روزنامه صبا

روزنامه صبا

مجتبی اسپنانی:

سینما در دست یک عده بساز و بنداز است!


متاسفانه برای‌مان سینمایی نمانده و رسماً سینما در دست یک عده قلیل بساز و بفروش یا بهتر بگویم بساز و بنداز است، تعدادی بازیگر ثابت دارند که با هزینه‌های میلیاردی از فیلمی به فیلم دیگری می‌روند.

گروه هنر و تجربه این بار میزبان فیلمی از دیار اصفهان با همان چاشنی آشنا و شیرین فرهنگی آن است که حتی تلخی جنگ را هم تحت‌الشعاع انرژی زندگی موجود در خود قرار می‌دهد. مجتبی اسپنانی به عنوان نویسنده و کارگردان به همراه بازیگرانی مانند شهره موسوی، ایمان نظیفی، نازنین علینقیان، امیرعلی مرادمند و … فیلمی را که یادآور روزهای تلخ و شیرین دهه شصت است به سینماهای هنر و تجربه آورده. در ادامه گفتگوی خبرنگار صبا با عوامل این فیلم را می‌خوانید.

از سوابق سینمایی‌تان بگویید.

من در زمینه سینما تحصیلاتی ندارم، چند فیلم کوتاه ساخته‌ام و دو فیلم قبلی‌ام به نام‌های «جوجه‌ها آخر پاییز جیغ می‌کشند» ساخت سال ۹۷ و «تو مشغول مردنت بودی» تولید سال ۹۸ که بلافاصله پس از رونمایی‌اش کرونا آغاز شد در بخش هنر و تجربه اکران شده‌اند و این اثر فیلم سومم است که در حال حاضر اکران می‌شود. این سه فیلم تفاوت‌های زیادی با هم دارند مثلا فیلم اولم نسبتا فضای ابزوردی داشت و فیلم دوم فضایی جدی‌تر، «زندگی شیرین» هم که حال و هوای متفاوت و خاص خودش را دارد. «زندگی شیرین» برایم یک فیلم شخصی نیست ولی حس و حال و هوایش را دوست دارم.

 ساخت این فیلم از چه سالی آغاز شد و چقدر طول کشید؟

ما فروردین ۱۴۰۰ فیلمبرداری‌ها را انجام دادیم ولی مرحله پسا تولیدش به دلیل مسائل مالی تا سال ۱۴۰۱ طول کشید، در آن زمان بخش هنر تجربه هم دچار مسائلی شده بود تا اینکه در اردیبهشت ۱۴۰۱ دوباره شروع به فعالیت کرد و تیر ماه همان سال که پروانه نمایش فیلم صادر شد ما توانستیم اکران بگیریم. تلاش‌هایی هم کردیم برای اینکه بتوانیم برای فیلم پروانه نمایش سینمایی بگیریم که متوجه شدیم کاری از پیش نخواهیم برد. متاسفانه برای‌مان سینمایی نمانده رسماً سینما در دست یک عده قلیل بساز و بفروش یا بهتر بگویم بساز و بنداز است، تعدادی بازیگر ثابت دارند که با هزینه‌های میلیاردی از فیلمی به فیلم دیگری می‌روند و سینماها را در اختیار گرفته‌اند. در همین اصفهان که شهر خود من است و فیلم هم در مورد اصفهان است، داستانش در اصفهان می‌گذرد حتی همه عوامل تقریباً اصفهانی هستند وقتی به سینما می‌گویم که سانس هر روزه به من بدهید (چون بخش هنر و تجربه فقط چهارشنبه‌ها اکران دارد) و قبول می‌کنند که سانس ساعت ۶ را به من بدهند و بعد از فقط ۳ روز سانس ساعت ۴  را به من می‌دهند و وقتی اعتراض می‌کنم می‌گویند همین هم که در اختیارت گذاشته‌ایم می‌توانستیم نگذاریم و لطف کرده‌ایم دیگر جای سخنی باقی نمی‌ماند. مخاطب عام هم که می‌آید می‌خواهد روی پرده ستاره‌ها را ببیند. بماند که فضای تبلیغاتی هم به فیلم‌هایی مثل فیلم ما اختصاص داده نمی‌شود. به نظرم فیلمسازی در این مملکت اگر از دو مسیر نرود شوخی بیش نیست، یک اینکه از همان ابتدا شما یک تهیه کننده قدر تجاری داشته باشید که با پخش کننده دستشان در دست هم باشد و یا خود پخش کننده هم بخشی از سرمایه‌گذاران باشد و با ۲۰-۳۰ میلیارد و بازیگران ستاره فیلمی بسازید که اکرانت تضمین شده باشد و بتوانید بفروشید و ۲۰ میلیاردتان را تبدیل به ۱۰۰ میلیارد کنی، یا اینکه هزینه دولتی بگیرید و نگران بازگشت سرمایه نباشید. مثلا ارگانی ۱۵ میلیارد به شما بدهد و یک فیلم سفارشی بسازید.  ولی اگر بخواهید با هزینه شخصی خود فیلم بسازید و وارد معادلات حرفه‌ای سینما شوید مانند یک مگس فرسنگ‌ها دورتر پرتتان می‌کنند و اصلاً هم شوخی ندارند. نمی‌توانید وارد معادلات سینمای حرفه‌ای بشوید، آنچنان فضای مخوفی دارد که اصلا با زیر ۳۰ میلیارد سرمایه تولید وارد این جو شدن شوخی است. در این فضا و اتمسفر فیلم زندگی شیرین را کار و اکران کردن محض دلخوشی است. به قول شاعر که گفت دلم خوش است که نامم کبوتر حرم است و ما هم دلمان خوش است که فیلم می‌سازیم و عده‌ای آن را می‌بینند و فرصتی پیش می‌آید در این گپ و گفت‌ها که حرف دلمان را بزنیم.

بر این اساس تهیه فیلم زندگی شیرین چگونه بود؟

شهرداری اصفهان سال ۹۹ فراخوانی داد که از فیلم‌های کوتاه تا ۳۰ میلیون و از فیلم‌های بلند هم تا سقف ۱۵۰ میلیون حمایت می‌کند، که خب ۱۵۰ میلیون در همان سال هم هزینه تولید یک فیلم کوتاه بود. من نسخه اولیه فیلمنامه را ارائه دادم و نسخه اولیه تغییراتی کرد. بعد آقای مجید صدیق که من دو فیلم قبلی‌ام را هم با ایشان کار کرده بودم  به عنوان تهیه کننده کار را دست گرفتند و چون کارت‌شان هم صادر شده بود باید می‌توانستند تهیه‌کننده من شوند ولی از طنزهای تلخ روزگار است که بگویم من در ۴۴ سالگی با دو فیلم اکران شده در بخش هنر و تجربه باید پرونده ببرم به سازمان سینمایی تا مرا برای فیلم سازی تایید صلاحیت کنند، بعد وقتی می‌گویید من کار کرده‌ام می گویند آنچه تو کار کرده‌ای ویدیویی بوده و اینکه می‌خواهی کار کنی سینمایی است در حالی که هیچ کجای دنیا چنین متر و معیاری برای فیلم وجود ندارد و قانون بدتر اینکه یک تهیه کننده فیلم اولی نمی‌تواند تهیه کننده یک کارگردان فیلم اولی شود یعنی حتی اگر من تایید صلاحیت می‌شدم باز آقای صدیقی نمی‌توانستند برای من پروانه سینمایی بگیرند. به همین علت نتوانستیم پروانه سینمایی بگیریم و چقدر خوب شد که نگرفتیم چرا که فرقی به حالمان نمی‌کرد. به هر حال آقای صدیق بسیار تلاش کردند برای کار و با یک هزینه اندک ما توانستیم ظرف ۱۵ روز فیلمبرداری‌ها را تمام کنیم و فیلم تبدیل شود به چیزی که شما روی پرده می‌بینید. مجموعه‌ای از آدم‌های کار بلد و شریف در این شهر کنار هم قرار گرفتند تا این فیلم شکل بگیرد. نمی‌خواهم از فیلم تعریف کنم ولی بازی بازیگرانم در این فیلم مشتی نمونه خروار از بازی و استعدادهایی است که در همه شهرستان‌های ما وجود دارد که از سد بزرگ سینمای حرفه‌ای نمی‌توانند عبور کنند. می‌درخشند ولی در همین فیلم‌ها، و شانس آنچنانی ندارند که بتوانند وارد سینمای حرفه‌ای شوند.

با توجه به تاثیر فرهنگ بومی اصفهان بر فیلم آیا نیازی به تحقیقات ویژه حس کردید؟

وقتی که بچه بودم در همسایگی‌مان زنی زندگی می‌کرد که بسیار شبیه شیرین این قصه بود. این زن همیشه در خاطر من بود و وقتی قصه‌اش شکل گرفت و من به این پیش فرض فکر می‌کردم که زنی هست و شوهر او قرار است برای یک شب بیاید و برود، این زن به خاطرم آمد و من برای او شناسنامه و خانواده‌ای ساختم و آن پیش فرض را با این کاراکتر پیش بردم. از آنجایی که نزدیک به۳۰ سال است که در این شهر زندگی کرده‌ام و با خلق و خو، طنازی‌ها و آن فراز و فرودهای کلامی‌شان آشنا هستم نیازی به تحقیقات گسترده نبود و سعی کردم یک مقدار هم  با نگاه دهه شصتی به فیلم نگاه کنم. مسلماً بسیاری از این اصطلاحات، کلمات و جملاتی که در فیلم استفاده شده الان به ندرت مورد استفاده قرار می‌گیرد.

خودتان اثر را کمدی اجتماعی می‌دانید؟

نه، فکر می‌کنم اگر کسی در اصفهان زندگی کند متوجه می‌شود که خود به خود شما در موقعیتی قرار می‌گیرید که یک طنز خاصی دارد و یا لبخند به لبتان می‌آید. مثلاً در یک وضعیت پر تنش و لحظه دعوا شخصیت شیرین دست به کمر ایستاده و می‌گوید: نه که شما دختر صارم الدوله بودید و تیر و طایفتون همه ترمه تا کن ککه بریز بودند(با لهجه اصفهانی) خود این سجع آرایی و وزنی که این کلمات دارند و معنا و مفهوم آن که اشاره به نو کیسگی دارد یک طنزی را ایجاد می‌کند اما من نمی‌خواستم خنده ایجاد کنم و خود به خود این مسئله ایجاد می‌شود. من یک فیلم درام اجتماعی ساخته‌ام که لحنش یک مقدار به طنز نزدیک شده در حالی که اینگونه نیست. حتی فکر نمی‌کنم که بلد باشم فیلم کمدی بسازم چون کمدی ساختن کار بسیار سختی است و باید تبحر خیلی زیادی در شکل دادن یک کمدی موقعیت یا شوخی‌های کلامی داشته باشید همینطور کمدی‌ها بیشتر هپی‌اند هستند و فضای لوکسی دارند و در این فضای چرک و کثیف فکر نمی‌کنم بشود که فیلم کمدی  ساخت.

 در مورد کودکانی که در فیلم بازی کرده‌اند و انصافا هم درخشانند بگویید.

وقتی با بچه‌ها کار می‌کنیم تایم فیلمبرداری ما شاید حتی دو برابر شود چرا که نمی‌توان به بچه گفت در موقعیت قرار بگیر اینگونه یا آنگونه باش و از طرفی من واقعاً شانس آوردم که این دو بازیگر به پست من خوردند.  نازنی دختر بچه فیلم انتخاب سوم من بود چرا که با دو نفر اول به نتیجه نرسیدم و  امیرعلی هم انتخاب اولم و برادرزاده یکی از دستیاران فیلمبرداری‌ام بود.  من به تست اعتقادی ندارم و تلاش کردم بچه‌هایی را انتخاب کنم که زیست‌شان به کاراکترهای من نزدیک باشند و متعلق به طبقه بالای شهر نباشند.

 صحنه پایانی کار ارجاعی به انیمیشن کوتاه پدر دارد آیا این ارجاع تعمدی بوده؟

نه، درست است که من این انیمیشن را دیده بودم ولی زمانی که این صحنه را می‌گرفتیم اصلاً در خاطرم نبود. از طرفی چون پایان فیلم هم در ابتدا چیز دیگری بود و دچار تغییراتی شد از خودم می‌پرسیدم که در پایان چگونه باید این آمدن و رفتن و نمود عشق مرد را به همسر و خانواده‌اش برسانم. پس از تغییرات فیلمنامه تصمیم گرفتیم چنین پایانی برایش داشته باشیم. اما اکنون که شما گفتید به یاد آوردم که در انیمیشن کوتاه خیلی خوب «پدر» هم که آقای  محمدرضا خردمندان کارکرده به شکلی دیگر چنین صحنه‌ای داریم که آنجا لباس‌های دیگر اعضای خانواده از درون اورکت پدر خارج می‌شوند.

سخن پایانی

من رسانه‌ای ندارم از همه تقاضا می‌کنم که اگر فکر می‌کنند این فیلم ارزش دیدن دارد آن را به دیگران توصیه کنند چرا که در بهترین حالتی که خوب بفروشم هم یک سوم هزینه‌ای که به من داده‌اند در نمی‌آید و برایم بیشتر این مهم است که فیلم دیده شود. برای فیلم من تبلیغ کنید هرچند که همین مصاحبه هم برای ما تبلیغی خواهد بود و از شما و روزنامه صبا هم متشکرم.

 

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است