گفتگوی صبا با عوامل نمایش « سوسمار»
دامی که طعمه اش حسرت های ماست
در این شماره از روزنامه با عوامل نمایش « سوسمار» به نویسندگی حمید جبلی به گفتگو پرداخته ایم.
نمایش سوسمار به کارگردانی رحمت امینی که نمایشنامه آن از نویسنده نام آشنا و محبوب مخاطبان حمید جبلی است به روزهای پایانی اجرای خود در سالن چهارسوی تئاتر شهر نزدیک میشود. این نمایش که نگاه تمثیلی خود را در غالبی ساده در برابر مخاطبانش میگذارد به خطرهایی که در کمین جوامع انسانی هستند اشاره میکند. در ادامه گفت و گوی خبرنگار صبا با عوامل این نمایش را میخوانید.
نوید جهانزاده:پویا بودن از زیباییهای تئاتر است
بزرگترین چالش نقش سوسمار چه بود؟
غیر از همه مسائلی که در طول تمرینات و متن برای رسیدن به این نقش وجود داشت من یک چالش خیلی شخصی هم داشتم. اینکه قبلا در آثار دیگری در نقشهایی مثل روح، بچه غول و نمونههای این چنینی زیادی بازی کرده بودم و چالشش برایم این بود که خود را تکرار نکنم و به چیز جدیدی برسم. بخصوص در دو سه سال اخیر که در نمایش دیگری به نام قصر موروثی خاندان فرانک اشتاین به کارگردانی آقای آتیلا پسیانی که از همینجا میخواهم برای ایشان آرزوی سلامتی کنم حضور داشتم و آنجا نقش یک بچه غول را بازی میکردم که حالات و حرکات بدنیاش میتوانست برای نقش سوسمار در این نمایش تکرار شود اما من سعی کردم تا اصلا به سمت آن نروم. غیر از آن در طول تمرین برای اینکه به این نتیجه برسیم که این سوسمار را چگونه نشان بدهیم صحبتها و جلسات زیادی با آقای امینی و آقای جبلی داشتیم حتی صحبتهایی در مورد اینکه بخشهایی عروسکی کار شود و یا بخشی از لباس من عروسکی باشد و در نهایت همه اینها به آنچه که امروز در اجرا میبینید رسیدیم.
بازخورد تماشاگر را چگونه دیدید؟
از میان کسانی که مستقیما راجع به بازیها صحبت کردند و در شبکههای اجتماعی و تیوال نظر دادند اینطور به نظر میآید که خوششان آمده و ارتباط برقرار کردهاند و من حقیقتا کامنت منفی در مورد خود کاراکتر سوسمار نشنیدهام و کسانی هم که نپسندیده بودند در مورد کلیت کار نظر داده بودند.
بازیگران بعد از اتمام اجرای نقشها عموما به نکات یا ایدههای جدیدی در مورد نقششان میرسند چگونه این افکار و احساست مدیریت میشوند؟
بعد از اینکه نمایش تمام میشود مدام این فکر هست که میشد جور دیگری هم اجرا کرد و خب تئاتر به عنوان یک هنری که زنده است به شدت این ویژگی پویا بودن را دارد و این که یکی از زیباییهای تئاتر است. این پویایی بعد از اجرا هم ادامه دارد و گاهی اگر اجرای مجددی فراهم شود بازیگر یا حتی عوامل دیگر کار میتوانند این فرصت را داشته باشند که به ایدههای جدید بپردازند و اگر نه که دیگر باید با این واقعیت کنار آمد چون حقیقتا نمیشود کاری برایش کرد.
رحمت امینی:هدفمان نقد فرزندآوری نیست
متن نمایشنامه سوسمار بازنویسی شده لطفا بگویید که این بازنویسی به چه شکل بوده؟
بازنویسی نمایشنامه سوسمار از نوع اول است یعنی به طور کل متن و دیالوگها دگرگون نشدهاند بلکه یک جاهایی کم و زیاد شده و تغییراتی کرده که با نظر و تایید خود آقای جبلی که گاهی بر سر تمرینات حضور داشتند انجام شد.
آیا ویژگیهای زیستی خود سوسمار تاثیری در انتخاب این اسم و این کاراکتر داشته؟
بله به نظرم انتخاب سوسمار با حساب و کتاب بوده است. ما مردم ایران و البته که مردمان جهان هم با انواع و اقسام این نوع خزندگان آشنایی داریم از مارمولکهای کوچک گرفته تا سوسمار و تمساح و غیره. آنچه که در این تمثیل مورد توجه آقای جبلی و مهم بوده یک نوع زایندگی از تخم مرغ بوده که در سفره هفت سین قرار میگرفته و باید به موجودی فکر میشده که نوعی زایش از تخم داشته باشد حالا مثلا اینکه چرا لاکپشت نه و سوسمار، خب مسلما به این علت که لاکپشت آن خورندگی، مهابت و هولناکی سوسمار را ندارد.
سبکی که در کارگردانی این نمایش استفاده کردید در عین سادگی یادآور آثار غربی هم هست کمی در این مورد برایمان بگویید.
خوشحالم که اینرا میشنوم، اما این مسئله مربوط به سالهای اخیر نیست، من در اولین سالهای داشنجوییام متاثر از نوعی درام نویسی ابزورد بودم و سه گانهای به نام جوش، ارتباط، کیسه را نوشتم که شامل سه اپیزود و متاثر از اوژن یونسکو بود و آقای امیر آتشانی آن را با اسم اتفاق با شماره ۲ در تئاتر شهر به روی صحنه برد. اساسا ابزوردی که در اروپا شکل گرفت خواستگاه و جایگاهش به کل متفاوت است با آن چیزی که شما الان به عنوان سوسمار مشاهده میکنید ولی قائدتا موقعیتهای طنز آمیز، گروتسک و هولناکی که در این نمایش میبینید، یعنی در عین حالی که میخندیم پشت قضیه واقعه هولناکی در حال رخ دادن است، اینها نشانههای یک نگاه پست مدرنیستی به جهان امروز است که در ابزورد هم ما میبینیم اما من وامدار نمایش ایرانی هم هستم یعنی مثلا سیاه بازی را هم خوب خوانده و کار کردهام و در آثار قبلی من هم اگر دقت کنید تاثیر همین ترکیب را میبینید. چند شب قبل دکتر ناظر زاده کرمانی که آثار دیگر مرا هم دنبال کردهاند مهمان نمایش سوسمار بودند و به این نکته اشاره کردند که اینکار نتیجه یک سری تجربیات اجرایی من در زمینه نمایش طنز و کمدی بوده که در این نمایش بیشتر به بار نشسته است. تماشاگر خود را در میان فضا و کاراکترهایی ایرانی میبیند که کاملا آنها را میشناسد، کاراکترها و فضایی که در عین حال رگ و ریشههایی از یک تئاتر غیر ایرانی دارند و اگر این ترکیب از دید مخاطب درست شکل گرفته باشد همان چیزی است که من بدنبالش بودهام.
در زمینه طراحی صحنه این نمایش برایمان بگویید.
طراحی صحنه این نمایش استعاری است. در موسیقی اول نمایش مخاطب به یک موسیقی سنتی گوش میدهد و به خلسه خود فرو میروید که ناگهان فضا میشکند. این در خود نمایش هم رخ میدهد. در پانزده دقیقه ابتدائی ما یک خانواده معمولی را پای سفره هفت سین میبینیم و با خارج شدن سوسمار از تخم آن ضربه زده میشود که معادلش را در موسیقی داشتیم و زده میشود. نیاز بود تا مخاطب هم این عطش زن به فرزند داشتن را درک میکرد تا پذیرفته شدن سوسمار را توسط او درک کند اما در عین حال اینکه مخاطب دکوری از ابتدا میبیند که مؤلفه های استعاری دارد کنجکاوی او را بر میانگیزد و پاسخهای مربوط به آن را پس از آن پانزده دقیقه اولیه تک به تک دریافت میکند. از طرفی رویکرد ما در طراحی صحنه وامدار نمایش ایرانی است و از یک کمینه گرایی و مینیمالیزم استفاده میکنیم. مثلا در نمایش ایرانی صدای در توسط ساز تنبک که در معرض دید هم هست ایجاد میشود ولی مخاطب آن را به عنوان صدای در میپذیرد. اینجا ما دری نداریم ولی صدای در زدن هست فرشی نداریم ولی اشاره به استفاده از آن هست. متاسفانه بخاطر محدودیت امکانات یک سری مسائل به صد در صد دلخواه من نرسید. مثلا در زمینه متریال تهیه لباسها آنقدر که میخواستم دستم باز نبود که اگر بود حتما شاهد اتفاقات بهتری هم میبودیم.
در صحنه ای از نمایش قابی شکل میگیرد که سوسمار در حال خوردن یک عروسک است این قاب مرا به یاد نقاشی معروف فرانسیس گویا به نام ساتورن پسرش را میبلعد انداخت آیا ارجاعی وجود داشت؟
به صورت خودآگاه نه اما آن تابلو را بسیار دیدهام و دوست دارم که در بحث اسطوره شناسی نیز مورد ارجاع قرار میگیرد اما وقتی بحث فرزند و خوردن آدم مطرح میشود میتواند برای مخاطب او را یادآوری کند و غلط هم نیست. نکته جالبی وجود دارد که در مدت اجرا با برداشت های متفاوتی مواجه شدیم که اصلا قصد انتقال آن را نداشتیم. مثلا اینکه فکر کرده بودند ما قصد نقد فرزندآوری را داریم در حالی که در نمایش سوسمار زن اساسا دوست دارد که بچه دار شود و شاید به همین علت اصلا توجه نمیکند که این موجود از کجا آمده است و بدون توجه به هشدارهای مرد همچنان به مهر ورزیدن به سوسمار ادامه میدهد. کما اینکه نمونههای ناتورالیستی و رئالیستی آن یعنی پذیرفتن حیوانات به عنوان حیوانات خانگی که افراد نام انسانی به روی حیوان میگذارند و از بچگی بزرگش میکنند کاملا وجود دارد و از این منظر هم میتوان به این نمایش نگاه کرد. در علم و حتی سنن دینی ما اشاره میشود که حتی قبل از بسته شدن نطفه، خوراک و رفتار والدین بر تشکیل کودک تاثیر دارد. اینکه روش تربیت سه سال اول تولد و بعد تا هفت سالگی تمام آینده یک کودک را تحت الشعاع قرار میدهد. در هر صورت نگاه ما در این نمایش اصلا نقد و کتمان فرزندآوری اصلا نیست اما نقد روشهای مواجهه با فرزند حتما هست.
در بخشی از نمایش از تصویر انیمیشنی استفاده کردهاید در مورد دلایل آن بگویید.
من در کارگردانی تئاتر یاد گرفته ام که برای هر قسمت از نمایش باید ابداع یا چیز بدیعی برای مخاطب داشته باشم. هر بار که به آنچه میبیند عادت میکند باید با چیزی که حال میخواهد موسیقی، نور یا تصویر باشد، اتفاق تازه ای را رقم بزنی. خب در متن اولیه فقط صدای هر کاراکتری که به اتاق میرود شنیده میشد بعد به اینکه از پنجره دیده شوند یا سایه آنها را ببینیم فکر کردیم اما در نهایت با توجه به اینکه میخواستیم ابعاد دیگری از کاراکتر سوسمار را هم نشان بدهیم به انیمیشن فکر کردیم که آقای ماژان کیمیایی اسدی در عرض ده روز پایانی تمرینات این بخشها را ساختند و ما به دو هدف رسیدیم که یکی ایجاد جذابیت بصری برای مخاطب و دیگری محتوایی بود که در ذهن داشتیم.
شما یک آکادمیسین و در عین حال در بعد اجرایی تئاتر هم فعال هستید تاثیر این دو بر هم را چگونه ارزیابی میکنید؟
دانشکدههای تئاتری ما از سالیان پیش معلق بین نظریه و عمل بودهاند. یکسری دروس کاملا عملی و یکسری کاملا نظری هستند و در پایان کسی که این دوره را به اتمام میرساند یا سویههای نظری بهتری دارد یا سویههای عملی بهتر و به ندرت هر دو را دارد و برای ما هم به عنوان معلم همین ترکیب وجود دارد. مثلا خانم دکتر دادخواه که کارگردانی و تحلیل آن را درس میدهد ولی الزاما کار اجرایی تئاتر نمیکنند که هیچ اشکالی هم ندارد و یا دکتر ناظرزاده و اساتید دیگری که میتوانیم نام ببریم اما زمانی که من وارد دانشکده شدم تصمیم گرفتم از نوعی باشم که هم مطالب نظری را میخواهد بفهمد و منتقل کند و هم میخواهد همان را به بوته آزمایش و اجرا بگذارد و تجربه کند و افراد زیادی مثل علی شمس، آرش دادگر، محمود رضا رحیمی و اساتید زیادی که دقیقا به همین شکل فعالیت میکنند و به نظرم این دسته افراد میتوانند در آکادمی های فعلی ما کاراتر باشند و من هم سعی میکنم اینگونه باشم.
سخن پایانی
من در پروسه سوسمار متوجه شدم که چند دسته تماشاگر داریم دسته ای که خاطرات و اسم آقای جبلی جذبشان میکند که به دیدن سوسمار بیایند و شاید آنها کمی هم از کار فاصله بگیرند و در ذهنشان به دنبال یک کار جذاب کلاه قرمزی طور باشند و دسته دیگری که بخاطر آشنایی با تئاتر میآیند که یک کار خیلی جدی ببیند با استناد به اینکه که اگر آقای جبلی نوشته و امینی کارگردانی کرده باید چنین و چنان باشد. در نهایت میخواهم بگویم که برای دیدن سوسمار بدون زمینه های ذهنی از پیش ساخته شده بیایید.
بهار مشیری:سوسمار کمدی سیاه است
با توجه به اینکه سوسمار اولین همکاری شما با آقای رحمت امینی است از نحوه شروع این همکاری بگویید.
بله درست است البته من دکتر امینی را از زمان دانشگاه که ایشان مدیر گروه و استادمان بودند میشناسم ولی افتخار همکاری تا این نمایش ممکن نشده بود. دستیار ایشان متن را برایم فرستادند و خب طبیعتا من متن را دوست داشتم و بعد از جلسات مختلف در تمرینها به اشتراک مساعی رسیدیم تا کار به این شکلی که امروز هست اجرا شود.
سبک بازیتان در سوسمار را چگونه تعریف میکنید؟
از آنجایی که متن به سبک ابزورد نزدیک است و در آثار ابزورد کاراکترها تعریف آنچنانی ندارند، مثلا در مورد شغل و یا سن، موقعیت اجتماعی و فرهنگی آنها اطلاعاتی داده نمیشود، در نمایشنامه سوسمار نیز ما حتی اسمی نداریم و در متن به عنوان زن و مرد از کاراکترهایی که ما بازی میکنیم نام برده میشود، با توجه به ساختار متن، ما باید در مرزی بین کاراکتر و تیپ نقش پردازی کنیم یعنی نه میتوانیم به صورت کامل نقش را به صورت تیپ بازی کنیم و فانتزی باشیم و نه مطلقا کاراکتر، چرا که دیتا و اطلاعاتی در موردش در متن نیست و روی یک خط باریک بین تیپ و کاراکتر حرکت می کنیم، که نه رئال است و نه سورئال. سعی ما این است که بین این دو یک تلورانسی باشد، مانند بندبازی که چوب بندبازیاش گاهی به راست و گاهی به چپ متمایل میشود و اوست که باید تعادل را روی طناب حفظ کند.
در مورد فضای نمایش سوسمار بگویید.
به عقیده ی من آقای جبلی یک جهان وودی آلنی و مخصوص به خودشان دارند و همه ما از بچگی با جهان آقای جبلی بزرگ شدهایم و این جهان را دوست داریم. مثلا اولین چیزی که در ناخودآگاه من در لحظه اول خوشایند بود همین جهان آقای جبلی بود که در عین سادگی مفاهیم عمیقی را مطرح میکند و اتفاقا من این شیوه را خیلی دوست دارم. گاهی فکر میکنیم که اگر میخواهیم در مورد موضوع مهمی صحبت کنیم باید همه چیز پیچیده باشد در حالیکه میتواند در عین سادگی باشد و من این سادگی را دوست داشتم.
آیا نوع طراحی حرکت، بازی و حتی لباس شما در این نمایش نوید روزهای کم فشارتری بر تئاتراست؟
نمایش سوسمار کمدی صرف نیست بلکه یک کمدی سیاه و موقعیت است که به سمت سیاهی میرود و اتفاقا به خواست کارگردان این امر در اجرا تشدید شده اما به صورت کلی برای بازیگران خانوم یکسری محدودیتها برای بازی نقشهای کمدی وجود دارد و آقایون در این مورد راحتتر هستند و آن رهایی که لازمهی صحنه است برای خانمها میسر نیست. من سعی کردم که این محدودیتها برایم چهارچوب نسازد حتی در مورد لباس هم که شما اشاره کردید باید بگویم که فرم لباس میتواند نوع بازی بازیگر را تغییر دهد مثلا لباس من در نمایش سوسمار کمی استایلیش است چون طراح لباس ما خانوم زعفرانی بر اساس اینکه نمایش در لحظه سال تحویل آغاز میشود لباس را اینگونه دیدهاند ولی اگر به ذهنیت خود من بود شاید من مثلا زن را در یک بلوز و شلوار حولهای مخصوص خانه میدیدم و همین ممکن بود در نوع بازی و حرکات من تغییراتی ایجاد کند.
سخن پایانی
در این دوران رکود تئاتر و سینما که به نوعی هنر مرغ نیم بسمل و قربانی است، امیدوارم که روزهای بهتری برای هنر ببینیم. همین حالا که آثار ما به روی صحنه است و همکاران ما که همیشه حضور درخشانی بروی صحنه و جلوی دوربین داشتند به دلایل مختلف که ما از آن آگاه هستیم حضور ندارند، باعث میشود تا ما هم از صمیم قلب خوشحال نباشیم چراکه دوست داریم با حضور آنها تئاتر و سینما دوباره به روزهای رونق خود و امید به قلبهای مردم بازگردد. و در نهایت در این روزهای سخت که هم از نظر مسائل اجتماعی، روحیه جمعی خوبی نداریم و هم از نظر مالی در فشار و مشکلیم از مخاطبانی که در کنار ما هستند و با دیدن نمایش ها از تئاتر که به نفس تماشاگر زنده است، حمایت میکنند بسیار ممنونیم.