شهره موسوی:
رسیدن به این لهجه زمانبر اما شیرین بود
من تجربه اینکه بخواهم برای نزدیک شدن به نقش خود با قشر عادی جامعه وارد تعامل شوم را زیاد دارم.
گروه هنر و تجربه این بار میزبان فیلمی از دیار اصفهان با همان چاشنی آشنا و شیرین فرهنگی آن است که حتی تلخی جنگ را هم تحتالشعاع انرژی زندگی موجود در خود قرار میدهد. مجتبی اسپنانی به عنوان نویسنده و کارگردان به همراه بازیگرانی مانند شهره موسوی، ایمان نظیفی، نازنین علینقیان، امیرعلی مرادمند و … فیلمی را که یادآور روزهای تلخ و شیرین دهه شصت است به سینماهای هنر و تجربه آورده. در ادامه گفتگوی خبرنگار صبا با عوامل این فیلم را میخوانید.
شهره موسوی:رسیدن به این لهجه زمانبر اما شیرین بود
از سوابق کاریتان بگویید.
من متولد سال ۷۱ هستم. در هنرستان تئاتر و در دانشگاه هم در زمینه بازیگری تحصیلاتم را تمام کردم و فارغ التحصیل رشته سینما هستم. در این ۱۵ سال فقط در زمینه بازیگری در بخشهای تئاتر و سینما فعالیت کردم. بازیگری سینما را با فیلم کوتاه شروع کردم و بعد با فیلمهای سینمایی و سریال ادامه دادم. حدوداً سه سال است که به خاطر شرایطی که به وجود آمد فعالیت تئاتری نداشتم ولی تا قبل از این هر سال کار صحنهای داشتهام. آخرین کارم نمایش استرالیا بود که در جشنواره فجر روی صحنه رفت و کاندید بازیگری زن شد. در سریالها میتوانم به سریال «آنها» به کارگردانی پرویز پرستویی اشاره کنم و پروژه اخیرم که فیلمی به کارگردانی داریوش یاری است و برای جشنواره فیلم فجر امسال آماده خواهد شد.
این حجم تسلط بر لهجه اصفهانی که به خصوص در سالهای ۶۰ متداول بوده با طی کردن چه فرایندی به دست آمده است؟
من اصالتاً اهوازی هستم، پدرم اهوازی و پدربزرگم اهل بیروت لبنان هستند و هیچ رگ اصفهانی ندارم و صرفا برای مدتی در اصفهان زندگی کردهام. من از آن دسته بازیگرانی هستم که ترجیح میدهم نقشهایی را قبول کنم که حتی اگر کوتاه،کم و مختصر هستند، مفید باشد. نقشهایی که مرا قلقلک بدهند و به چالش بکشند. در سابقه بازیگریام هم بیشتر به سمت نقشهایی رفتم که از خودم و زیستم فاصله داشته باشند و بیشتر جذب کاراکترهایی میشوم که دارای لهجهها، فرهنگها و زیستهای متفاوتی هستند. بخاطر زندگی در اصفهان کمی با شیوه فرهنگی مردم اصفهان آشنا بودم ولی اینکه بخواهم اصفهانی سلیس را با این شدتی که یک زن اصفهانی در دهه ۶۰ صحبت میکند بکار ببرم نه اینگونه نبود. آقای اسپنانی از دوستان قدیمی من هستند و حدود ۶ -۷ سال پیش با هم در چند فیلم کوتاه کار کردیم که فیلمهای خوب و موفقیت آمیزی هم برای خودشان و هم برای من و تیم بودند و خب نسبت به هم شناخت داشتیم. تا اینکه یک روز تشریف آوردند تهران و این پیشنهاد را به من دادند که برای کاراکتر شیرین به تو فکر میکنیم و تنها مسئله لهجه است که خیلی هم مهم است و نمیتوان کاریش کرد. این یک جرقه برای من بود که این نقش چالش برانگیز را بپذیرم. من از ایشان زمان خواستم که بتوانم برایشان اتود بزنم، به اصفهان رفتم و یک مدت طولانی را با مردم اصفهان یعنی عادیترین و معمولیترین طبقه از زنان اصفهانی که در دهه ۵۰ و ۶۰ هم زندگی کرده باشند معاشرت کردم. کسانی که هیچ رگی به جز رگ اصفهانی نداشتند. مثلاً تحقیق کردم که مثلاً تا ۶۰ پشتشان اصفهانی باشد چون دست یافتن به یک سری ضربالمثلها و تکه کلامها نیازمند این مسئله بود، همینطور یک سری از لحنها. لهجه اصفهانی برای من خیلی شیرین و خیلی هم سخت بود چرا که هم لحن، هم لهجه و هم آوا بود و آهنگ خاصی هم داشت. مسیر سختی بود چون اکثر عوامل کار هم اصفهانی بودند و گویی بروی یک لبه تیغ بودم که اگر درست بازی نمیکردم ممکن بود سقوط کنم و این با تمرین زیادی که با آقای اسپنانی داشتیم میسر شد. همینطور اینکه تمام زمان خالی خودم را مطلقاً با اصفهانیهای قدیمی در ارتباط بودم و آنها دیالوگها را حتی تغییر میدادند و میگفتند که مثلا در جواب این جمله ما چنین دیالوگی نمیگوییم و یا فلان جمله یا مثل را میگوییم که این خیلی به من کمک کرد. هرچند که مدت زمان زیادی از من گرفت ولی خیلی دلنشین بود.
آیا مردم عادی جامعه با بازیگران برای رسیدن به نقش همکاری میکنند؟
من تجربه اینکه بخواهم برای نزدیک شدن به نقش خود با قشر عادی جامعه وارد تعامل شوم را زیاد دارم. کاراکترهایی را بازی کردهام که زبانشان عربی خالص بوده یا زبان پشتو که به گفته خودشان زبان برزخی نامیده میشود. یک جاهایی مترجم نمیتواند آنگونه که باید به بازیگر کمک کند یک جاهایی کسانی که از نزدیک در آن بافت و فرهنگ زندگی کردهاند میتوانند بهترین مشاور لهجه برای بازیگر باشند حتی اگر تخصصی نباشد. چون آنها تجربهای را دارند و میتوانند برای بازی کردن آن لحظه برایت چیزهایی تعریف کنند که جرقهای در ذهنت باشد برای اتودهایت. خوب من خوش شانس بودم چرا که همیشه از این تقاضای من استقبال شده است. من همیشه راحت گفتهام که من نقشی بازی میکنم که چنین ویژگیهایی دارد و البته خودم همیشه یک شناسنامه از قبل آماده میکنم چون آنها بخاطر اینکه تخصصی در این زمینه ندارند ممکن است گاهی مشاورههایی بدهند که انحرافاتی در بازی تو ایجاد کند ولی اگر تو شناسنامهای برای کاراکتر داشته باشید این اتفاق نمیافتد و آنها هم بر اساس همین شناسنامه که به آنها ارائه میدهید به تو مشاوره خواهند داد. وقتی من کاراکتر را کامل برای آنها تعریف میکنم آنها کاراکتر تجسم میکنند و وقتی من دیالوگها را برای آنها میخوانم آنها به من کمک میکنند تا لهجه و موقعیتهایی که قرار است اتود بزنم را بهتر درک کنم در مورد کاراکتر شیرین هم همین گونه بود. در روند فیلمبرداری هم خود آقای مجید صدیقی که تهیه کننده کار بودند و یک اصفهانی اصیل هستند خیلی به من کمک میکردند یک جاهای دیالوگها را تغییر میدادند و پیشنهاد میکردند که ضرب المثل جایگزین آن شود یا عبارتی کنایهآمیز و این برای من مانند تمرینات بیان در یک کار تئاتر بود و آنقدر این گفتار برای من سخت بود که چند ساعت در طول فیلمبرداری تایم میخواستم که بتوانم روی آنها مانور بدهم و حفظشان کنم تا آنها را راحت در بیانم به کار ببرم و انتقال دهم.
مریم عظیمی
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است