بیاد فریماه فرجامی که خط قرمزی داشت
به یاد اولین ستاره سینمای بعد از انقلاب
فریماه فرجامی حس غریبی داشت که شاید کمتر کسی او را میفهمید
بیاد فریماه فرجامی که خط قرمزی داشت و با تیغ و ابریشم به بی پناهی اجارهنشینها پیوست و عشق گمشدهاش را در راز گل سرخ جستجو میکرد. او عاطفه جوانمردی بود که با آب و آتش بازی کرد و زهر عسل را نوش کرد تا سر انجام در پرده آخر یاد مادر را زنده نگه دارد.
فریماه فرجامی در تمام سالهای حضورش در سینما با صفاتی ویژه یاد میشد از جمله نخستین ستاره سینمای ایران پس از انقلاب؛ ولی یکی از متفاوتترین تعریفها را زندهیاد امین تارخ از او داشت. او فریماه فرجامی را با سوفیا لورن و اینگرید برگمن مقایسه میکرد.
فریماه فرجامی حس غریبی داشت که شاید کمتر کسی او را میفهمید. او همه وجودش را پای هنر این مرز و بوم گذاشت و به درستی اولین ستاره پس از انقلاب اسلامی شد. او ماندن در کشور را برای خود تکلیف میدانست.
خود فریماه فرجامی میگفت: «انقلاب شد فکر کردم باید اینجا بمانم فکر میکردم اگر بمانم، نه به خاطر سینما و تئاتری که هنوز شروع نکرده بودم، در امور سهمی خواهم داشت. فکر میکردم باید کاری را شروع کنم و دقیقا هم نمیدانستم چه کاری را فقط میدانستم که باید بمانم. آن فریماه دوست داشت قهوه را در رم بخورد. پائیزها کنار سن قدم بزند. در هوای مهآلود لندن دوستان قدیمی را ببیند. اما در تهران چیزهایی بود که مرا نگه داشت. فریماه آن سالها برای من خیلی جذاب است ولی فکر میکنم آن فریماه خیلی عوض شده است. لذتهایی که آن موقع میبردم زیاد، اما آنی بود در عوض حالا متفکرتر شدهام. بیشتر اوقات در خودم فرو میروم که این را زیاد هم دوست ندارم، دست خودم نیست. به همه چیز فکر میکنم به مادرم که همین اواخر او را از دست دادم. شبها جای او میخوابم گاهی بویش را در اتاق حس میکنم. او شاد بودن را خیلی دوست داشت و اگر میدید در فکر فرو میروم، غصه میخورد.»
و اینک ما غصه میخوریم از اینکه بانویی از سینمای ایران دیگر در بین ما نیست و جای خالی او قطعا در جشنوارهای که بوی زن و خانواده اصیل و ایرانی میدهد خالیست.
روحش شاد و یادش گرامی