سهند سرحدی:
نسبت به دروبین و فیلمساز بدبین هستند
فیلم سال 98 آماده شد و آن را به جشنواره سینما حقیقت فرستادیم
فیلم مستند داستانی فراموشخانه به کارگردانی مشترک سهند سرحدی و سید فرهاد قدسی که چندی پیش در بخش هنر و تجربه به اکران در آمد این روزها از طریق پلتفرم هاشور در اختیار مخاطبان علاقمند به این سبک سینما قرار گرفته است. به همین بهانه خبرنگار صبا گفتگویی با عوامل این فیلم داشته که در ادامه میخوانید.
شما را بیشتر بشناسیم.
من لیسانس تئاتر و ادبیات نمایشی را از دانشکده هنرهای زیبا دارم و از حدود سال ۸۶ به عنوان روزنامه نگار و عکاس با نشریات همکاری کردم. زمانی که دانشجو شدم چند کار تئاتر انجام دادم و بعد از آن روی سینما تمرکز کرده ادامه دادم و سال ۹۷ اولین فیلمم که فراموشخانه بود را ساختم و بطور همزمان فیلم کوتاه صحنه تاریخ را که اولین فیلم کوتاهم بود ساختم که همان سال در جشنواره فیلم کوتاه تهران نمایش داده شد و بسیار هم مورد استقبال قرار گرفت و بازخورد خوبی داشت.
فراموشخانه در چه جشنوارههایی شرکت کرده است؟
در ۵ جشنواره مختلف بینالمللی حضور داشته که مهمترینش جشنواره بلک مووی ژنو بود و ژانویه امسال نمایش جهانی فیلم آنجا انجام شد همینطور در جشنواره سینما حقیقت در بخش نمایشهای ویژه اکران شد. در بخش مدیای جشنواره ویزیون دوریل سوئیس هم حضور داشت که جزو بخشهای اصلی آن جشنواره نیست.
از شکلگیری ایده و روند ساخت این اثر بگویید.
از سال ۸۹ که در دانشگاه هنرهای زیبا رفت و آمد داشتم با آن پیانو مشهور برخورد داشتم و در همان سالنی که آن پیانو وجود داشت تئاتر تمرین میکردم. تقریباً برای همه ماها که در آن دانشگاه درس میخواندیم آن پیانو شئ آشنایی است و ایده ساخت فیلم تقریباً همان زمان به ذهنم رسید. همان زمان با همکارم آقای قدسی در این مورد صحبت کردم و ایشان هم به موضوع علاقه داشتند و به من پیشنهاد دادند که با همین کار را انجام دهیم. به مرور وقتی ایده پرورش پیدا کرد و تصمیم به ساخت گرفتم، در پروسهای که برای تحقیق و پژوهش داشتم تصمیم گرفتم که این فیلم تبدیل شود به فیلمی که صرفاً راجع به یک پیانو نیست بلکه فقط در وهله اول اینطور به نظر میآید و هر چقدر جلوتر میرویم و از آن پیانو دورتر شده و پرسپکتیو مخاطب گستردهتر میشود کم کم میفهمیم که این فیلم صرفاً راجع به یک پیانو نیست بلکه راجع به موسیقی، یک سری وقایع و اتفاقاتی که پیرامون آن رخ داده و حتی از منظر دورتر شاید بتوان آنرا راجع به وقایعی که در کشور ما رخ داده است دید. حتی شاید بتوان دورتر ایستاد و حالا راجع به همه اتفاقاتی که در کشور ما دارد میافتد به آن نگاه کرد. در پژوهش فیلم من خیلی تحت تاثیر رویکرد والتر بنیامین بودم. همان ایده تفکر قطعه قطعه و تکه وار و یا همانگونه که خودش میگوید فرگمنتال رفلکشن، که در واقع یک نوع تاریخ نگاری و بازخوانی تاریخ اشیا بر اساس تاریخ ایدئولوژیک، سیاسی و اجتماعی است که حول آنها رخ داده است. من سعی کردم رویکردی که بنیامین در تاریخ نگاری داشته را راجع به این پیانو استفاده کنم که نتیجهاش فیلم فراموشخانه شد. چند سالی است که بر ایده تاریخ غیر رسمی تمرکز کرده و کار میکنم. تاریخ غیر رسمی در برابر تاریخ رسمی وجود دارد. تاریخ رسمی آن چیزی است که روایتهای غالبی از تاریخ را به ما ارائه میدهد ولی تاریخ غیر رسمی معمولاً صداها و روایاتی که لابلای این صدای غالب گم میشود را روایت میکند. کاری که ما با این پیانو کردیم اینگونه بود که به نوعی یک تاریخ فراموش شده را روایت میکنیم که در دل یک واقعه بزرگ گم شده است. من این رویکرد را در فیلم قبلیم صحنه تاریخ هم داشتم و احتمالاً در کارهای آیندهام هم ادامه دهم. سال گذشته طی اتفاقات و اعتراضاتی که در دانشگاه تهران در جریان بود یک هم دانشکدهای سابق عکسی برایم فرستاد که بالای قاب محافظ پیانو شعاری نوشته شده بود: صدمین روز اعتراضات وقتی عکس را دیدم به نظرم رسید که این عکس میتوانست بخشی از این فیلم باشد این عکس به من نشان میداد تاریخی که ما در فیلم از آن صحبت میکنیم هنوزدامه دارد و هنوز آن پیانو دارد یکسری اتفاقات دیگر را دور و بر خودش میبیند و شاید بتوان این فیلم را بر اساس این حتی ادامه داد.
تهیه کننده اثر آقای علی مصفا هستند از نحوه شکلگیری این ارتباط و همکاری بگویید.
همکارم آقای فرهاد قدسی که کارگردانی مشترک این کار را با هم انجام دادهایم سالهاست که با آقای مصفا همکاری میکند و من از طریق ایشان با آقای مصفا آشنا شدم. ایده را نوشته بودم با ایشان در موردش گپ زدیم و از ایده خوششان آمد و حمایت کردند. آقای مصفا به ما خیلی لطف داشتند چرا که همیشه از سینما و فیلمهای مستقل حمایت میکنند و حمایتشان شامل این فیلم هم شد.
در مرحله پژوهش چه چالشهایی برای دریافت مجوزهای لازم داشتید؟
چالشهای زیادی داشتیم و یکی از علتهایی که ساخت فیلم نزدیک به یک سال و نیم طول کشید گرفتن همین مجوزها و بعضا همکاری نکردن برخی از نهادها بود. با اینکه از وزارت ارشاد پروانه ساخت و از وزارتخانه هم برای وارد شدن به یک سری از این اماکن و فیلمبرداری نامه داشتیم اما خیلی سختی زیادی کشیدیم و بسیاری از مدیران و مسئولین با ما همکاری نمیکردند. به عنوان مثال یکی از لوکیشنهایی که ما در مرحله پژوهش تصمیم گرفتیم که وارد آن شویم تالار مولوی بود چون یک پیانوی قدیمی در آنجاست و من در مورد آن تحقیقات زیادی کرده بودم و میتوانست بخش مهمی از فیلم باشد ولی مدیریت تالار مولوی با ما همکاری نکرد. متاسفانه برخی از این مدیران به جای اینکه یک کلمه بگویند که با ما همکاری نمیکنند ساعتها و روزها وقت ما را تلف میکنند بدون اینکه یک جواب سر راست به ما داده باشند. ایشان ساعتها مرا پشت در اتاقشان نگه داشتند تحت این عنوان که جلسه دارم و اغراق نیست اگر بگویم که سرجمع ۱۵ تا ۲۰ ساعت پشت در دفتر ایشان منتظر ماندم تا ایشان را ببینم با اینکه در ابتدا قول همکاری به ما دادند ولی به محض اینکه پروژه جدی شد و جلو رفت ایشان دیگری همکاری نکردند. البته بسیاری از همکاران، مسئولین و مدیران هم حمایت کردند. از همه مهمتر مسئولین دانشگاه تهران بودند که نقش بسیار زیادی داشتند و بدون همکاری آنها امکان نداشت که این فیلم ساخته شود. خانم آذین موحد مدیر گروه موسیقی دانشکده بودند که اخیراً شنیدهام اخراج شدهاند و این خبر بسیار برایم تاسف بار بود. اگر ایشان نبودند این فیلم هرگز ساخته نمیشد همینطور آقای رحمت امینی که آن سال رئیس گروه تئاتر بودند و کمکهای بیدریغی برای ساخت این فیلم به ما کردند. به طور کلی دانشگاه تهران و مسئولینش همکاری زیادی کردند و دلیلش هم این بود که فیلم به نوعی در مورد دانشگاه تهران و میراثی است که در آن وجود دارد. متاسفانه یک سری لوکیشنها و مکانها نسبت به دوربین و فیلم ساز خیلی بدبین هستند و شما با اینکه مجوز یا از ارشاد نامه داری باز هم همه نسبت به تو مشکوک هستند که برای چه چیزی میخواهی فیلم بگیری و به دنبال چه چیزی هستی.
در مورد انتخاب بازیگرهای فیلم بگویید.
آقای امیر مسعود تهرانی از دوستان قدیمی من هستند و با توجه به اینکه همزمان هم دانشجو بودیم همدیگر را میشناختیم. ایشان بازیگر توانایی هم هستند و از پس نقش برآمدند ولی رویکرد ما در زمینه بازیگری این فیلم رویکرد کلاسیک نبود ما فیلمنامه به معنی کلاسیک آن نداشتیم و به بچهها فیلمنامهای نداده بودیم. ما در جلسات به بازیگرهایمان گفتیم که ایدهای هست در مورد یک مستند به این شکل و یک بخش داستانی هم به موازاتش وجود دارد و بچهها واقعاً لطف کردند و بدون آگاهی کامل از نتیجه نهایی فیلم پیشنهاد ما را پذیرفتند و همکاری کردند. در واقع ریسک کرده به ما اعتماد کردند و من بابت این ریسک و اعتمادی که به ما کردند از آنها متشکرم. اما دلیل دیگری که در انتخاب دوستان تاثیر داشت این بود که ما سعی کردیم تا این دو کاراکتر فیلم بر اساس شخصیت خود بچهها در داستان شکل بگیرند. از اسم کاراکترها که در واقع اسم خود بازیگران است بگیرید تا اتفاقاتی که در فیلم برای آنها میافتد. سعی کردیم کسانی را انتخاب کنیم که با این موضوعات آشنایی داشته باشند و خیلی برایشان دور نباشد. مثلاً هر دوی این بازیگران سالها در دانشکده هنرهای زیبا رفت و آمد داشتند و این کاراکترهایی هم که در داستان ساختند خیلی دور از کاراکتر خودشان نبود. در واقع ما در پروسه انتخاب کسانی را انتخاب کردیم به این وقایع آشنا باشد و نسبت به آن اهلیت داشته باشند تا در پروسه فیلمبرداری خیلی وقتمان صرف این نشود که فرضا بیاییم و بخواهیم ویژگیهای یک نقش را با بازیگر کار کنیم یا کمکش کنیم که به آن برسد. ما از این جهت بسیار جلو بودیم و از این جهت هم که کار اولین فیلممان بود و بودجه آنچنانی هم نداشتیم، فیلم مستقل بود و بچهها بدون چشم داشت با کمترین توقع سر کار آمدند کار را واقعاً به صورت گروهی انجام دادیم. یعنی بدون حضور هر کدام از عوامل چه بازیگران و چه عوامل دیگر واقعاً این فیلم ساخته نمیشد و تقریبا تمام سختیهای سینمای مستقل را واقعا کشیدیم.
در مورد طراحی صحنه بخش داستانی فیلم بگویید.
ما انتخاب لوکیشن انجام دادیم یعنی آن کافه و مکانهایی که در خیابان هستند را انتخاب کردیم و همینطور فضاهای داخلی مثل اتاق شخصیت اصلی داستان که کاملا طراحی شده است. البته ما با کمترین امکانات این کار را انجام دادیم چرا که طراحی صحنه کار را من و همکارم آقای قدسی با هم انجام دادیم و بیشتر سلیقهای و طبق تجربیاتی بود که قبلاً داشتیم. من قبلاً تجربیاتی در زمینه طراحی صحنه فیلم بلند سینمایی و تئاتر داشتم که از همان تجربههای قبلی استفاده شد تا این کار انجام شود.
از سال ساخت تا زمان نمایش فیلم فاصله قابل توجهی هست علت آن چه بود؟
فیلم سال ۹۸ آماده شد و آن را به جشنواره سینما حقیقت فرستادیم که متاسفانه رد شد بعد هم دوران کووید بود و نتوانستیم فیلم را جایی بفرستیم. سال بعدش دوباره فیلم را به جشنواره سینما حقیقت فرستادیم که پذیرفته شد و من هرگز نفهمیدم که اساسا با چه معیاری رد شده بود که حال با آن معیار انتخاب شد. خوشبختانه فیلم بازخورد های خوبی در جشنواره سینما حقیقت داشت و نقدهای بسیار مثبتی دریافت کرد مثلاً آقای آذرم نقد مثبت زیبایی برای کار نوشتند. بعد از آن دو سال پیش درخواست پروانه نمایش را برای بخش هنر و تجربه دادم که البته خیلی طول کشید تا این پرونده نمایش صادر شود. یکی دو مورد ممیزی به کار خورد به کار و مجبور شدیم آنها را اصلاح کنیم. تا آنکه ماه پیش از هنر تجربه تماس گرفتند و زمان اکران به ما دادند ولی خب شرایط اکران واقعاً مناسب نیست انسانها به خاطر شرایط جامعه چندان دل و دماغ رفتن به سینما ندارند. مردم مشکلات زیادی دارند حتی خود من به یاد ندارم که آخرین بار کی به سینما رفتم آن هم برای چنین فیلمی که مخاطب عام ندارد و قشر دانشجویی و طبقه متوسط شاید مخاطب آن باشند.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است