گفتگوی صبا با عالم نتاج
کار با هنرمندان اوتیسمی، سندروم و سیپی، لذتبخش است
در این شماره از روزنامه با عالم نتاج، موسس گروه مهر و ماه گفتگو پرداخته ایم
عالم نتاج موسس گروه «مهر و ماه» با حضور هنرمندان که مشکل اوتیسم، سندروم دان و سی پی دارند گروهی را تشکیل داده است که در زمینههای مختلف هنری همچون تئاتر، سفالگری و موسیقی فعالیت دارند، او میگوید در این گروه با آموزشهای متفاوت سعی شده است با توجه به شناخت مشکلات بچهها روش مناسب آموزش در راستای تقویت نقاط قوتشان و کاهش نقاط ضعفشان انتخاب شود.
خبرنگارصبا با عالم نتاج موسس این گروه گفت و گویی انجام داده است که در ادامه میخوانید.
گروه «مهر و ما» چطور شکل گرفت؟
سال ۱۳۸۵ کلاسهای ورزشی داشتم و یوگا کار میکردم در آن دوران یکی از شاگردانم به من گفت که یک بچه سی پی میشناسد و از من خواست تا برای ماساژ پیش من بیاید. زمانیکه این کودک را دیدم شرایط بسیار بدی داشت. یعنی یک بچه هشت ساله مانند یک بچه هشت ماهه بود و کاملا پوست و استخوان شده بود. حدود یک هفته فقط گریه میکردم ولی در نهایت تصمیم گرفتم به این بچه کمک کنم زیرا این دست را خدا به من داده و دوست داشتم برای این کودک کاری انجام دهم. کار را شروع کردیم و کمکم تغییرات را در این فرد دیدم و بعد از مدتی ستون فقراتش کاملا صاف شد و حتی توانست اخم کردن یاد بگیرد. در آن دوران با این فرد تمرینهای مختلفی از جمله باز و بسته کردن دهان، حرکت دادن دستها و… را کار کردیم. بعد از مدتی واکنشها شروع شد و واقعا میل به خوب شدن را در او میدیدم و حتی به جایی رسید که از من میخواست بگذارم خودش بغلتد. در آن زمان دکترها گفته بودند باید جراحی شود تا بتواند روی ویلچر بنشیند ولی ما با ورزش کاری کردیم که بدون جراحی توانست روی ویلچر بنشیند. بعد از آن افراد دیگر را به من معرفی کردند که سی پی، سندروم دان و اوتیسم بودند. هر کدام از آنها نیاز به کارها و ورزشهای متفاوت داشتند ولی من با عشق و علاقه هر کاری که لازم بود را انجام میدادم و فقط به خودم میگفتم که تو میتوانی. بعد از مدتی تصمیم گرفتم کاری برای آنها انجام دهم. این گروه حدود ۱۱ نفر بودند و با هم پیش من آمدند. خیلی از آنها حتی واکنشی نسبت به حرکت و شنیدن نشان نمیدادند و من بنا بر نیاز هر فرد با آنها کار میکردم. در ابتدا بیشتر با آنها حرف میزدم و این افراد پر از درد و دل بودند و من با تمام وجود به حرفهایشان گوش میدادم. چند سال فقط با تمرینهای ورزشی جلو رفتیم. از همان زمان میل به یادگیری در آنها شروع شد و از تعدادی از دوستانم کمک گرفتم تا به آنها آموزش دهند. برای این گروه تنوع لازم بود و من از هر نوع آموزشی که به دقت آنها کمک میکرد استفاده کردم. بعد از مدتی از دوست روانشناسم خواستم تا با این بچهها حرف بزند ولی متوجه شدم این بچهها حوصله نشستن و حرف زدن را ندارند. بنابراین موسیقی را شروع کردیم. یعنی بیشتر به موسیقی گوش میکردیم و بازیهای حرکتی انجام میدادیم این کار خیلی مفید بود زیرا هم گوش میکردند و هم میتوانستند با موسیقی حرکت کنند. کمکم توانستند یک شعر را به صورت دسته جمعی بخوانند در نتیجه از یکی از دوستانم گیتی هادیپور خواستم که با آنها آواز کار کند. اوایل چندین ماه طول میکشید تا یک شعر را حفظ کنند ولی الان بچهها در عرض یک روز شعر حفظ میکنند و من واقعا لذت میبرم.
ارزیابی شما از اولین کنسرت گروه «مهر و ما» تا آخرین کنسرت این گروه چیست؟
خوشبختانه بچهها همیشه رو به پیشرفت بودند. الان اصلا در کنسرتها اشعاری که حفظ کردهاند را فراموش نمیکنند. خواندن خیلی از بچهها نسبت به قبل قویتر شده است و من تغییرات مثبت را با چشم میبینم. همه اعضای گروه تمرینها را با جدیت پیگیری میکنند که این موضوع نشان دهنده این است که دوست دارند پیشرفت کنند.
همه اعضای گروه میتوانند در یک زمان مشخص اشعار را حفظ کنند؟
هر کدام از بچهها متفاوت عمل میکنند ولی فاصله بین معلم و اعضای گروه خیلی کم شده است. یعنی در کوتاهترین زمان معلم میتواند تغییر مورد نظر را ایجاد کند. البته تغییر یک تعدادی از بچهها با کندی پیش میرود. مورد دیگر این است که هر کدام از بچهها یک آهنگ خاصی دارند. مانند صحبت کردن که هر کسی یک طور خاص صحبت میکند ولی خوشبختانه الان آهنگ شعر را میگیرند که این موفقیت بزرگی است.
این کلاسها و آموزشها چه تاثیراتی داشته است؟
بچهها واقعا خوشحال و هدفمند شدهاند. قبلا این طور نبودند ولی الان با خوشحالی پیگیر آموزش و تمرین و به دنبال موضوعات جدید برای یادگیری هستند.
تأثیرگذاری در چه جنبه هایی بیشتر بوده است؟
به طور کلی همه کلاسها روی جسم و ذهن آنها تاثیرگذار بوده است. ما هر جلسه تغییرات را می بینیم یعنی در کلاس ها هوشیاری در لحظه را کاملا متوجه میشویم. این موضوع نشان دهنده پیشرفت آنها است و هدف ما هم تقویت حافظه دیداری و شنیداری آنها است.
پس نظر شما این است که اگر خوراک خوبی از نظر آموزشی به این بچهها داده شود میتوانند پیشرفت کنند؟
با آموزش میتوانیم تغییرات اساسی در زندگی این بچهها به وجود آوریم. مثلا در مدارس آموزشهایی به این بچهها داده میشود که نیاز زندگی آنها را برطرف نمیکند و بعد از مدتی آموزشها از یادشان میرود. این بچهها در ابتدا باید با ابزار زندگی کردن آشنا شوند تا حسها بیدار شود. وقتی هوشیاری باشد آگاهتر میشوند. در نتیجه زندگی کامل بدون نقص خواهند داشت.
نوع آموزش شما چه تفاوتهایی دارد؟
آموزش براساس نحوه ارتباط با بچه است. اگر با هر کس ارتباط برقرار کنیم و هدف کمک کردن باشد میتوانیم به درستی آموزش دهیم. ما در کلاسها براساس خواسته افراد پیش میرویم. یعنی میل و خواسته او را می بینیم و تلاش می کنیم از همان طریق آموزش دهیم. ما در کلاسها میپرسیم دوست دارند چه هنری یاد بگیرند و حرکت بعدی ما براساس خواسته فرد است. ما نیازها را می بینیم و روشهای متفاوتی را اجرا میکنیم.
غزاله سعادتی
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است