کامران پارسی نژاد:
سینما از بی ادبیات شدن، به ایست قلبی رسیده…
به طور کلی سینما ارتباط تنگاتنگی با حوزه ادبیات داستانی دارد چرا که شاکله و هسته اصلی سینما را فیلمنامه تشکیل میدهد، که اتفاقا هم فیلمنامه هم گونهای از ادبیات داستانی است.
روزنامه صبا چالش هفته گذشته خود را تاثیر رسانه ملی بر گسترش فرهنگ کتابخوانی گمارده بود و این هفته نیز به دلیل مهم بودن موضوع و مصادف شدن این هفته با هفته کتاب به تاثیر سینما بر ترویج فرهنگ کتابخوانی پرداخته است. همان طور که میدانید سینما یکی از مهمترین ابزار تاثیرگذار بر فرهنگ عمومی یک جامعه است، در جوامع مدرن امروزی، فیلمهای سینمایی به مثابه هنری تولید و اکران میشود که قرار است، فرهنگ و یا یک نوع از الگوی سبکی زندگی را ترویج دهند. عموم مردم با تماشای یک فیلم به صورت ناخوداگاه با شخصیتهای آن همراه شده و تجربه زیسته قهرمان فیلم را در همزاد پنداری از آن خود میکنند. با مرور بر آثار سینمای کشورمان، میبینیم که بهترین آثار همواره مولد ذهنهایی بودهاند که حیاتی مستمر در میان آثار مکتوب داشتهاند. سینماگرانی که اثرشان در وابستگی و تنیدگی شدیدی با کتاب و حوزه ادبیات است. در سالهای اخیر آمار نگرانکنندهای درباره افت سرانه مطالعه به گوش میرسد؛ آماری که حکایت از فاصله گرفتن بیشتر و بیشتر مخاطب از کتاب و مقوله مطالعه دارد. با توجه به تاثیری که سینما بر فرهنگ جمعی جوامع دارد، در این پرونده به این موضوع خواهیم پرداخت که سینما چگونه می تواند بر فرهنگ کتابخوانی موثر باشد؟ با این سوال به سراغ برخی کارشناسان و هنرمندان در این حوزه رفتهایم، در ادامه با پاسخ اهالی هنر همراه صبا باشید.
کامران پارسی نژاد( نویسنده و پژوهشگر ادبیات): سینما از بی ادبیات شدن، به ایست قلبی رسیده…
به طور کلی سینما ارتباط تنگاتنگی با حوزه ادبیات داستانی دارد چرا که شاکله و هسته اصلی سینما را فیلمنامه تشکیل میدهد، که اتفاقا هم فیلمنامه هم گونهای از ادبیات داستانی است. اینکه به تازگی سینمای ایران با افت شدیدی در متن روبروست و حالتی را چون ایست قلبی تجربه می کند به این دلیل است که ارتباط خود را با حوزه ادبیات داستانی قطع کرده است. طبق تحقیق و پژوهشهای صورت گرفته حدود ۹۰ درصد از آثار سینمای آمریکا و اروپا وامدار از آثار ادبی مکتوب است یعنی بیشتر فیلمها برگرفته از رمان است. وقتی که یک فیلم برگرفته از یک اثر ادبی یا رمان ساخته می شود، به تبع زمانی که فیلم مورد توجه قرار بگیرد، مخاطبان پس از تماشا ترغیب میشوند که رمان آن را هم بخوانند. یعنی این تبادل هنری جدا از اینکه باعث رشد صنعت و هنر در سینما میشود. به نوعی تبلیغی از خود کتاب هم هست و در روند اکران انتشار فیلم، رمان نیز دیده خواهد شد. اما متاسفانه این فرهنگ در ایران وجود ندارد و اکثر کارگردانها در ایران خود را مولف قلمداد میکنند و فیلمنامه باب میل خود را مینویسند. همچنین فیلمنامه نویسان ایرانی نیز به دلیل آنکه به حوزه ادبیات داستانی اشراف ندارند، به سمت اقتباسهای موفق نمیروند. این مسئله با آسیب شناسی از رویکرد سینماگران کشور باید به این سو تبیین شود که شاهد انعکای و نشر بیشتر آثار ادبی بومی ایرانی در پرده سینما باشیم، تا آثار سینمایی محملی باشند برای معرفی و آشنایی مخاطب با رمانهای فاخر ایرانی، با این اتفاق هم سینمای ایران احیا خواهد شد و هم جامعه قدر و منزلت کتاب و فرهنگ داستان گویی را در ایران متوجه میشود. این رابطه یک رابطه دو سویهایی است که طی آن هم ادبیات داستانی و هم سینما در پرتو آن مورد توجه قرار خواهند گرفت. علاوه بر این موارد، سینما میتواند نقش و کارکرد محوری دیگری هم در ترویج فرهنگ کتابخوانی داشته باشد که این حوزه محدود به معرفی کتب داستانی هم نیست، سینماگران، صنعت تصویر و برنامه سازی در مولفه های کارگردانی و برنامه سازی خود می توانند از شگردهای بهره بجویند که مخاطب در ضمن دیدن یک فیلم یا برنامه، فرهنگ کتاب و کتابخوانی درونش تقویت و نهادینه شود، مانند شخصیت پردازی کاراکترهای که کتاب خوان هستند و یا استفاده از لوکیشن های که مرتبط با کتاب است و یا معرفی نویسنده و یا کتابی خاص در اثر هنری، که در صورت تکرار و به مرور زمان تاثیر گذار خواهد بود. در این مورد به طور مثال به یاد دارم که در یک برنامه تلویزیونی مجری برنامه اشاره ای کوتاه به یک کتاب کرد و ما در بازار نشر شاهد بودیم در همان هفته آمار فروش کتاب چندین برابر شد. با توجه به اینکه در فضای فرهنگی عصر حاضر، توجه ویژه بر روی سینما و سایر رسانه های تصویری است، باید این رسانه ها پل ارتباطی موثری باشند در سوق دادن عموم مردم به فرهنگ کتابخوانی، چرا که خوانش کتاب دنیایی را بر روی انسان خواهد گشود که قابل مقایسه و جایگزین با هیچ رسانه دیگر نیست. فیلم ها جدای از قصهگو بودن و جریان یافتن در بستر سیال درام پردازی، باید فرهنگ کتابخوانی را مورد توجه و ترویج قرار دهند، طوری که با ایجاد انگیزه برای مخاطب، فرهنگ کتابخوانی را توسعه دهند. تاریخ ادبیات ایران مملو از رمانهای شاخصی است که هنوز برای عموم مردم و مخاطب عام ناشناخته است. مانند «سووشون» اثر سیمین دانشور که اشاره به ماجرای مرگ سیاوش دارد. به این صورت در آثار ادبی ایران نکاتی وجود دارد که فارغ از اینکه فیلمنامه نویس بخواهد به اقتباس ادبی روی بیاورد و یا خیر، میتواند در ذیل درامپردازی خود ارجاعاتی معنادار به آثار شاخص ادبی و فلسفی و.. داشته باشد و با اشاره به نکات جذاب و کلیدی این متون در ترغیب مخاطب به خواندن اثر اصلی موثر باشد. در این میان اتفاقی که باید بیفتد این است که فرهنگ کتابخوانی در بستر فیلمهایی که تولید می شود، در نظر گرفته و به آن توجه شود.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است