های سازی، سنتور نداشتیم! من به او گفتم که اگر می خواستیم همه سازها را بیاوریم که خیلی زیاد بودند. کودک به من گفت؛ من خیلی ساز سنتور را دوست دارم و اینجا همه بودند به جز سنتور! در همین جا متوجه شدم که کودکان کاملا نقشها را مانند یک ساز زنده روی صحنه تصور میکنند.
به نظرتان حال تئاتر در این روزها بهتر است یا خیر؟
با توجه به استقبال گروه های نمایشی و مخاطبان به نظر میآید که همین طور است، اما در واقع جای خالی چهرههای شاخص حس میشود و اکثرا گروه های در حال کار جدید هستند که در این شرایط با دیدن خالی بودن عرصه وارد این حوزه شدهاند. البته این مسئله هم میتواند کمک کننده باشد و هم آسیب زا، چرا که جوانان فرصت حضور پیدا کردهاند اما اینکه بی سابقه هستند و مسیر درست را برای رسیدن تا به این مرحله طی نکردهاند اصلا خوب نیست. کسی مثل من ارزش انتظار برای اجرا در سالن پرقدمتی مانند تئاتر شهر را درک می کند و به حسب آن نمایشی به فراخور قدمت و ارزش این سالن، آماده اجرا میکند. اما وقتی به جوانی که خیلی سبقه تئاتری ندارد اجازه اجرا در این سالن را میدهند قطعا او بدون توجه به ارزشهای صحنه ای و نیاز مخاطب کارش را پیش میبرد. یکی از همین جریانهای آسیبزا افتتاح سالنهای خصوصی بود که گروهها بدون دانش تئاتری فقط با پرداخت هزینه اجرای سالن، نمایش بر روی صحنه میبردند درحال حاضر، عرصه برای فعالیت غیرحرفهای خالی شده است البته ممکن است حتی همین نمایش ها مخاطب را جذب کند اما هیچ تاثیر مثبتی بر جریان هنری تئاتر ایران نمیگذارند. به نظر من اثر هنری جدا از اینکه چقدر با میزان استقبال مخاطب مواجه می شود یا خیر! باید از نظر بار معنایی و جریان سازی هنری که در تاریخ تئاتر ایران دارد، ارزیابی شود.
صحبت پایانی:
سپاسگزارم از گروه دوستان رسانه و مطبوعات که میدانم در این شرایط سخت پیگیر مسائل هنرمندان هستند و خط ارتباطی موثری بین مردم، مسئولین و هنرمندان هستند.
حسین میرزائیان:هر انسانی در جهان یک ساز است
در ابتدا، کمی از سابقه خود در زمینه تئاتر بگوئید؟
تئاتر برای من از دوران مدرسه آغاز شد. سال ۱۳۶۹ اولین اجرای حرفهای خود را سالن قشقایی تجربه کردم. بعد از آن با حضور در آثار تلویزیونی و سینمایی و بیشتر تئاتر، تئاتر، تئاتر در این مسیر آبدیده شدم. این دوسال اخیر بسیار پرکار بودم. میثم یوسفی از گذشته با بنده دوست بود و مخاطب خوب اجراهای نمایشی من بوده است. در تغییرات اخیری که در اجرای نمایش جنگ و صلح اتفاق افتاد من به جای یک بازیگر دیگر به این نمایش اضافه شدم. من از قبل این نمایش را دیده بودم بسیار به این کار و سبک اجرای خاص آن علاقه مند بودم. نمایش جنگ و صلح یک تئاتر فیزیکال و معناگراست. نگاه و زاویه دید کارگردان این نمایش به مقوله عشق مرا شیفته این نمایش کرد. اقتباس از اثری شاخص که در عاشقانه ای میان سازها حلول پیدا میکند. برای خود بنده حضوردر این نمایش تجربه بسیار خوبی بود و حالم با این نمایش خوب است.
آیا جای خالی این ژانر و سبک نمایشی را در ایران احساس میشود؟
بله، بسیار زیاد. برای خود بنده که سالهاست در این حوزه کار میکنم و تجربیات زیادی هم در این راه کسب کردهام جای خالی این سبک بسیار خالی است. نمیگویم اصلا نبوده است اما خیلی کم به این سبک نمایشی در ایران پرداخت شده است. به همین خاطر بود که من در نمایش کافه عاشقی هم با جان و دل حضور داشتم رویکرد نمایش کافه عاشقی در عین نوگرا بودن تفاوت های زیادی با نمایش جنگ وصلح دارد. در جنگ و صلح من نقش کمانچه را ایفا میکنم. در نمایش جنگ وصلح کاملا به صورت اپرت بازیگران در هیئت یک ساز بر روی صحنه ظاهر میشوند. در واقع این نمایش بازگو کننده این صورت زیبا از اجتماع انسانی است که هر انسانی در جهان یک ساز است که متناسب با خودش و شرایط نوای او به صدا در میآید. آدابته کردن این مقوله زیبا درنمایش از نظرمن رویکردی بسیار مدرن به مسئلهای پرمعنا و عمیق است. پایان این نمایش، این پیام زیبا را القا میکند که اگر این سازها که نماینده انسانها هستند در هارمونی و هماهنگی با هم قرار بگیرند، صدای خوش آواز و دلنشین از جهان برمی خیزد.
صحبت پایانی؛
مخاطب با دیدن این نمایش با حال خوب از سالن بیرون میرود. به عنوان تئاتری از دوستان این حرفه میخواهم به جای گلایه کردن به صحنه بیایند و کار به اجرا ببرند. ما باید حرف خود را در اجرا بزنیم. مشکلات زیاد است اما با خالی شدن این عرصه از هنرمندان حرفهای، کسانی وارد این حوزه می شوند که اندیشه و دغدغه هنر ندارند. من هم اینجا از تمام دوستان حرفهای تئاتر دعوت میکنم که به میدان بیایند و عرصه را برای ناکارآمدان خالی نکنند.
سمیه خاتون