روزنامه صبا

روزنامه صبا

امید بیگدلی:

من شاعر، شعر آزاد هستم


متاسفانه ما هنوز هم در اشعار امروزی با واژه های چون جام، می و گیسو و ساغر مواجه هستیم که خیلی در گفتمان امروزی مردم کارکرد ندارد.

یک روز

یک هفته

چند سال

هر چقدر لابه لای درختان قدم بزنی

حافظه ی جنگل در کارگاه چوب بری پاک شدنی نیست

این را از سایه ام شنیدم

که هر روز زیر اره برقی تکه تکه می شد

امید بیگدلی از کتاب «کسی در دریا آتش روشن کرده »

امید بیگدلی متولد سال ۱۳۶۵ ، شاعر اجتماعی معاصر ایرانی می باشد، اوشاعری سپیدسرا و موسس و دبیر کانون  ادبی گیومه است. خبرنگار صبا با موضوع شعر امروز با او گفت و گویی داشت که در ادامه می خوانید.

از چه زمانی متوجه شده اید که قریحه شاعری در ضمیرتان وجود دارد و چقدر طول کشید که این قریحه در مسیری اصولی تر، به خلق اثری منسجم بیانجامد؟

در مقطع دبیرستان و پیش دانشگاهی در حال کلنجار رفتن با مباحث سخت و پیچیده ریاضیات به شعر و ادبیات پناه می آوردم، آن زمان به خواندن کتابهای ادبی نیز علاقه زیادی داشتم. این دوران برای من دورانی طلایی بود چرا که، به همان اندازه که زمان برای درس و مدرسه می گذاشتم، به همان میزان نیز به کتابخانه رفته و از خواندن کتاب در حوزه ادبیات و شعر لذت می بردم. اولین شعر حرفه ای خود را در ۲۰ سالگی نوشتم، شعری که در مجله‌ای به نام «هفده» چاپ شد، پس از آن اشعار دیگری نیز از من در این مجله منتشر می‌شد.

اشعار شما را می توان در چه سبکی دسته بندی کرد؟

من شاعر، شعر آزاد هستم، هر چند با قواعد کلاسیک مبتنی بر قافیه و وزن هم مسلط هستم، اما مسیر نوشتن من در شاعری در بستر شعر آزاد شکل گرفت. درونیات من وقتی می‌خواستند در شکل یک شعر تجسم یابند، در بستر شعر آزاد جاری می‌شدند. پیرو سبک نیمایی در شعر هستم و کتاب های ایشان بسیار بر روی من تاثیر گذار بود.

مضمون اکثریت اشعار شما معمولا با چه رویکردی همراه است؟

مضامین اجتماعی وتجارب زیسته بشر در حیات چند دهه‌ایی که روی زمین دارد، دغدغه‌های من در شاعری هستند. این دغدغه‌ها، گاهی برشی از زندگی مردم و گاهی تجربیات خودم در مواجه با هستی و تعاملاتی است که از گفتگو با پیرامون خود دارم.

از نظر شما، شعری که بتواند انعکاس خوبی از فضای امروز باشد و مردم با آن ارتباط مستقیم و بی واسطه بگیرند باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد؟

برای پرداخت به این مسئله، لازم است به معضلی کلیدی در شعر و شاعری اشاره کنم؛ واقعیت این است که با اینکه صرف زمان زیادی از دوره های پیشین گذشته است، اما ما هنوز شعر و اشعار نوگرایی را که مبتنی بر حال و هوای امروز باشد را نمی بینیم. یکی از بزرگترین مسائل نوآوری یک شاعر در خلاقیت و نوع نگاه متفاوت او به پیرامون است. یعنی اگر شاعری نتواند خلاقیت فردی و ذاتی خود را در شعرگویی داشته باشد، قطعا تبدیل به شابلون و کپی از شعرهای دیگران خواهد شد. که این اتفاق یکی از مهم ترین آسیب های شعر امروز ماست. به مثابه اینکه گویی یک نفر می‌نویسد و بقیه از روی دست او دیکته می کنند! با این رویه مسیر هنر و خلاقیت در شعر مسکوت مانده است. در حالی که شعر کاملا یک هنر فردی است که در تنهایی و خلوت شاعر اتفاق می‌افتد، شعر همانند ورزش های مثل کشتی و وزنه برداری تنها یک قهرمان دارد. چارلز بوکوفسکی در این باره اعتقاد دارد؛ “اثر انگشت ما از قلب های که لمس شان کردیم پاک نمی شود” در این  جا اثر انگشت اشاره دارد به شناسنانه دار بودن یک اثر هنری، طوری که وقتی ما با یک شعر و یا اثر ادبی مواجه می شویم، بتوانیم خالق آن را حدس بزنیم و بگوییم که این اثر زاده ذهن و نوشته فلان نویسنده و یا شاعر است، در این میان ما اصطلاحی داریم که می گوییم زمانی که شاعر به امضای خودش برسد! این نوگرایی در جامعه ما به ندرت یافت می شود و باعث شده که ادبیات ما به جای پیشروی در نقطه ای مدام درجا بزند.

بله، متاسفانه ما هنوز هم در اشعار امروزی با واژه های چون جام، می و گیسو و ساغر مواجه هستیم که خیلی در گفتمان امروزی مردم کارکرد ندارد….

البته استفاده از این الفاظ برای کسانی که تازه در مسیر شاعری قلم می زنند و خصوصا در سبک غزل و اشعار قافیه دار، شعر می گویند، شاید در ابتدای راه قابل اغماض باشد. اما در شاعران آزاد سرایی چون خود بنده اصلا قابل پذیرش نیست. چرا که هر چیزی در گستره تاریخی خود، در بافت و ساختار زمان خودش معنی  و توسعه پیدا می‌کند. زبان هم با دایره واژگانی اش در طی سال ها و قرن ها تغییر پیدا کرده است. به طور مثال واژه ای مانند سماور؛ سماور یک کلمه روسی است که با ورود شیئیت سماور به ایران در دوره قاجار در فرهنگ لغت ایرانی به کار گرفته شد، حالا همین وسیله در ۲۰ ساله اخیر با ورود دستگاهی به نام چای‌ساز از واژه قبلی فاصله گرفته است! شاعر فرزند زمانه خودش است و باید مقید و مجهز به واژه‌هایی شود که بیانگر حال و هوای امروز است. منظور من این نیست که باید تمام شاعران از کلمه چای ساز به جای سماور استفاده کنند، منظورم این است که وقتی ما قرار است از واژه ای به نام سماور در شعر خود استفاده کنیم باید قبل و بعد آن را و همچنین جایگزین های آن را در زبان امروزی درک کنیم و سپس تصمیم بگیریم که آن واژه را در کجا و چگونه به کار ببریم. به این منظور شاعر باید مدام خود را با واژه های امروزی و آنچه که به صورت برساخت به دایره واژگانی و دائر المعارف فرهنگ یک کشور اضافه می شود، تجهیز کند. در اینجاست که شاعر باید با خلاقیت خود  از واژه های چون می و گیسو و … که تاریخ مصرف شان گذشته است،فاصله بگیرد و مترادفات امروزی این واژه ها را به کار گیرد.

درپایان لطفا به صورت مختصر به ویژگی‌های شعر خوب اشاره بفرمایید…

شعر خوب، شعر زنده است. شعری که در ما اثر می گذارد، و ما خواندنش را به دیگران توصیه می‌کنیم، شعری که دوست داشته باشی آن در کتابخانه ات همیشه داشته باشی.
سمیه خاتون

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است