عادل تبریزی:
قهرمانی که کتک خور سینما شد!
خوشحالم که فارغ از جریانات برساخته موجود، فیلم من از طریق تبلیغات دهان به دهان هر روز میزبان تماشاگران بیشتری است.
فیلم سینمایی گیجگاه، اولین ساخته عادل تبریزی، به تهیه کنندگی ولی الله مدنی است. نویسندگی این فیلم را ارسلان امیری و عادل تبریزی به صورت مشترک بر عهده داشتند.در این فیلم بازیگرانی چون؛ حامد بهداد، باران کوثری، سروش صحت، جمشید هاشم پور، علی راد و …ایفای نقش کردهاند. فیلم گیجگاه درباره یک معلم ادبیات و ورزش است که کلاس کاراته دارد و چشمش مادر مطلقه یکی از شاگردانش را گرفته. اما کلی اتفاق عجیب و غریب دیگر میافتد و حتی پای جمشید هاشمپور ستاره فیلمهای اکشن ایرانی آن سالها هم به قصه باز میشود و قضایا طوری به طرز عجیبی در هم می پیچد. فیلم گیج گاه در سال ۱۳۹۹ تولید شد و با حضور در سی و نهمین دوره از جشنواره فیلم فجر، در بخش تدوین و بهترین فیلم کارگردان اولی موفق به دریافت جایزه سیمرغ بلورین شد. فیلم سینمایی گیج گاه از مهرماه سال ۱۴۰۲ در سینماهای سراسر کشور به اکران عمومی درآمده است.
در ابتدای صحبت، علاقمندم درباره ژانر اثر صحبت کنید، چرا که چالشی داشتهاید با این مضمون که برخی گیجگاه را در ژانر کمدی دسته بندی کرده اند، در حالی که شما آن را یک اثر کمدی نمیدانید…
گیج گاه یک فیلم سرخوش با حال و هوای مطبوع است که لزوما کمدی نیست. مانند فیلم قصه های مجید و بیپولی و… این مدل از فیلمها حال عمومی خوبی دارند و ممکن است در قسمت های خنده از مخاطب بگیرد. ما در سریال قصه های مجید با موقعیتها همراه میشدیم و گاهی این موقعیت ها برایمان جنبه طنز داشت. اما هیچ وقت نمیتوان با تطبیق مولفهها آن را در دسته بندی ژانر کمدی قرار داد. فیلم گیج گاه در روند قصه و روابطی که در طول اثر میان شخصیتها ایجاد میکند، بازگوی یک خط قصه طنزآلود نیست! هرچند برخی موقعیت ها در این فیلم باعث خنده تماشاگر شده است. به طور مثال این فیلم یک سکانس دارد، با موضوع انشاء خوانی دانش آموزان، که باعث خنده مخاطب می شود، این سکانس کاملا یک سکانس جدی است، اما بنا به موقعیت و هدفی که معلم دارد، خودبخود شرایط خنده آوری را به بار می آورد که ریشه در واقعیت دارد. بدین ترتیب فیلم گیج در طول نمایش، به هیچ عنوان مخاطب را در خنده ای عمیق و یکریز فرو نمیبرد. مخاطبان در طول فیلم با یک لبخند صحنه ها را دنبال میکند و یک حال خوش عمومی را تجربه میکنند. من بارها این فیلم را به همراه تماشاگران در سالن سینما به تماشا نشستم، تا واکنش دقیق مخاطب را با توجه به تک تک صحنه ها پایش کنم، مثلا سکانسی است که عرفان بازیگر نوجوان فیلم گرفتار در پریشان حالی و کابوسهای شبانه است و مادرش برای کمک به او به بالای سر او می آید، عرفان به صورت ناخودگاه مشتی را حواله صورت مادر میکند، این صحنه هم مانند بیشتر موقعیتهای دیگر فیلم کاملا جدی است، اما همین سکانس در تمام سالن های سینمایی، بیشترین خنده را از تماشاگر گرفت! حرف نهایی من این است که خود جریان فیلم کمدی نیست، اما موقعیت به بار آمده، ناخودآگاه خنده دار است. حتی موسیقیایی که در پایان بندی فیلم قرار دارد، آهنگی حزن انگیز است که حمید غلامعلی خوانندگی آن را بر عهده دارد؛ فضای را در ذیل پایان بندی ایجاد میکند که در واقع غم و شادی و تلخی روزگار در آن تلفیق شده است، فضایی که اصلا در ژانر کمدی نیست. در مجموع من در این فیلم بیش از آنکه بخواهم به سبک پردازی بپردازم، به دنبال اتمسفر سرخوشانهای بودم تا فضایی شاداب ایجاد کنم.
احساس من بر این است که ایده اولیه فیلم بر اساس تضادهایی شخصیتهای قهرمان فیلم (حسن خشنود با بازیگری حامد بهداد) است، مردی که در حین آموزش کاراته و فنون رزمی سوسای اویاما، شیفته اشعار فردوسی هم است. آیا همین ایده را بن مایه بسط روایت کرده بودید؟
خط اصلی قصه در فیلم گیج گاه سالها همراه من بود و کاملا منطبق بر مدل شخصیتی خودم بود. از این رو در وهله اول برایم مهم بود که فیلمی بسازم بر اساس مدل شخصیت خودم که برگرفته از آگاهی ها و کمبودهای من باشد. چیزی که مستقیما به عادل تبریزی ربط داشته باشد و همین طور پیرو تجربههای باشد که در ساخت فیلم کوتاه داشتم. تمامی این موارد در ذهنم بود که در نهایت با ارسلان امیری وارد سناریو نویسی شدم. خط اولیه برای من روایت پسربچه ای بود که از کلاس کاراته از زیر فشار سخت مربی فرار میکند و در مدرسه با این مواجه میشود که معلم ادبیات او همان مربی کاراتهش در باشگاه است، بنابراین تلفیق دو مضمون متضاد کاراته و ادبیات به عنوان ایده اولیه در ذهنم وجود داشت، که به صورت حماسه سرایی فردوسی از ایران و اندیشه های سوسای اویاما از فرهنگ ژاپن در اثر نمود پیدا کرد. همچنین به لحاظ ذهنی به دو کاراکتر اصلی اثر، حسن خشنود و مهتاب، بسیار نزدیک بودم، گویی که هر دوی آنها را زیست کرده باشم.
این ایده اولیه چگونه در بستر روایی، توسعه یافت؟
جالب است که بدانید، بنده و ارسلان امیری از لحاظ سلیقهای، خیلی به هم نزدیک نیستیم، این مسئله در فیلمسازی و حتی فیلم بینی هر دوی ما کاملا آشکار است. فیلمنامه های قبلی که ارسلان به نگارش در آورده است مانند تیتی و صور اسرافیل با گیج گاه بسیار متفاوتاند. اما در طول مدت زمانی که من و ارسلان درگیر نوشتن سناریو فیلم بودیم، بسیار به ما خوش گذشت و دوران بسیار خاطره انگیزی برای ما رقم خورد. تجربه نابی که در دیالوگ نویسی فیلم اتفاق افتاد این بود که من در مقابل لنز یک دوربین، موقعیت های فیلمنامه را خودم بازی می کردم و دیالوگ های را بداهه می گفتم، بعد به فیلم ضبط شده رجوع می کردم و از دل آن موقعیتهای بداهه، دیالوگ ها را مینوشتم. در ادامه همکاری، شخصیت هیجانی من در مقابل آرامش ارسلان ما را به یک تناسب و تعادل رساند.
کدام سکانس از فیلم برای خودتان به عنوان کارگردان اثر رضایتمندی بیشتری را به همراه داشته است؟
به طور کل، گیج گاه دقیقا همان فیلمی است که دوست داشتم بسازم واز هیچ صحنه آن ناراضی نیستم که با خودم بگویم کاش این صحنه یا سکانس را طور دیگری می ساختم. من تمام آنچه که در ذهنم بود را ساختم، حالا چه خوب یا بد! اما در مجموع برای سه لحظه آن قلبم می تپد، یکی آن لحظه که مهتاب زیر روپوش سپیدی پنهان شده که با حرکت کردن ماشین، روپوش را از روی صورتش پس میزند. دیگری سکانسی است که حسن با زخمهای واقعی با مهتاب روبرو می شود اما مهتاب به خیالش همه آن کبودیها و زخمها گریم سینمایی است و دیگری سکانس آرایشگاه است و تقابل حامد بهداد با فرهاد آئیش در این صحنه دارد.
در انتهای فیلم، شخصیت به خاطر شرایط سر خود را میتراشد، آیا این واکنش ارجاعی دارد به نوستالژی زندگی مردم عامه در دهه ۷۰ که برخی به عشق جمشید آریا سر خود را میتراشیدند؟
این خط روایی در داستان، کاملا تحلیلی برگرفته از کلیت اثر دارد. به معنای بازگو کردن وضعیتی از انسانی که فکر میکند در زندگیاش قهرمانی است با آرمان ها و اصول خودش، اما به شرایطی دچار می شود که حتی نمیتواند درباره ظاهر خود تصمیم گیرنده باشد. در پایان فیلم همین شخصیت به جای اینکه قهرمان باشد، تبدیل به یک بدل کتک خورده سینما می شود. انتخاب جمشید هاشمپور هم به عنوان کسی که ۲۰ سال عنوان سوپراستاری سینمای ایران را به دوش کشیده است، بهترین گزینه بود تا ما نگاه قهرمان محور گیج گاه را از زوایه دید او روایت کنیم.
اهالی رسانه فیلم گیج گاه را یک ادای دین به سینمای عامه پسند دهه ۷۰ برشمردهاند، نظر خودتان در این باره چیست؟
بیش از ادای دین و تکریم از سینما، این فیلم برای من از این منظر پر اهمیت است که تلاشی است برای اینکه تماشاگر امروز را از طریق پنجره دهه ۷۰ با خود امروزش مواجه کنم، دهه ۷۰، دهه ای است که اتفاقا خیلی هم دور نیست اما تحولات زیادی در همین چند دهه رخ داده که از ما آدمهای بسیار پیچیدهای ساخته است. این گذار از ما آدمهایی ساخته که کوچکترین روابط انسانی مان پرچالش، سخت و عجیب شده است. به نظرم دهه ۷۰ ، دهه زلالی در ایران بود و سینمای آن بسیار شفاف بود. در این دهه همه ژانرها در موفق ترین حالت خود بودند و شاید بتوان از آن به عنوان دهه طلایی سینمای ایران نیز یاد کرد.
بیشترین بازخورد مثبت مخاطب به مثابه تاثیر بخشی در کدام یک از سکانس های فیلم اتفاق افتاده است؟
سکانس پایانی فیلم، آن هم به خاطر وجهه اخلاقی نهفتهای که در آن وجود دارد. تعامل شخصیتها در پایان فیلم دراخلاقیترین شکل ممکن است. به همین خاطر بازخورد مخاطبان نسبت به پایان بندی بسیار مثبت بوده است. حتی به چشم دیدهام که برخی از مخاطبان با این سکانس اشک ریختند.
ارزیابی تان از سینمای امروز درایران چیست؟
رنگ و بوی ژانر در سینمای ایران از بین رفته است و این مهمترین معضل سینمای ایران است. در حال حاضر اکثر تهیه کنندگان در این فکر هستند که فقط کمدی بسازند! و این اتفاق بسیار خطرناکی برای آینده سینمای ایران است. در حال حاضر مردم برای فرار از دلهره ها و حال بدشان به سینمای کمدی پناه می آورند. اگر قبلا سینمای اجتماعی فروش خوبی داشت، به این خاطر بودکه مردم امید و شادی را در زندگی خود داشتند. به نظرم این مسئله بیشتر یک ریشه اجتماعی دارد.
یکی از بزرگترین ویژگیهای فیلم گیجگاه که آن را برای مخاطب فرهیخته جذاب کرده است، این است که فیلم، یک فیلم مناسب برای خانواده است و به دور از الفاظ یا صحنههایی است که ممکن است آسیبرسان باشد، آیا این فاکتور برای خودتان هم در اولویت بود؟
به طور کلی برایم مهم بود که حتما فیلم، فیلم با ادبی باشد. حتی منش کاراکترها در تقابل هم دارای نکته های ادبی است. مثل کاراکتر مهتاب که برای ازدواج مجدد خود به زندان رفته و از شوهر سابق خود کسب اجازه میکند. به این ترتیب مخاطب حرمت قائل شدن افراد را نسبت به یکدیگر در این فیلم به کرات می بیند و این احترام برای من به منزله همان خانواده است. به همین خاطر از همان ابتدا در ذهن من این نکته وجود داشت که فیلم با ادبی بسازم. به نظرم شوخی در فیلم نباید تا جایی پیش برود که دستاویز قلاب کردن مخاطب باشد. مخاطب امروز باهوش است و کاملا حس می کند که یک فیلم نه به مثابه ارزش محتوایی که با شوخی هایش دارد ما را مجاب به دیدن میکند. در گیج گاه شوخی ها از گذر خود جریانات روایت و از گذر قصه و روایت فیلم است. سعی من بر این بوده که خارج از قصه، طنزی را بر روایت تحمیل نکنم.
بزرگترین چالش تان برای ساخت اولین فیلم بلند سینماییتان چه بوده است؟
بزرگترین چالش، جذب سرمایه و تامین هزینه های ساخت فیلم بود.
آیا پس از ساخت فیلم، مشغول به ساخت اثر دیگری هم شدهاید؟
بله سریال «جناب عالی» که مدتی هم متوقف شد. اما هم اکنون در تلوبیون پلاس برای مخاطبان قابل دسترسی برای تماشا است. این سریال هم دارای یک اتمسفر مطبوع، با رویکرد طنز مودبانه و اجتماعی است.
از موفقیتهای که فیلم تا کنون کسب کرده، بگویید؟
در جشنواره فجر این فیلم بازخورد بسیار خوبی از منتقدان گرفت و در بخش بهترین کارگردان اولی و تدوین نامزد دریافت جایزه شد و همچنین با حضور در فستیوال های خارجی در کشورهای چون ایتالیا، روسیه و آمریکا در بخش های مختلف کاندید و جایزه گرفت.
درپایان از تعامل تان با بازیگران فیلم بگویید؟
حامد بهداد از همان ابتدا به قدری قصه را دوست داشت که به سرعت جذب پروژه شد. خوشبختانه فضای متن و قصه برای اکثر بازیگران خوشایند بود، به همین خاطر تولید کار برای همه ما بسیار لذت بخش بود و در طول مدتی که درگیر ساخت فیلم بودیم، به همه ما خوش گذشت. تعاملی بسیار دوسویه و پویا بین عوامل تولید و بازیگران حاکم بود. به همین خاطر همه ما در کنار هم، گیج گاه را زندگی کردیم. یاد دارم که در روز آخر فیلمبرداری چشمهای خانم باران کوثری پر از اشک شد وگفت که واقعا دلش برای شخصیتاش مهتاب تنگ میشود.
کلام آخر…
خوشحالم که فارغ از جریانات برساخته موجود، فیلم من از طریق تبلیغات دهان به دهان هر روز میزبان تماشاگران بیشتری است. امیدوارم سینمای ایران بتواند از خودش مراقبت کند، ما هنرمندان مظلومی در سینما داریم که نیاز به مراقبت دارند.
فرهومند ناظریان
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است