روزنامه صبا

روزنامه صبا

محمد گذرآبادی:

سرگذشت پرفروش‌ترین کتاب تاریخ سینما در ایران!


هوش مصنوعی مرحله گذار دیگری برای بشر است.

محمد گذرآبادی برای تمامی دانشجویان سینمایی و علاقه‌مندان به فیلمنامه نویسی نامی بسیار آشناست. کتاب «داستان« اثر رابرت مک کی با ترجمه محمد گذر آبادی از کتاب های مهم و مرجع در سینماست؛که به مدد آن بسیاری توانسته‌اند استعداد خود را در فیلمنامه نویسی محک بزنند. چاپ این کتاب در دوره خود تا کنون تحولی شگرف در میان سینماگران ما پدید آورد. این مترجم حدود ۳۰ کتاب را در حوزه نویسندگی و سینما ترجمه کرده است که از مهم‌ترین آنها، کتاب «داستان» اثر رابرت مک کی، «سفر نویسنده» اثرکریستوفرووگلر و «آناتومی داستان» اثر جان تروبی است. جشنواره فیلم کوتاه تهران در سومین روز خود، میزبان محمد گذرآبادی بود. خبرنگار صبا این فرصت را مغتنم شمرد و گفت و گویی با او داشته است که در ادامه می‌خوانید.

می‌دانم صحبت درباره کتاب «داستان» برای شما بسیار تکرار است، این بار من با این سوال شروع می کنم که چه شد، محمد گذرآبادی  به فکر ترجمه این کتاب افتاد؟ 

ترجمه این کتاب تصادفی بود، در زمانی که اینترنت به معنای امروز فراگیر نشده بود، مراکز فرهنگی‌ای وجود داشت که فهرست بلند بالایی از متون نیاز به ترجمه را در اختیار ما می‌گذاشتند و هرکس نسبت به حوزه فعالیت خود اقدام به انتخاب یک کتاب می‌کرد. به بنده هم که به صورت تخصصی در حوزه سینما فعالیت می‌کردم، پرینتی از ۴۰۰ الی ۵۰۰ کتاب دادند، من از بین این فهرست بلند بالا یک کتاب انتخاب کردم که آن هم کتاب «داستان» بود، البته من می‌توانستم کتاب‌های بیشتری انتخاب کنم اما پول بیشتر از یک کتاب را نداشتم، به همین ترتیب از ۱۰ انتخاب اولم ناگزیر به کم کردن شدم، تا اینکه با توجه به بودجه‌ای که داشتم، تنها یک کتاب را توانستم انتخاب کنم و آن هم کتاب «داستان» اثر رابرت مک‌کی بود. اولین مواجه من با کتاب، پارگراف کوتاهی بود درباره فعالیت‌های مک‌کی و کارگاه‌های ۳ روزه‌ای که ایشان در طول ۲۰ سال با هنرجویان سینما در سراسر دنیا برگزار کرده بودند که در این کتاب ماحصل تجربیات و نظریات خود را به صورت کاملا تئوریزه شده آورده بودند. به این ترتیب صادقانه من نه نام ایشان را قبلا شنیده بودم و نه حتی به دنبال این بودم که کتابی در حوزه فیلمنامه نویسی ترجمه کنم، بعد‌ها به این نتیجه رسیدم که در واقع این من نبودم که کتاب را انتخاب کردم، بلکه کتاب بود که مرا انتخاب کرد و گویا در آن زمان، من بهترین شخص برای ترجمه این کتاب بودم به دلیل اینکه فارغ التحصیل سینما بودم و سابق بر آن نیز چندین کتاب در حوزه سینما ترجمه کرده بودم.

آیا زمانی که تصمیم به ترجمه این کتاب گرفتید، می‌دانستید روزی بزرگترین معضل سینمای ما فیلمنامه‌نویسی خواهد شد؟  

خیر، مسئله من با سینما خیلی کلی‌تر از این مباحث بود، اولین سوال من این بود که اصلا فلسفه وجودی سینما چیست؟ چرا من باید زندگی خود را پای این هنر بگذارم؟ و اگر قرار است بگذارم چه نوع سینمایی می تواند پاسخ گوی نیازهای من و بقیه باشد؟  این سوالات بنیادی حدود ۱۰ سال مرا سرگردان و آشفته کرده بود و از زمانی که وارد دانشگاه هنر شدم همراه من بود. من  برای سوالات هیچ پاسخی نمی‌یافتم، تا زمانی که این کتاب به دست من رسید و زندگی من و بعدتر زندگی خیلی‌ها را دگرگون کرد، چرا که پاسخ دهنده بسیار کاملی برای فلسفه وجودی سینما، فیلمنامه و جهان داستان گویی بود. ایران تاریخ غنی‌ای در زمینه درام پردازی ندارد؛ برخلاف غربی ها که از ۲۵۰۰ سال پیش تئاتر داشتند و با نظریه پردازانی مثل ارسطو و … درام و تئاتر را تئوریزه کرده بودند. بنابر این پدیده درام برای ما جدید است و سوالات بنیادی ما از هویت داستان‌ و درام بی‌پاسخ بود. حالا همه می‌دانیم که کتاب داستان بیش از آنکه به ما فن و تکنیک نوشتن بیاموزد، معنا و فلسفه نوشتن را به ما یاد می‌آموزد و برای نویسنده قوت قلبی است تا جایگاه مهم خود را درک کند و با اعتماد به نفس بیشتری به کار خود ادامه دهد. به نظرم این کتاب در بهترین زمان ترجمه شد تا به این سوالات و نیازها پاسخ دهد.

اولین چاپ کتاب در چه سالی بود؟

کتاب «داستان» در زمستان سال ۱۳۸۲ در تیراژ ۳۰۰۰ نسخه چاپ شد، این تعداد از چاپ کتاب در حال حاضر بسیار رویایی به نظر می رسد. در آن زمان، بدون هیچ تبلیغی و معرفی فروش کتاب روز به روز بیشترشد. خود من تا مدتها نمی‌دانستم چه اتفاقی برای کتاب افتاده است، طی سه سال ۳۰۰۰  نسخه اول کتاب به فروش رفت. در هیچ مجله و رسانه‌ای هیچ اشاره‌ای به کتاب نشد و من واقعا اصلا متوجه استقبال مخاطبان از کتاب نبودم تا اینکه با چاپ مجدد کتاب در سال ۱۳۸۵ در تیراژ ۱۰۰۰ عدد، من کم کم متوجه واکنش‌ها شدم. اتفاق خنده داری هم که ممکن است برای مخاطبان صبا جالب باشد این بود که در همان سالها هر که مرا می‌دید، تعجب می‌کرد، چرا که انتظار آدم پیرتری را داشت و صادقانه می گفتند انتظار رویارویی با یک پیرمرد ۷۰ ساله را داشتند و از جوانی من تعجب می‌کردند، بعدها این نوع نگاه مخاطب برای ما به جوک و شوخی بدل شد، اینکه به خاطر مرجع بودن کتاب و یا پختگی ترجمه آن، مترجم را پیرمردی با ریش های بلند سفید احساس می‌کردند نه یک شخص ۳۱ ساله!

چه مدت زمانی را برای ترجمه کتاب صرف کردید؟ 

حدود ۶ ماه و به یاد دارم ترجمه این کتاب مقارن بود با سخت‌ترین روزهای زندگی و بدترین شرایط اقتصادی من! روزهایی که گویا من در آسمان‌ها سیر می‌کردم و جمله به جمله کتاب در لحظات من تاثیر داشت. آن روزها اصلا اینطور نبود که من قهوه بنوشم و با آرامش پاهایم را روی هم بیندازم و مشغول ترجمه کتاب شوم. فرزندم تازه به دنیا آمده بود و مشکلات یکی، پس از دیگری بر سرم آوار می‌شد. من قبل از ترجمه دو بار کل کتاب را خواندم. در همان صفحه اول منقلب شدم، چرا که پاسخ سوالات خود را پس از ۱۰ سال سرگردانی روبروی خود می‌دیدم. آنقدر با صفحه به صفحه کتاب اقناع شده بودم که با خود می‌گفتم، من دیگر جواب تمام سوال‌هایم را گرفته ام چه نیازی به ترجمه است؟ با این‌حال باز ادامه دادم و لحظاتی بود که پس از ترجمه یک جمله، آنقدر منقلب می شدم که چندین دقیقه راه می‌رفتم تا آن را هضم کنم و یا هیجان خود را کنترل کنم. با اینکه آن روزها هم حدس می زدم که این کتاب بر روی مخاطب هم تاثیر خواهد گذاشت اما واقعا این حجم از استقبال را برایم قابل پیش بینی نبود. در سال ۱۳۸۵ برای یک کتاب دیگر جایزه قلم زرین گرفتم. از سوی دیگر همچنان شهرت و سرعت کتاب «داستان» بیشتر و بیشتر می‌شد، برخلاف کتاب‌های دیگر که در ابتدا با استقبال روبرو می‌شوند و بعد کم کم فروکش می‌کنند، این کتاب روز به روز با استقبال بیشتری مواجه شد. تا امروز حدود ۴۳ هزار نسخه از کتاب چاپ شده و از پرفروش‌ترین کتاب های تاریخ سینما در ایران به حساب می‌آید. طوری که فروش آن در ایران با احتساب جمعیت، نسبت به آمریکا بیشتر است و در مقایسه با ترجمه‌های دیگر به زبان‌های مختلف موفق‌تر عمل کرده است.

آیا این کتاب در کشور مبدا یعنی آمریکا هم به این اندازه مرجع است؟

خیر، به این خاطر که در غرب مسئله درام و دارم پردازی بسیار گسترده‌تر است و اشخاص زیادی در این حوزه با قدمت تاریخی بیشتر، قلم زده‌اند.

ماحصل این کتاب، الگویی پیرنگ محوری است که رابرت مک‌کی در فیلمنامه نویسی ارائه می‌دهد، این الگو در قیاس با سه الگوی مطرح دیگر که سید فیلد در الگوی سه پرده ای، ووگلر در سفر نویسنده و جان تروپی در آناتومی داستان ارائه می دهد، در چه درجه بندی‌ای قرار دارد؟

به جز الگوی سید فیلد که به نوعی شروع کننده الگو نویسی به حساب می‌آید، الگوی سفر نویسنده و آناتومی از الگوهای پرطرفدار و فوق العاده در دنیا هستند. ووگلر دنیایی را در شخصیت و درام بوجود آورده است که بی مثال است. این الگوها برگرفته از نیازی هستند که سینمای غرب پس از دوران مدرنیسم، بازگشت به دوران کلاسیک را ضروری دانستند.

مدرنیسم، دورانی بود که در آن اصول سینمای کلاسیک رد و انکار شد. همان طور که آنتونیونی معتقد بود که دیگر دوران ساختار کلاسیک و سه پرده ای به سر آمده و یا همان طور که عباس کیارستمی معتقد بود دوران شهرزاد قصه گو تمام شده است. دوره‌ای که با موج نو از دهه ۱۹۶۰ در فرانسه، آلمان و در آمریکا با نیو هالیوود با فیلمسازانی چون، برگمان، بونوئل و رنوار و … به راه افتاد. این فیلمسازان تردیدهای در ساختار فیلم کلاسیک بوجود آوردند. طوری که عده ای مدعی شدند که دیگر نمی‌شود به شیوه سابق فیلم ساخت. در ادامه در اوایل دهه ۱۹۸۰ با پایان یافتن سینمای مدرن و فید شدن اساتید موج نو، غرب لازم دید که یکبار دیگر اصول داستان گویی را مرور کند تا بفهمد که آیا در واقعیت هم دیگر اصول کلاسیک کارکرد ندارد؟ آنها پس از این بازنگری دریافتند که اینگونه نیست، نه تنها سینمای مدرن، حتی سینمای پست مدرن هم نتوانسته، رونق سینمای کلاسیک قصه گو را از بین ببرد، همین تجربه باعث بازگشت و بازنگری سینمای کلاسیک شد. البته بازگشتی که این بار با تجربه مدرنیسم و پست مدنیسم پخته‌تر شده بود. ظهور مک‌کی نیز به همین واسطه بود و این ظهور همزمان شد با نیازی که در ایران وجو داشت، یعنی زمانی که ایران برای اولین بار می‌خواست این اصول را یاد بگیرد. بدین شکل این کتاب در سال ۱۹۹۷ در آمریکا چاپ شد، البته پی ریزی آن ازکارگاه‌های پرطرفدار مک‌کی بود که از دهه ۸۰ شروع شده بود، در واقع این کتاب که برای غرب نوعی بازنگری و حرکت هوشمندانه به گذشته بود، برای ما کاملا جدید بود تا بتوانیم با آموزه های مفید آن درام و اصول آن را بشناسیم. به همین خاطر من از ترجمه این کتاب استراتژیک در آن زمان بسیار خوشحالم، کتابی که باعث شد جریانی در فیلمنامه نویسی ایران به راه بیفتد و تحت تاثیر آن نویسندگان با اعتماد به نفس و آرامش بیشتری ادامه دهند. این کتاب با مشخص کردن تکلیف نویسندگان با خود و جامعه‌شان، آنها را به قراری رساند که سالها در پی آن بودند.

 مهم‌تر از آن، اینکه کتاب «داستان» مرجع مشترکی بود تا به تمام ظن و گمان‌ها و افتراق نظرها درباره واژگان تخصصی مبانی فیلمنامه نویسی پایان دهد….

البته من در این حوزه کتاب تخصصی‌تری را تالیف کرده‌ام با عنوان «فرهنگ فیلمنامه» که در آن تمام واژگان تخصصی مدخل به مدخل توضیح داده شده است. این کتاب از انتشارات بنیاد سینمایی فارابی است و در هر دوره از چاپ به روز می‌شود، تا مرجعی باشد برای نویسندگان که از جدیدترین تعریف‌های واژ‌گان فیلمنامه‌نویسی در جهان مطلع باشند. واژگانی مانند لاگ‌لاین، تریتمنت، پیچینگ و… که امروزه بسیار در دنیا رایج شده، همه و همه در این کتاب به صورت مبسوط شرح داده شده‌ است. با مشترک شدن این واژگان با واژه‌های غربی‌اش خوشبختانه گفتمان ما نسبت به گذشته بهتر شده و تا حدودی زبان فیلمنامه نویسی ما تکامل پیدا کرده است.

در چهلمین جشنواره فیلم کوتاه تهران قرار داریم، با این بهانه نگاهی گذرا داشته باشیم به اینکه چگونه می‌شود فیلمنامه‌های کوتاه بهتری نوشت؟

با وجود منابع مطالعاتی غنی که در بازار نشرایران در حوزه فیلمنامه نویسی وجود دارد و همچنین برگزاری کارگاه‌ها و ورک‌شاپ‌های معتبری که در سطح کشور برگزار می‌شود، یکی از سوالات مهم خود من همین است که چرا هنوز و همچنان فیلم‌ها، از ناحیه فیلمنامه رنج می‌برند، جواب خود من برای این مسئله این است که باید شیوه نویسندگی خود را تغییر دهیم و از نویسندگی تک نفره به هم‌نویسی گروهی برسیم. تجربه گروهی نوشتن و هم نویسی را در کارگاه‌های که در شهرکرد برگزار کردم داشتم. در واقع یک گروه با یک متد تالیفی مشخص از ایده نویسی شروع می‌کنند و بعد با رسیدن به طرح دو خطی یا لاگ لاین و سپس پیش فرض و سیناپس و تریتمنت و فهرست صحنه‎ها به فیلمنامه نهایی می‌رسند. البته نویسندگی بر اساس متد، تنها برای کسانی است که در آغاز راه هستند و طبیعتا پس از مسلط شدن باید قلم خود را به دست بگیرند و آزادنه به روش خودشان بنویسند. به همین منظور دپارتمان داستان را طراحی کرده‌ام که اساس آن به روزترین متدهای فیلمنامه نویسی در دنیاست و حتم دارم در چند سال آینده این دپارتمان با جواب دهی که دارد، فراگیر خواهد شد. در دنیا تنها فیلمنامه های مجوز ساخت می‌گیرند که از دپارتمان عبور کرده و چراغ سبز ساخت را دریافت کرده باشند. آنها زمان و هزینه زیادی را برای نویسندگی فیلمنامه صرف می‌کنند، اما این زمان و هزینه در واقع به این خاطر است که بعدتر جلوی ضررو زیان چند میلیون دلاری تولید فیلم بد را بگیرند. جالب‌تر اینکه حتی گاهی پیش می‌آید پس از صرف هزینه زیاد برای نوشتن فیلمنامه، تصمیم نهایی برای ساخت ملغی می‌شود. چون ساخت فیلم مستلزم هزینه بیشتری است که با فیلمنامه بد آن هم اتلاف می‌شود. متاسفانه پلتفرم‌های ما تا بحال کسی را مامور نکرده‌اند که با پایش و پژوهش استودیوهای موفق در سطح جهان رمز موفقیت و ریز مراحل کاری آنها راانعکاس دهند. دپارتمان داستان از متدهای رایج در دنیاست که در صدد هستم به صورت کاملا مستقل آن را در فیلم کوتاه اجرایی کنم.

با خبر شدم که در چند سال اخیر به فیلمنامه نویسی روی آورده‌اید، از تجربیات جدید خود در این حوزه بگوئید؟

مسیر فیلمنامه نویسی در زندگی من کاملا به طور عکس اتفاق افتاد، یعنی اینکه اول ترجمه کردم و بعد تدریس و حالا چند سالی است که بالاخره به دنبال هدف اولم یعنی نوشتن و ساخت فیلم روی آورده‌ام. سال ۱۴۰۰ نقطه عطف زندگی من بود، سالی که تغییر حرفه و سبک زندگی‌ام توامان شد چرا که برای تغییر حرفه خود از تالیف و تدریس به نویسندگی باید سبک زندگی ام را نیز تغییر می‌دادم. به نظرم  تدریس و تالیف نیازمند یک ذهن منظم و منسجم بود، اما برای نویسندگی به دلیل اینکه باید در ارتباط مستقیمی با ناخودآگاه خود باشم، دیگر نگاه منضبط و منسجمی به امور پیرامون را نمی خواستم. در نتیجه این شیفت کردن از تالیف و ترجمه به فیلمنامه نویسی واقعا برایم سخت بود، اما حس کردم این زمان باقیمانده را صرف آرزوی دیرینه خود کنم. در حال حاضر با شرکت در گروه های تیمی هم نویسی را تجربه می‌کنم. فیلم کوتاه «نومان» آخرین فیلمنامه ای است که نوشته ام که خانم زمانی کارگردانی‌اش را بر عهده داشت و در حال حاضر در حال شرکت در جشنواره های خارجی است.

آخرین سوال من درباره تهدیدهای هوش مصنوعی خصوصا در حوزه نویسندگی است که جامعه سینماگران را در جهان نگران کرده است…

با پیشرفت تکنولوژی انسان با این دست نگرانی‌ها مواجه است که ممکن است اقتدار و خلاقیت خود را از دست بدهد. چرا که با تکنولوژی نقش محوری انسان ها کم رنگ می‌شود. این اتفاق‌ها قبلا هم افتاده و به مرور زمان ثابت شده که آنقدرها هم که ما وحشت داشتیم، مقوله ترسناکی نبوده و حذف کامل انسان هنوز رخ نداده است. البته که من برای این مسئله جواب قطعی ای ندارم، چرا که خود سازندگان هوش مصنوعی هم از پیشروی آن وحشت دارند. اما به طور احساسی آن را به منزله یک مرحله گذار دیگر برای بشر می‌دانم و معتقدم در نهایت موفقیت از آن ذهن بشر است. فقط برای پیروزی باید دنبال راهی باشد تا از این مرحله نیز بگذرد و به جای اینکه تحت تاثیر هوش مصنوعی باشد از هوش مصنوعی در امور خود کمک بگیرد و در نهایت انسان تصمیم نهایی بگیرد. شاید به دلیل همین طرز فکر خیلی نگران هوش‌مصنوعی نیستم.

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است