گفتگوی صبا با منتقدان درباره فیلم سینمایی «تفریق»
در تفریق، انسانها از هم کم می شوند
در این شماره از روزنامه با منتقدان درباره فیلم «تفریق»به گفتگو پرداخته ایم.
فیلم سینمایی تفریق آخرین ساخته مانی حقیقی است که به تازگی اکران انلاین خود را در پلتفرم های نمایش خانگی نماوا و فیلیمو آغاز کرده است.نویسندگی این فیلم به قلم مشترک امیررضا کوهستانی و مانی حقیقی، تهیه کنندگی مجید مطلبی و با بازی بازیگرانی چون نوید محمدزاده، ترانه علیدوستی و اسماعیل پوررضا و … است. سایر عوامل فیلم نیز عبارتند از تدوین؛ میثم مولایی، فیلمبردار: مرتضی نجفی و موسیقی متن آن را رامین کوشا برعهده دارد. خبرنگار صبا درباره ساختار، سبک و روایت فیلم تفریق با دو منتقد سینما؛ حامد مظفری و محمد جلیلوند گپ و گفتی داشته است، که در ادامه می خوانید.
حامد مظفری: تفریق یک کپی استاندارد!
لطفا در ابتدا نگاهی داشته باشید به پرونده هنری کارگردانی مانی حقیقی…
مانی حقیقی فیلمهایی چون کنعان، اژدها وارد میشود، خوک، پذیرایی ساده و حالا تفریق را در پرونده حرفهای کارگردانی خود دارد و البته یک فیلم متفاوت در ژانر کمدی به نام ۵۰ کیلو آلبالو که در اکران استقبال بسیار گستردهای از آن شد. ۵۰ کیلو آلبالو فیلمی بود کاملاً مبتنی بر کمدی خالتور سینمای ایران که ساخت آن بیشتر از آن جهت بود که مانی حقیقی میخواست نشان دهد که یک کارگردان شبه روشنفکر نیست و میتواند یک خالتورساز هم باشد! به این ترتیب این فیلم از پرفروشترین فیلمهای این کارگردان است. اما از نظر بنده بهترین فیلم او اژدها وارد میشود است که از نظر ساخت فیلم اورجینالتر و سرحالتری بود، که توجه مخاطبان خاص و عام را نیز در پی داشت. اژدها وارد میشود، محصولی از ذهنیت مولف اثر بود و در کتگوری آن سالهای سینما داستان بکری داشت و توانسته بود انواع مختلفی از ژانرهای سینمایی مانند وحشت و معمایی را با درون مایه ای سیاسی در خود بپروراند. در ادامه اگر بخواهیم فیلم سینمایی تفریق را در پرونده کاری این کارگردان بررسی کنیم؛ معتقدم این فیلم از نظر کارگردانی فوق العاده است و از جمله فیلمهای خوب این چند سال اخیر سینمای ایران است، اما از نظر متنی و نگارشی نمیتوان آن را اورجینال خواند چرا که این فیلم کاملا متاثر از فیلمی به نام «دشمن» اثر دنی ویلوی کارگردان کانادایی و فرانسوی تبار است. دنی ویلو نیز فیلمنامه «دشمن» را از اثر «همزاد» از مجموعه داستانهای ساراماگوی نویسنده پرتغالی اقتباس کرده، همزاد درباره مواجه شدن یک انسان با همزاد خودش است. اگر کسی فیلم «دشمن» را دیده باشد کاملاً به این نکته واقف میشود که چقدر مانی حقیقی کارگردان زبلی است. از این منظر که کاملاً فیلم «دشمن» یک نسخه برگردانی شده به ایرانی است که خطوط ممیزی هم در آن کاملاً رعایت شده است. یعنی گاها حتی رد پلانها نیز مشهود است. البته این مسئله را نمیتوان به عنوان ایراد فیلم در نظر گرفت اما به هر حال بهتر بود این مسئله به طریقی در خود اثر عنوان شود. با این حال تفریق اثری است که به نسبت فیلمهای شاخصی که در این چند سال اخیر ساخته شده، مانند جنگ جهانی سوم، برادران لیلا، قهرمان و جاده خاکی بسیار بهتر و روانتر داستان خود را در روایت میکند و چنانچه فیلم اکران سینمایی داشت جزو فیلمهای ارزشمندی بود که قابلیتهای آن روی پرده عریض سینما برای مخاطب راضی کننده بود. تفریق یک فیلم پویاست که هیچ صحنه اضافهای ندارد. به هر حال مانی حقیقی کارگردانی است که در یک خانواده هنرمند بزرگ شده و نبض سینما را در دست دارد.
نویسندگی فیلم تفریق به قلم مشترک امیررضا کوهستانی و مانی حقیقی است. با توجه به اینکه این دو هنرمند قبلاً در فیلم پذیراییساده هم همکاری مشترک داشتند، همکاری این در این فیلم چگونه است؟
در ابتدای صحبت خود به این اشاره کردید که تفریق، محصولی به قلم مشترک امیررضا کوهستانی و مانی حقیقی است که من با آن مخالفم چرا که من در تفریق هیچ مولفهای از متنهای امیررضا کوهستانی را نمیبینم. احتمال بر این است که ایده اصلی از خود کارگردان بوده و امیررضا کوهستانی در نوشتن دیالوگها و برگردان کردن برخی صحنهها از نسخه خارجی به ایرانی اثر کمک کرده باشد. البته این نظر بنده است و چه بهتر بود که خودشان درباره این مسئله توضیح میدادند. امیررضا کوهستانی نویسنده قدرتمندی است که متنهایش، مولفههای سبک خاص خود را دارد و در دنیا شناخته شده است. به نظر نمیآید که این نویسنده بدون اشاره به متن اصلی که داستان همزاد اثر ساراماگو است، روایت خود را بنا گذاشته باشد.
با توجه به اینکه ممکن است درک زیر متن و بن مایه فلسفی کار از درک مخاطب خارج باشد کمی درباره این مسئله صحبت کنید…..
از نظر من در زیر متن این اثر هیچ بنمایه فلسفی در کار نیست. حتی شاید بتوان گفت کارگردان با روایتی متفاوت مخاطب را سرکار میگذارد و حس نمیشود که هدف اصلی اثر به چالش کشیدن مضمونهایی چون هویت، مواجهه با خود، درگیریهای همنوعان با یکدیگر -که هر کدام میتوانند خودمان باشیم- باشد، این اثر بیشتر در این موفق است که برگردان بسیار منسجم و تاثیرگذاری از فیلم «دشمن» دارد و صراحتاً من با این نکته مخالفم که بخواهیم به این فیلم عمق ببندیم و آن را نمادشناسانه بررسی کنیم.
تعبیر من این بود که این فیلم بیانگر موقعیت و برشی از یک زندگی زناشویی است که به مرور زمان و با توجه به شرایط مرد و زن در مقابل یکدیگر و جامعه قرار میگیرند طوری که مجبور میشوند برای ادامه دادن خود را حذف کنند….
این تعبیر محترم است و میتواند به فیلم وارد باشد، اما کاملاً سلیقهای است و نمیتوان آن را به هدف صاحب اثر تعمیم داد. اصولاً انتخابهای مانی حقیقی خصوصاً در کست بازیگری کاملاً نشان میدهد که به دنبال چیست؟ وقتی کارگردان از بازیگران استار استفاده میکند قطعاً دغدغه مخاطب دارد و خیلی بنمایه فلسفی و درون مایههای این چنینی از اولویتهای او نیست. «تفریق» از نظر من بیشتر یک بدعت در ساختار روایی است که با هدف جلب توجه در جشنوارههای خارجی ساخته شده که متاسفانه این اتفاق هم نیفتاد و در جشنواره خارجی هم جوایزی کسب نکرد.
و اما روایت فیلم، در الگوی سه پردهای موفق است؟
بله اتفاقاً تمام نقاط عطف، پی رفت پردهها، کشمکش اوج و فرودها کاملاً درست است، اما در ادامه پایان بندی خیلی متناسبی ندارد و روایت با حسی از رها شدگی و پایان باز مواجه است که البته این پایان باز در جهت خط الگوی روایی داستان نیست اصولاً نگاه جشنواره پسند امروزی سینما گرایش دارد پایان فیلمها را باز بگذارد، در حالی که در نمونه موفق فیلم سگ کشی اثر استاد بهرام بیضایی روایتی با هفت پرده گسترده میشود که از نقطه ای مشخص شروع و در نقطه مشخص به پایان میرسد.
بیش از همه چه شاخصه متمایزی این فیلم را برجسته کرده بود؟
کارگردانی خوب از شاخصترین ویژگیهای این فیلم بود. در چند سال اخیر و فیلمهایی که در جشنواره فجر به نمایش درآمدند، با آسیبی چون سهل الوصول خواندن کارگردانی مواجه بودیم، یعنی عمده کارگردانان با تقلید و استفاده از المانهای مشترک فیلمهایی را تولید کردند که از نظر اجرایی از سطح کیفی بالای برخوردار نیستند و بیش از آنکه آثاری مولف مند باشند، آثاری دوقطبی هستند که برخی ادامه روند سینمایی فرهادی و برخی روندی خشونتی و بزن بکوب را پی گرفته اند. آخرین فیلمی که که کاملا منطبق بر قاب سینما طراحی شده بود خائن کشی به کارگردانی مسعودکیمیایی بود، که متاسفانه حالا به صورت سریال روی پلتفرمها قرار گرفته است! به همین ترتیب فیلم تفریق هم از نظر بصری و کلیت المانهای تصویری در اندازه و قابهای سینمایی است.
با این حال چرا فیلم در سینما اکران نشد؟
تفریق پروانه نمایش داشت اما به دلیل اتفاقاتی که در چند سال اخیر افتاد، مسئولین وزارت ارشاد از اکران سینمای آن جلوگیری کردند. البته با توجه به تجربهای که اکران جنگ جهانی سوم در سینما رقم زد، احتمالاً این فیلم هم خیلی پرفروش نمیشد. چرا که در مجموع فیلم جز بازیگران استفاده از بازیگران استار، شاخصه بارزی برای جلب مخاطب عام نداشت. بنابراین گیشه این فیلم تنها به واسطه استفاده از این دو بازیگر، فروش متوسطی را تجربه میکرد. منظورم از فروش متوسط، فروشی است که ممکن است به واسطه استفاده از این دو بازیگر برای هر فیلم دیگری هم اتفاق بیفتد.
صحبت پایانی:
تفریق نه فقط یکی از استانداردترین آثار سازنده، بلکه یکی از معدود آثار جشنوارهای قابل تأمل چند سال اخیر سینمای ایران است؛ روانتر و کملکنتتر از قهرمان و جنگ جهانی سوم و خیلی تکلیف روشنتر از برادران لیلا، جاده خاکی، سه رخ و…
تفریق، یک کپی است و البته نه کپی از شاید وقتی دیگر یا وقت دیگر شاید بهرام بیضایی-که مسیر انحرافی است-چون جز آغاز ربطی به آن ندارد. تفریق یک کپی نعل به نعل از فیلم کانادایی-اسپانیایی مهجور دشمن/enemy است. حتی در رنگ اصلی و غالب تصاویر! فیلمی که حدود ده سال قبل دنی ویلوی فرانسوی-کانادایی آن را با نگاهی به داستان #همزاد خوزه ساراماگو ی پرتقالی تبار ساخته بود.مانی حقیقی خیلی خوب فیلم دشمن را به فارسی برگردانده و تا حد ممکن وفادار به فیلم پیش رفته و جز نماهای اروتیک آن فیلم که امکان برگردان نداشته، مابقی داشتهها را این طرف به برداشت رسانده آن هم زیر یک کشت دیمی!! و با پلان هایی پر از باران. حقیقی دیگر در کارگردانی به ثباتی رسیده در دکوپاژ و حفظ ریتم او چه ۵۰ کیلوآلبالو بسازد چه اژدها…، اهمیت قاب و وقت مخاطب را به یک اندازه لحاظ میکند. تفریق یک کپی استاندارد است و میتوان فیلم را یک بار دید و با منبع کانادایی مقایسه کرد و گاه غرق روایت معلق شد ولی آنچه اثر منبع بدان آغشته بود یعنی بازی با روان آدمی، بحران هویت و ترس آدمی از همنوع و درنهایت خیانت به خود و تجلی این بیت پروین که “هر چه کنی کشت همان بدروی…” نه اینکه در تفریق نمود نداشته باشد بلکه حداقل نمود را داشته! فیلم از نظر اجرا، متبحرانه و در بازیها کاملا تنه به تنه فیلم دشمن پیش میرود، با اینکه افتتاحیه ماهرانهای دارد و اختتامیهای شعاری با اخلاقگرایی تزریقی که اصطلاحا هندی شده است، باز در اجزا منطبق بر یک تریلر روانکاوانه مناسب پرده عریض پیش رفته ولی تلاش برای کُنه بستن به فیلم کاملا عبث است. کنهی در کار نیست و این فقط یک برداشت بازیگوشانه است با حداقل جهان بینی فرهنگ مقصد. تفریق یک کپی استاندارد است. اما همچنان با وجود قاچاق، اگر اکران میشد میتوانست گیشهای متوسط به بالا داشته باشد چون معما دارد، گیج میکند، سرکار میگذارد، رکب میزند و غلطانداز است. ولی بیش از اینها نباید پیش رفت و تفسیر و نماد به فیلم بست! حتی اگر دنبال تعابیر فرامتنی هستیم باز اژدها وارد میشود مانی حقیقی نمونه ای قابل اتکاتر است. اما یک سوال اصلی؛ که در ذهن میماند؛ معدود جشنواره هایی مانند تورنتو و… که فیلم را در بخش رقابتی نشان میدهند، چطور برخلاف رویه معمول و با چه هدفی فیلمی که کپی از یک نسخه خارجی است و یک بار اورجینالش، رونمایی شده را به نمایش میگذارند؟ یعنی این قدر دستشان خالی است؟
محمد جلیلوند: دست در دست مخاطب از واقعیت تا انتزاع
در ابتدا به کارنامه کاری مانی حقیقی اشارهای بفرمایید …
مانی حقیقی جزو فیلمسازهایی است که از دهه ۸۰ کارش را شروع کرده و با چندین فیلمی که ساخته به عنوان کارگردانی صاحب سبک در ایران شناخته شده است. مولفه تخیل در فیلمهای مانی حقیقی یک مولفه سبکی پرتکرار است. به این شکل که معمولاً تخیل در سینمای او، ابتدا در یک بستر واقعی طرح میشود اما در ادامه ما را به یک فضای کاملاً انتزاعی میرساند. به همین خاطر به نظر من تفریق به نوعی ادامه فیلم اژدها وارد میشود است. طوری که مخاطب، جهان فیلم را چه دوست داشته باشد یا نداشته باشد و آن را بپذیرد یا نپذیرد آن را کامل میداند. جهانی که از یک منظر خاص پیش چشم مخاطب گشوده میشود. اما به طور کلی منطق در فیلم تلفیق رعایت نمیشود و از همین جا بین دو طیف مخاطب که فیلم را میپذیرند یا نمیپذیرند شکاف میافتد. فیلم از همان ابتدا به صراحت این قاعده را بنا میدهد که با داستانی عجیب روبرو هستیم، البته این فیلم شباهتهایی به فیلمهای دیگر تاریخ سینما هم دارد و ممکن است که ما را یاد فیلمهایی چون فیلم دشمن بیاندازد و یا حسی از فیلم شاید وقتی دیگر از بهرام بیضایی را متبادر کند. البته در فیلم شاید وقتی دیگر، پایههای منطقی روایت در دنیای واقعیت چیده میشود، اما نحوه نزدیک شدن آن به موضوع که از پایه شک و تردید نشات میگیرد، ما را به یاد این فیلم میاندازد، همانطور که در این فیلم هم وقتی مردی همسر خود را همراه با مرد دیگری میبیند دنیای شک و تردید برای او باز میشود و این شباهت در آمدی می شود برای ورود مخاطب به مضمونی چون دوقلو و همزاد. در فیلم تفریق نیمه ابتدایی پرده اول بستر رویدادها کاملاً واقعی است اما کم کم وارد فضای متفاوت میشویم که بسیار خاص و عجیب است و پیچش روایی در بحث همزادها اوج میگیرد.
چنانچه روایت فیلم تفریق را در تنیدگی غیر قابل تمایز واقعی و ماورایی در نظر بگیریم ادغام این دو فضا در طول روایت چگونه گسترده میشود؟
مثلاً در فیلم اژدها وارد میشود عنصر تخیل نقش پررنگی دارد . در اینجا هم کل پلانهای خارجی فیلم کاملاً و تماماً زیر باران و آفتابی تند گرفته شده است. در واقعیت امکانبندی این مدل آب و هوایی در چند روز متوالی بعید است. بنابراین فیلمساز با این کد به تماشاگر اعلام میکند که با داستانی غیر واقعی و ماورایی روبروست.
همکاری امیررضا کوهستانی و مانیا در این فیلم چطور ارزیابی کردهاید؟
به نظر میرسد این دو نفر در طراحی خط روایی دراماتیک کاملا مکمل یکدیگر هستند و دنیا یکدیگر را درک میکنند ماحصل این درک متقابل اثری چند وجهی که در سینمای امروز ایران بسیار کمیاب است. البته باید پذیرفت که فیلمنامه حفرههای زیادی دارد که ممکن است یکی از دلایل آن وجود ممیزی باشد. وجود همین حفرهها و چالههایی که گاهاً پر نمیشوند احتمال اینکه مخاطب عام نتواند ارتباط پویایی با اثر بگیرد را پررنگ میکند. اما در این حال مخاطب خاص و کسانی که به تماشای فیلمهای مدرن و به روز جهان عادت دارند با فیلم ارتباط بیشتری میگیرند. یکی از هوشمندیهای مانی حقیقی در این است که روایت خود را در ساختار فنی بسیار قوی ارائه میدهد، این فیلم از لحاظ عناصر فنی تدوین، فیلمبرداری، موسیقی، نورپردازی و میزانسن بسیار عالی عمل میکند و شاید حتی بخشهای زیادی از حفرههای فیلمنامه را با همین عناصر برجسته فنی میپوشاند. موسیقی فیلم کاملا منطبق بر محتوایی است که ارائه میشود، و اصطلاحا کاملا در خدمت داستان اثر است. همینطور بازی بازیگران که مستلزم رعایت مرز باریکی بین دو کاراکتر متفاوت بود، به خوبی از کار در آمده است و این نشان دهنده این است که نقشها توسط بازیگران کاملاً درک شدهاند. در این میان بازی اسماعیل پوررضا بسیار درخشان است. این بازیگر در سالهای اخیر در نقشهای مکمل با بازی درونی و حرکت چشمها کاملا تجربه سالیان دراز خود را در سینما به رخ میکشد.
ارزیابیتان از سبک پردازی در فیلم تفریق چیست؟
تفریق یک فیلم مدرن است و نمیتوان آن را در طبقهبندی ژانری سینمای ایران جا داد. سینمای ایران در حال حاضر محدود به دو دسته کمدی و تلخ اجتماعی شدهاند و این فیلم تجربه متفاوت و نویی را برای مخاطب ایرانی رقم میزند. البته شباهت این فیلم به نسخه خارجی آن بیشتر در طرح داستان و ایده است و کاملا مشخص است مانی حقیقی متاثر از نسخه خارجی دست به ساخت اثر تفریق زده است اما در مجموع این تاثیرگیری به کپی برداری نمیرسد، و بیشتر یک استفاده هوشمندانه از اثری خوب در تاریخ سینمای جهان است و چنانچه این فیلم دچار حاشیه نمیشد و به اکران سینما میرسید حتماً مخاطب پروپا قرص خود را داشت و فروش معقولی را هم رقم میزد. خود بنده به خاطر ظرافتها و ارزشهای فنی تکنیکال فیلم خیلی دوست داشتم آن را روی پرده سینما ببینم.
از ریتم اثر در زنجیره روابطی و اوج و فرودهای دراماتیک بگویید؟
اساساً ریتم فیلم کند است اما نه آن کندی که بخواهد در روایت اشکال ایجاد کند. طوری که تماشاچی علاقهمند به این سبک آن را با هیجان دنبال میکند. زنجیره روابطی و ریتم اثر در روایتگری دچار افت نمیشود و با اینکه حوادث و رویدادها اصلاً مبتنی بر مؤلفههای روایت کلاسیک نیستند، اما کاملا منطق سه پردهای را حفظ میکنند و جهانی را به مخاطب معرفی میکنند که پذیرفتنی است.
تعبیر شما از زیر متن فلسفی که ممکن است فیلم داشته باشد، چیست؟
با توجه به اینکه مانی حقیقی در رشته فلسفه تحصیلات عالی خارج از کشور دارد، حتماً این فیلم تاثیراتی از مضامین فلسفی نیز دارد ولی من به شخصه خیلی نتوانستم فلسفه آن را درک کنم .اما وجود همزاد و مواجهه با خود و برون قطعاً در زیر متن مشهود است.
از ارتباط نام فیلم تفریق با روایت بگویید…
نام فیلم کاملا متناسب با مضمون است محتوا کاملاً یک تفریق و کم شدن را در طول داستان نشان میدهد، منها شدنی که در آن آدمها از یکدیگر کم میشوند، گویا آدمها با کم کردن قسمتی از خودشان یکدیگر را ادامه میدهند.
به این معنی که زن با مادر شدن و یا عاشق شدن خودش را کم میکند و مرد هم وقتی مجبور میشود به خاطر سیستم و شرایط دروغ بگوید و با خودش صادق نباشد از خودش کم میشود….
بله و در ادامه هم میبینیم که این شخصیتها دوباره در امتداد هم، هر چند تلخ وجود دارد. در مجموع تفریق فیلم سختی است و این عدم درک مخاطب از پیچشهای روایی فیلم ممکن بود در نمایش روی پرده سینما و سالن تاریک بسیار کمتر شود. در مجموع من به این فیلم امتیاز بالایی میدهم و معتقدم که در زمره بهترین آثار در ۵ سال اخیر سینمای ایران است. فیلمی جذاب که روایت شلختهای ندارد.
صحبت پایانی:
تفریق پایانبندی بسیار ترسناکی دارد، پایانی که بهتر بود به دو پایان ختم نمیشد. پایان اول جایی است که درب به روی صورت پدر داغدار بسته میشود، پایانی ترسناک تاثیرگذار و کافی. اما پایان دوم که پسر بچه حقیقتی را به پدر جلال میگوید در واقع بسیار گل درشت و اضافی است. به نظرم این اتفاق بیشتر به این خاطر است که کارگردان قصد دارد مخاطب را راضی کند به همین خاطر پایانی را طراحی میکند که اصلاً با کلیت فیلمی که از ابتدا بنا نهاده تناسب ندارد.
فرهومند ناظریان
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است