شنبههای چالشی روزنامه صبا
آیا تئاتر ما بر هویت فرهنگی کشورمان منطبق است؟
پاسخ شخصیت های مختلف به چالش صبا
این که سالهای سال است در میان هفت هنر این اقلیم، هنر تئاتر مظلومترین واقع شده و درد و دل هنرمنداش همیشه بیش از ششتای دیگر بوده؛ سخن جدیدی نیست و هرکس در این هفتگانه دستی بر آتش دارد، به آن واقف است. اما بیشتر این نگرانکننده است که تئاتر، این هنر محروم و مظلوم، تا چه حد شناسنامه هویت و فرهنگ این کشور است؟ برای اینکه بفهمیم برای این شناسنامه چه کردهایم و وضعیت امروزی آن چگونه است، چالش این هفته را به این موضوع اختصاص دادهایم و با برخی از هنرمندان آن به گفتوگو نشستهایم که در ادامه میخوانید.
توضیح این که تمام مطالب گفته شده در این گزارش نظرات و پاسخهای هنرمندان ارجمند است که البته با دغدغهمندی وارد این چالش شده و نگاههایشان را با ما به اشتراک گذاشتهاند و ما هم بدون کم و کاست، آنها را منتشر میکنیم.
روزنامه صبا نیز بر حسب ماموریت و هدف اصلیاش که همانا مطالبهگری و شفافسازی و تعالی در عرصه فرهنگ و هنر است و همچنین در راستای رویکردهای مدیران و متولیان عرصه هنر -که بر این مهم تاکید دارند-، اقدام به راهاندازی شنبههای چالشی کرده است که هر هفته با یک موضوع به جهت تعامل وارد حریم یک هنر از هنرهای هفتگانه میشود. مخاطبان محترم نیز میتوانند با رعایت اصول اخلاقی درباره چالشهای هر هفته روزنامه صبا در فضای مجازی با ما همراه و نظرات خود را به اشتراک بگذارند.
قطبالدین صادقی:مهمترین ویژگی تئاتر، مدیر و برنامههای آن مدیر است
قطبالدین صادقی نویسنده، مترجم، بازیگر سینما و تلویزیون و کارگردان تئاتر، در پاسخ به چالش این هفته صبا گفت: زمانی میتوانیم بگوییم تئاتر ما هویت فرهنگی کشورمان است که چند نهاد داشته باشیم، تماشاخانه بزرگ با بودجههای خوب با گروههای ویژه که نمایشهایی را کار کنند که برآمده از تاریخ، اسطورهها یا مسائل اجتماعی خودشان باشد. ما در حال حاضر چنین تئاتری نداریم. نه ساختمان تماشاخانه آن را داریم نه مدیرش را، نه سیاست آن را داریم و نه بودجهاش را.
او در این زمینه توضیح داد: مثلا «تئاترشهر» میتوانست اینگونه باشد، ولی در آن هم تئاتر خارجی کار میشود هم تئاتر کودک کار میشود، اصلا معلوم نیست هویتش چیست. در تمام دنیا تئاتری که مال آن کشور باشد قبل از هر چیز، یک تئاتر ملی است و تئاتر ملی یعنی مسائل، ارزشها، تفکر و زیباشناسی آن کشور؛ که متاسفانه ما چنین جایی نداریم.
صادقی در ادامه بیان کرد: یک زمانی میخواستند که تماشاخانه «سنگلج» فقط برای نمایشهای سنتی شود که هنوز ادامه دارد یا مثلا «تالار هنر» مخصوص تئاتر کودک است. این تقسیمبندیها درست است و این نباید شامل دو تا تئاتر شود. همه تئاترهای ما باید دارای سیاست روشن، برنامه روشن و مدیر شایسته باشند. یادتان نرود این نکته از همه مهمتر است. مهمترین ویژگی تئاتر، مدیر و برنامههای آن مدیر است. درحالیکه در تمام دنیا مدیران تئاتر، کارگردانان صاحب نام، صاحب سبک و در سطح ملی با ارزشاند. اصلا کارگردان و مدیر تئاتر به آن تماشاخانه هویت میبخشد و وزارتخانه دخالتی در کارش نمیکند، دست او را باز میگذارد. برای اینکه فرد صاحبنظری است و دارای یک وجهه اجتماعیهنری بزرگ است. او تعیین میکند چه آثاری اجرا شود، بدون دخالت وزارتخانه و نهادهای دیگر. ما اینها را نداریم. کسانی را در راس تماشاخانهها گذاشتهاند که دارای این ویژگیها نیستند، بیشتر آدمهایی هستند که از لحاظ سیاسی قابل اعتمادند. یعنی بیشتر سیاسی هستند تا هنری درحالیکه این کافی نیست و واقعا در سیاستهای فرهنگی میتواند موانع بسیار بزرگی ایجاد کند.
وی همچنین اذعان داشت: مدیر کارهای نیست، آدمها از جای دیگری تعیین میشوند، سیاستها از جای دیگری دیکته میشود. بیچارگی ما این است؛ یک مرکزیتگرایی یا سانترالیزم داریم که همه را خط میدهد و کنترل میکند. یعنی به نظر من، آزادی فرهنگی کم است. آن شکوفایی که باید باشد، نیست. وقتی یک عده هستند که متن را میخوانند، بعد از آن برای بازبینی آن میآیند، بعد از آن میگویند این کلمه را بردار، آن شخصیت را عوض کن و … که همه اینها بازدارنده است.
قطبالدین صادقی در پایان گفت: به نظر من دیر یا زود باید به این امر خاتمه دهند. اگر واقعا دنبال شکوفایی فرهنگی و گسترش فرهنگ و هنر در این کشور هستیم، این آزادی خلاقیت باید برگردد.
میکائیل شهرستانی:انگار تئاتر از جهانی دیگر ظهور کرده و از ما نیست
میکائیل شهرستانی گوینده، بازیگر، کارگردان و مدرس تئاتر در پاسخ به چالش صبا گفت: بیگمان آشفتگی و بهمریختگی و بیسرانجامی هنرهای نمایشی بخصوص تئاتر نماد روشن و واضحی از قوانین من درآوردی و بی پایه و اساس سیاستگذاران فرهنگی و در راس آنها وزارت ارشاد است.
او در این زمینه توضیح داد: تئاتر هم، چون جامعه ملتهب است. اکثریت عظیمی از تئاتریهای ما بیتشکل (خانه تئاتر را دیگر کارآمد نمیدانم) بیبهرهمندی از حمایتهای دولتهای مختلف که بر سر کار آمدند و متاسفانه هم از سر دشمنی با هنر بخصوص تئاتر درآمدند و در سرازیری سقوط قرارش دادهاند، معترضند….
شهرستانی در ادامه بیان کرد: تئاتر آینه تمامنمای دوره و زمانه خود است. هیچ هنری به اندازه تئاتر این ویژگی در آن مستتر نیست. چهره به چهره با مخاطبش در کوتاهترین فاصله قرار میگیرد و برمیانگیزد، داوری و انتقاد میکند. تئاتر هنری است مطالبهگر، همچون جامعه اش. غیر از این وسیلهای است در دست پولشویی و اهداف بیخاصیت و بدرد نخور مثل شیشه خالی از عطری که فقط کمی از رایحه درونش را دارد و آن هم کمکم به مشام نمیرسد … با هزینههای سنگین و این اقتصاد ورشکسته چگونه باید تئاتر را سرپا نگه داشت؟
میکائیل شهرستانی در پایان گفت: در همه جای دنیا به تئاتر سوبسید میدهند. به تئاتر فخر میکنند. محک و میزان اندیشهورزی جوامع محسوب میشود؛ ولی اولین دگرگونی و تغییر و تحولات اجتماعی باعث تعطیلی تئاتر میشود. انگار تئاتر از جهانی دیگر ظهور کرده و از ما نیست. پس تا میتوانیم بزنیمش، تحت فشار بگذاریمش و اگر شد سرش را زیر آب کنیم. دولت پس از دولتی دیگر شکل گرفت و تئاتر بی ولی و وصیتر شد… هیچکس هم پاسخگو نیست. انگار ما به زبان دیگری حرف میزنیم که غیرقابل فهماست و عاقبت، تئاتر هم چون موسیقی و سینما و دیگر هنرها فرو خواهد پاشید. دیگر تردید ندارم.
مریم کاظمی:هیچ چیز مستمری وجود ندارد
مریم کاظمی نویسنده، بازیگر و کارگردان سینما، تلویزیون و تئاتر در پاسخ گفت: البته این نظریه هم یک جمله کتابی است و نمیشود خیلی علمی به آن استناد کرد. در واقع چیزی است که نوشته شده و ما هم اینطرف و آنطرف خواندهایم و این جمله را به کار میبریم که تئاتر نمونه فرهنگ و هنر یک کشور است ولی اگر بخواهیم به این استناد کنیم نه.
او در این زمینه توضیح داد: چون زیرساختهای لازم برای تولید تئاتر و آن چیزهایی که تئاتر را در کشورهای مختلف شکل میدهد که منجر میشود یک چنین تئوریای بافته شود و بوجود بیاید؛ در کشور ما وجود ندارد.
وی در ادامه گفت: همه چیز خلقالساعه، گاه به گاه، اتفاقی و در واقع پراکنده است. ما فعالیتهای مستمر چه در زمینه هنرمندان چه متولیان و چه مدیران نداریم.
مریم کاظمی در پایان گفت: هیچ چیز مستمری وجود ندارد. همانطور که یک مدیر میآید، کارهای مدیر قبلی را قبول ندارد و دنباله او را نمیگیرد و فقط کارمندها را جا به جا میکند. در همه رشتهها هم اینگونه است، از پایه بگیر در مدارسمان همینطور است تا برسیم به جاهای بالاتر و مسلما تئاتر هم نمیتواند برای خودش ساز جداگانه بزند. همان چیزی که در همه کشور ما حاکم است و همه پوششهای پراکنده است، در تئاتر هم همینطور است ما چون فعالیت مستمر، سیستماتیک، کمپانی تئاتر و زیرساختهای بیمهای مناسب برای هنرمندان نداریم اصلا نمیتوانیم در مورد این تئوریها به راحتی صحبت کنیم.
هادی مرزبان: باید باشد!
هادی مرزبان بازیگر و کارگردان سینما، تلویزیون و تئاتر در پاسخ به چالش صبا فقط به این نکته اشاره کرد و گفت: باید باشد …!
محمد مساوات: تئاتر ما، مرده است
محمد مساوات نقاش، نویسنده و کارگردان تئاتر در پاسخ گفت: معلوم است که نه. تئاتر یا هر هنری به نظر من باید آینه تمامنمای آنچیزی باشد که در بطن جامعه وجود دارد و متاسفانه این مطلقا در تئاتر ما حداقل الآن وجود ندارد.
او در این زمینه توضیح داد: تئاتر ما درحال حاضر یک تئاتر مرده است. چیزی وجود ندارد. حداقل الآن و دلیلش احتمالا ناشی از ترس بزرگی است که سالیان درازی است که داریم بر گرده نحیفمان حملش میکنیم. بنابراین اگر بخواهیم صادقانه با خود مسئله یا پدیده برخورد کنیم، امروز آن چیزی که دارد روی صحنه تئاتر ایران رخ میدهد، هیچ ارتباطی با جامعهاش ندارد. در واقع میتوانم بگویم ارتباطش با جامعهاش قطع است یا فقط دارد بخشی از جامعه را نمایندگی میکند. بنابراین من آن را عقیم و ناکارآمد میدانم. اگر هم داشته باشیم بخشی از واقعیت است در واقع واقعیت جعلی است نه چیزی که وجود دارد. منظورم این است که نادیده انگاشتن بخش بزرگی از جامعه است.
محمد مساوات در پایان گفت: در چنین شرایطی تماشاگر جدی تئاتر نیز کم میشود. بنابراین وقتی تماشاگر جدیای وجود ندارد، مطلقا تئاتری وجود ندارد. چون تئاتر دو سو دارد یک سو اجراگر و سوی دیگر تماشاگر و ما امروز تماشاگر را نداریم بنابراین تئاتر نداریم.
اِلسا فیروزآذر: تئاترهایی که معرف فرهنگ کشور هستند، اصلا مجوز نمیگیرند
اِلسا فیروزآذر بازیگر و نویسنده سینما و تلویزیون و کارگردان تئاتر در پاسخ گفت: به نظر من درست است که تئاتر میتواند فرهنگ یک کشور را نشان دهد، ولی در کشوری که سانسورش زیاد است و یک تئاتر بارها و بارها اصلاحیه میخورد و حتی برخی مواقع به هیچوجه مجوز نمیگیرد؛ نه.
او در این زمینه توضیح داد: من فکر میکنم اتفاقا این تئاتری که ما درحال حاضر شاهد آن هستیم و مجوز میگیرد، اصلا فرهنگ کشور را نشان نمیدهد. چون وقتی یکسری از مسائل فرهنگی مطرح میشود، ممیزی میخورد و اصلا ما آن کارها را نمیبینیم.
فیروزآذر در پایان گفت: به نظر من متاسفانه نمایشهایی که به مسائل سطحیتری میپردازند یا به مسائل کشور خیلی ارجاء داده نمیشوند؛ اینها هستند که مجوز میگیرند. چون احتمالا مسائل عمیقی که شامل ممیزی میشود را در بر نمیگیرند.
بهروز غریبپور: ما دارای تئاترهایی هستیم که هویت ایرانی را کم و بیش نشان میدهد
بهروز غریبپور نویسنده و کارگردان سینما و تئاتر در پاسخ گفت: اصلا به این شکل نیست که تئاتر هر کشوری نشاندهنده هویت و فرهنگ آن کشور باشد.
او در این زمینه توضیح داد: به طور مثال فنلاند، بلژیک، حتی سوئد و خیلی از کشورها تکرارکننده نمایشهای بسیار معروف جهان هستند و در برنامه سالانهشان حتما آثار چخوف، ایبسن و … هست و به این صورت نیست که دارای نمایشنامهنویسهای معروف باشند و کسانی باشند که براساس هویت ملی آن کشور آثاری را خلق کرده باشند. بنابراین میتوان گفت در تئاتر جهانی، نوعی هویت جهانی را میشود دید که در رابطه با به کارگیری توان و خلاقیت نیروهایی مثل کارگردان، طراحصحنه و بازیگران است و یک اثر ملی تلقی میشود. در هر کجای جهان، کارگردان یک اثر به طور مثال آنتیگون، اودیپ و … را با نگاه و استنباط خودش را روی صحنه میبرد.
وی در ادامه گفت: اتفاقا در مورد ایران برعکس است ما دارای تئاترهایی هستیم که هویت ایرانی را کم و بیش نشان میدهد و همچنین نویسندههایی داریم که قائل به گذشته تاریخی ایران و سنتهای تاریخی ایران مثل تعزیه، تختحوضی هستند. و اگر هم آثار مدرنی نوشته شده است، منعکسکننده مشکلات اجتماعی ما یا به صورت استعارهای یا به صورت رئالیستی است.
بهروز غریبپور در پایان گفت: بنابراین میتوانم بگویم ما افت و خیز خیلی زیاد داریم. کمتوجهی به تئاتر خیلی زیاد است. در شهرهای بزرگمان تماشاخانه دایر دائمی نیست و فقط در تهران است ولی این مزیت هست که ما نویسندگان ملی داریم و تئاترمان تا حد زیادی بازتابی از زندگی تاریخی، اجتماعی و سنتی ایران است.
رضا آشفته: در کشور ما، فرهنگ ول شده به امان خدا
رضا آشفته روزنامهنگار، منتقد و کارگردان تئاتر در پاسخ گفت: در شکل کلی میگویند که وقتی وارد هر شهری میشوی، ابتدا ببین چند سالن تئاتر دارد و هر چه تعداد سالنهای تئانر و تماشاگران تئاتر بیشتر باشد این دال بر این است که آن شهر با فرهنگتر است. چون این هنر اجتماعیای است که بیش از ۲۵۰۰ سال سابقه دارد طبق این گفته میگفتند که نشانه فرهنگ است. البته این مطلب برای دورهای است که سینما نبود.
وی همچنین بیان کرد: حالا علاوه بر تئاتر باید سینما را هم مدنظر قرار دهیم. به دلیل اینکه سینما نیز ادامه تئاتر است و شاید سالنهای سینما هم دال بر این قضیه باشد. البته مشروط بر اینکه سینما، دیگر سینمای مصرفی و سخیف نباشد. فیلمی که چه ملودرام چه درام چه هر گونهای که هست در حد مشکلات و مسائل روز مردم باشد. حالا اگر این دو تا را با هم علاوه کنیم خود اینها میتواند یک مصداق فرهنگی باشد. ولی متاسفانه تولیدات سینمایی ما آن نشانههای فرهنگی را ندارند. چون بیشتر فیلمها تجاری هستند و هدفشان بیشتر جذب پول است تا اینکه بخواهند تولید فرهنگ کنند.
آشفته در ادامه گفت: تئاتر ما هم در این سالهای اخیر به دلیل کرونا و مسائل اجتماعی تقریبا تعطیل بوده است و آنطور که باید و شاید تئاتر نداشتیم. قبلتر از این چیزی حدود صد تئاتر هر شب اجرا میشد ولی متاسفانه آنجا هم چون تئاتر به سمت خصوصی شدن رفته بود، مثل سینما بیشتر به دنبال گیشه بود تا اینکه بخواهد فرهنگسازی کند. حال اگر این دو مورد را با هم جمع کنیم نتیجه این است که بخش کمتری از تولیدات سینمایی با نشانهها و اهداف فرهنگی تولید و در اختیار مخاطبان قرار میگیرد و این خودش نشان میدهد که فرهنگ ما جدی گرفته نمیشود با وجود اینکه جمعیت قابل چشمگیری هم داریم اما میزان تولیدات این جاذبه و دنبالهروی و رویکرد را ندارد که با هدف فرهنگ پیش رود.
او اذعان داشت: بخش کوچکی از تئاتر و سینما با اهداف فرهنگی تولید و در اختیار مخاطبان قرار میگیرد، درحالیکه نه در تهران بلکه در تمام شهرهای کوچک و بزرگ و حتی برخی از روستاها بایستی این اتفاق بیفتد و سالن تئاتر داشته باشند، برای اینکه مردم دوست دارند یک همگراییهایی داشته باشند، دورهمیهایی را داشته باشند و مسائل جدیتر انسانی و اجتماعی که حالا آن اجتماع میتواند یک روستا یا یک شهر کوچک باشد را در تئاتر دنبال کنند. سینما هم همینطور باید در شهرهای کوچک هم وجود داشته باشد.
آشفته در ادامه گفت: همینطور که جلوتر میرویم میبینیم که تعداد سالنهای تئاتر و سینما نسبت به میزان جمعیت افراد بسیار کم است و از سوی دیگر تولیداتی که وجود دارد بیشتر با جاذبههای ویژه و جنبههای اقتصادی و تجاری تولید میشود و کمتر نگاه رویکرد فرهنگی را دنبال میکنند. متاسفانه تلویزیون هم بیشتر با ابتذال فرهنگی مواجه هست. ما نمیتوانیم با خود بگوییم که اگر تئاتر نداریم یا اگر سینما نداریم، تلویزیون در سطح کلانتر این اتفاق را پیش میبرد. نه تلویزیون ما هم متاسفانه بیشتر همین حالت مصرفی را دارد. اتفاق ناگوارتر این است که ماهوارهای دیگر برای مردم جاذبه بیشتری دارد تا جاییکه جایگزین تلویزیون شدهاند و مردم ترجیح میدهند که سریالهای کرهای و ترکیهای را ببینند که آنها هم بیشتر تولیدات ضدفرهنگی هستند تا فرهنگساز.
او افزود: امروز وقتی نگاه میکنیم، میبینیم در هیچ یکی از این مدیومها جنبههای فرهنگی اصلا وجود ندارد. متاسفانه این یک واقعیتی است که در کشور ما، فرهنگ ول شده به امان خدا. اگر میبینید در خیابان با وجود اینکه بیمه وجود دارد و دیگر نیازی به دعوا و نزاع نیست، ولی با کوچکترین تصادفی آدمها به هم بدوبیراه میگویند، قمه میکشند و … این دال بر بیفرهنگی است. اگر نزاعهای خیابانی زیاد است، اگر اسیدپاشی بسیار است، وقتی هنوز هستند کسانی که وقتی از خواستگاری خود جواب نه میگیرند اسید میپاشند، یعنی هنوز بیفرهنگی بر روابط حاکم است و این فرهنگ را باید تئاتر، سینما و تلویزیون درست کنند.
رضا آشفته در پایان گفت: مردم باید در تئاتری که نشانه فرهنگسازی است، کمدیهای درست و درمان ببینند تا مسائل اجتماعیشان حل و فصل شود. باید تراژدیهای درست و درمان ببینند تا مسائل معنوی و مسائل فرااجتماعی، ذهنی و روانیشان در آن حل و فصل شود و چون اینها را نمیبینند و از اینها بیخبر هستند، متاسفانه اغلب مواقع تصمیمات غلط میگیرند و این باعث اتفاقات ناگوار در زندگیها میشود و میبینیم که اتفاقات نابهنجار درحال زیاد شدن است که دلیل عمده تمام این موارد عدم فرهنگسازی است.
ندا روزبه
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است