فرناز یحییپور:
اکسسوار باید در اجرای تئاتر نهادینه شود
تلاش میکنم به خواستهای که در ذهن دارم دست پیدا کنم.
یک تئاتر برای اجرا و در پیش چشم مخاطب قرار گرفتن به هنرهای زیادی مثل نوشتن، بازیگری، طراحی، موسیقی، نور و… نیاز دارد. در بخش طراحی که وسعت زیادی دارد اکسسوار،تاج و زیور آلات در ایجاد حس خوب بصری به مخاطب نقش مهمی ایفا میکند و بازیگر را نیز برای رسیدن بهتر به نقشش کمک مینماید. هنری که در ایران چندان شناخته شده نیست و فرناز یحییی پور با دغدغهای که دارد چند سالی است در این حوزه دست به فعالیت زده است. آپرکات، مکبث زار، تنها خرچنگ خانگی لای ملافهها خانه میکند اتللو، هزار و یک تو، هاری، طوفان، ولپن و… از جمله کارهای مهم کارنامه کاری یحیی پور در همکاری با کارگردانهایی چون برادران کوشکی ، میکائیل شهرستانی و ابراهیم پشتکوهی و… است. خبرنگار صبا با یحییپور درباره ویژگیهای طراحی اکسسوار، ماسک، زیور آلات و تاثیر آن بر تئاتر امروزگفت وگویی انجام داده که در ادامه میخوانید.
طراحی اکسسوار ، ماسک و تاج و زیور آلات آیا یک شغل و صنعت محسوب می شود و یا یک هنر است؟
هم میشود در حوزه کارهای هنری ارزیابیاش کرد و هم در حیطه صنعت و شغل. در واقع جواهرسازی تلفیقی از یک سری موارد مثل کار با فلزات، ریختهگری، چکشکاری، تلفیق فلزات با هم، جوشکاری و… است. به همین دلیل جواهرسازی صرفا نه هنر و نه صنعت است. مرز میان دو مقوله را سازنده تعیین کننده میکند. هنرمند میتواند یک کار هنری و شخصی تولید کند و یا از آن تعداد زیادی تولید کند و جنبه صنعتی به آن ببخشد و بازار فروش داشته باشد.
این مقوله ساخت ماسک و… در تئاتر مقوله جدیدی محسوب میشود و در دهههای قبل به جز مواردی مثل کارهای دکتر قطب الدین صادقی کمتر کارگردانی به سراغ استفاده از این ابزار میرفت…
همینطور است. در شروع فعالیتهای هنریام با جواهرسازی کارم را شروع کردم. جواهرسازی را بر اساس علاقه شخصی و محدود برای خودم انجام میدادم و به تکثیر و فروش دست سازهایم علاقهای نداشتم و چون کارهای بیرون من را ارضا نمیکرد ترجیح میدادم خودم اشکال و مدلهای جدیدی را ابداع و خلق کنم.
ساخت و طراحی اکسسوار و…. را چگونه آموختید؟
نزد استاد عبدالناصر گیو کارم را شروع کردم. ایشان یکی از اساتید بزرگ جواهرسازی و مجسمهسازی هستند و در دانشگاههای هنری سابقه تدریس دارند و دارای دکترای افتخاری در رشته خودشان هستند و از ایشان نکات زیادی آموختم.
آیا جواهرسازی رشته اختصاصی هم دارد؟
نه، البته در واحدهای درسی دانشجویان رشتههای طراحی صنعتی و دستی واحدی در این باره وجود دارد. اما در خارج از کشور یک رشته مستقل دارد. تراش سنگ، سنگ شناسی و… جزو رشتههای دانشگاهی در اروپا و امریکا هستند.
چه شد به سمت تئاتر رفتید؟
به تئاتر علاقه داشتم و یک تئاتر بین حرفهای بودم . اولین باری که به سمت اجرایی کردن ایده ساخت جواهر و ماسک و صورتک و زیور آلات رفتم مربوط به دیدن فیلم لانتوری رضا درمیشیان می شد. در این فیلم در صحنه شروعش کلوزآپی از بازیگر زن فیلم ( مریم پالیزبان) وجود دارد که گشوارههایی بر گوشش است که روی آن هنر ملیله کاری انجام شده بود. سازنده این گوشواره یکی از دوستانم بود و به من اعتماد به نفس و انگیزه داد. البته من علاقهای به کار در سینما ندارم و تئاتر اولویت اصلیام است. بعد از تکمیل اطلاعات و تجربیاتم در این حوزه وارد ارتباط با گروههای تئاتری شدم و شیوه کاریام را برای کارگردانها شرح دادم تا با آن آشنا بشوند.
واکنش کارگردان در قبال توضیحات شما چگونه بود؟
واکنشها متفاوت بود. برخی مودبانه میگفتند فکر میکنند و اگر در کارشان نیازی به این مسائل بود از کارم استفاده می کنند و برخی دیگر ……
جالبترین واکنش را در ذهن دارید…
کهبد تاراج، جالبترین واکنش را داشت و به من گفت اگر میخواهی مشهور شوی این راهش نیست. من در پاسخ گفتم اگر میخواستم مشهور شوم اصلا سراغ کاری به پشت صحنه نداشتم و مثلا میرفتم سمت بازیگری که شهرت دارد. دوستی داشتم که در حوزه موسیقی فعالیت میکرد و این دوست به من گفت اگر میخواهی در این حیطه فعالیت کنی باید در زیر مجموعه گروه لباس قرار بگیری.
در زیر مجموعه گریم هم قابل تعریف خواهد بود؟
بله هم در این حوزه و هم لباس و دکور میشود تعریفش کرد .
البته تعریف این شغل میتواند مستقل هم باشد.
بله، در این دوران ارتباطگیری، اولین کاری که انجام دادم «کات کبود» به کارگردانی رضا قلی پور بود و به من گفت چون فضای نمایشام سورئال است برای بازیگران نمایش تعدادی زیور آلات نیاز دارم که سایز درشت و روی بدن بازیگران اگزجره به نظر برسد. این اولین کار تجربه خوب و موفقی بود.
این زیور آلات شامل چه اقلامی بود؟
شامل انگشتر، گردنبد و گوشواره بود.
به دلیل ضعف اقتصادی و بودجه ناچیز اغلب گروههای نمایشی، در بحث دستمزد با مشکلی هم رو به رو شدید؟
کارگردان در شروع کار عنوان کرد برای این بخش ردیف بودجهای در نظر گرفته نشده است و شرایط پرداخت دستمزد را ندارند و من هم با توجه به ویژگیهای نمایش این مسئله را پذیرفتم و در نتیجه کار اولم را بدون دستمزد انجام دادم. البته با این وجود بعد از شروع اجراها هزینه کمی پرداخت کردند.
شرایط مالی زندگیتان را چگونه تامین می کردید؟
در شرکت غذا و دارو دانشگاه ایران به عنوان کارمند فعالیت میکردم و در کنارش جواهرسازی هم انجام می دادم. در تئاتر به دنبال این بودم که این بخش را جزو ملزومات اجرا نهادینه کنم. مراجعهای به خانه تئاتر داشتم و متوجه شدم چیزی به عنوان اکسسوار در صنفهای خانه تئاتر تعریف نشده است .
به نظر می رسد انسان مصصم و پیگیری هستید؟
تلاش میکنم به خواستهای که در ذهن دارم دست پیدا کنم.
آیا در این دوران کسی هم آمد بگوید که از شما حمایت میکند و میخواهد در این حرفه فعالیت کند؟
نه، حمایتی نداشتم. بعد از رونق کارم اپیدمی کرونا شروع شد و تئاتر درمعرض تعطیلی قرار گرفت. در آن زمان آقای گیل آبادی مدیر خانه تئاتر بودند که قرار بود رشته ما هم جزو صنوف خانه تئاتر بشود که با تعطیلی اجراها این موضوع مسکوت ماند.
نمایش «تروکاژ» هم جزو کارهای خلاقانه تئاتری بود…
بله، این نمایش حاصل همکاریام با رضا قلیپور بود و داستان حول محور یک گوشواره میچرخد. جسدی پیدا میشود که سوخته است و گوشوارهای به گوش جنازه وجود دارد و خانواده مقتول بر اساس این ادله جسد متوفی را شناسایی میکنند. این نمایش اولین تئاتر دوبله بعد از انقلاب بود و قبل از انقلاب تنها بیژن مفید با نمایش شهر قصه این کار را کرده بود که بازیگران نمایش لب میزدند و این نمایش هم همنطوری بود و صدا گذاری انجام شد و صدا پخش میشد بازیگران روی آن لب میزدند.
موقعی که قرار است به طور مثال برای یک بازیگر گردنبدی تهیه کنید آیا فقط به خواندن نمایشنامه بسنده میکنید و یا به بررسی دوره تاریخی زیسته شخصیت مورد نظر هم میپردازید؟
با مثال این پرسشتان را پاسخ میدهم. نمایش «شک» مصطفی کوشکی را کار کردم که دوره زمانیاش سلسله غزنویان بود و زبان و گویش بازیگران بر اساس ادبیات آثار بیهقی تنظیم شده بود. تمام چیزهایی که ساختم بر اساس منابع دوران غزنوی بود. شخصیت جادوگری در نمایش وجود داشت که یک جعبه و آئینه داشت. روی جعبه طراحی انجام داده بودم که این طرح شامل یک انسانی بود که بدنی انسانی و پایی پرنده گونه داشت. این ویژگی نماد نوعی جادو است. فرم آئینه را تا جائیکه توانستم مطابق آئینه به جا مانده از دوران غزنویان که در موزه متروپولیتن هنر نیویورک وجود دارد طراحی و ساختم. آئینهای که مطابق سندهای موجود مختص جادوگری و پزشکی است. بنابراین کار ما هم پشتوانه تاریخی دارد و هم به منابع موجود درآن دوران رجوع می کنم. در کارم سخت گیری هایی دارم که کمک حالم است. در خانه وجود پدری که اهل مطالعه است و در خیلی از موارد اشتباهات کارم را به من گوشزد می کند خیلی کمک حالم است و بارها با سختگیریهایش تلاش کردم بهترین کیفیت کار را ارائه بدهم و اصلا زیر بار مسئله اشتباه نمیرود. دوست هم ندارد مخاطبی بعد از دیدن نمایشی که من در آن اکسسوار تهیه کردهام بیرون بیاید و بگوید فلان تاجی که استفاده کرده مطابق آن شخصیت و مقطع تاریخی نیست. این امر اگر رخ دهد نشان میدهد من کارم را درست انجام ندادهام.
آیا تا به حال پیش امده در فضای مجازی و سایتهای تخصصی مثل تیوال پیام تخصصی درباره کارتان از سوی کاربران مشاهده کنید؟
نه، نظرات این شکلی از سوی تماشاگران برای طراحی اکسسوار ندیدهام.
دلیل فقدان چنین نظراتی آیا به آگاهی کم تماشاگر از این هنر بر میگردد؟
اغلب تماشاگران تئاتر اکسسوار را فقط در قالب صحنه و لباس ارزیابی میکنند و تصور می کنند این زیور آلات و اکسسوار را دستیار طراح لباس و یا صحنه از بازار خریده است. در نمایش «هاری» نظرات زیادی بابت نوع گریم و لباس داشتیم اما تماشاگری نیامد بگوید این تاج چقدر خوب طراحی و ساخته شده است.
این دیده نشدن انگیزهتان را کم نمی کند؟
نه، برای من نظر اهالی حرفهای تئاتر مهم است.
کدام ری اکشن بچههای تئاتر برایتان جذابیت بیشتری داشت….
استاد ناصح کامکاری به من لطف دارند و می آیند کارهای من را نگاه میکنند و با فروتنی نظراتشان را ابراز و تشویقم میکنند و این تشویق انگیزهام را دو چندان میکند. استاد کامکاری جدای از نویسندگی و کارگردانی در حوزه طراحی هم دارای شناخت و تجربه کاری هستند. در دهه هفتاد اغلب ماسکهای کارهای دکتر قطب الدین صادقی را آقای کامکاری طراحی و ساختهاند. استاد زاهد هم همیشه نظراتشان برایم مهم است و من را تشویق می کنند.
با بدتر شدن وضعیت اقتصادی تئاتر و سیطره تئاتر بیچیز در فضای نمایشی کشور به نظر میرسد به تدریج خیلی از مشاغل تئاتری مثل طراحی صحنه و لباس و اکسسوار از نمایش حذف میشوند….
کار من که کمتر در تئاتر ایران مورد استفاده قرار میگیرد و دوستان کارگردان ترجیح میدهند از فلان مغازه یک تاج پلاستیکی ارزان قیمت و بدون کیفیت برای بازیگر نمایش بخرند و از خیر طراحی و ساخت ماسک و یا هر چیز مناسب دیگر عبور میکنند و این گارد متاسفانه وجود دارد. با علی شمس قصد همکاری داشتم و برای بخش طراحی نمایش ( کتاب سوزی ) کلی هزینه کرده بود و به راحتی از این کار گذاشت. در این نمایش یکی از بازیگران تاجی داشت و دستیار علی شمس به مغازههای تهیه وسائل جشن تولد رفته بود و یک تاج پلاستیکی ارزان قیمت مخصوص تولد خریده بود و روی سر بازیگر تعبیه کردند و این نوع برخوردها جای سوال دارد و دوستان کارگردان از این نوع مسائل خیلی سرسری عبور میکنند.
با توجه به شرایط حاکم بر تئاتر و پروسه طولانی و سخت شروع تمرینات تا زمان اجرا و چالشهای سالن نمیشود ازکارگردانها انتظار داشت انرژی بیشتری صرف سایر مسائل کنند و طبیعی است از کنار این مسائل عبور میکنند……..
این جمله معروف را بارها از دوستان کارگردان شنیدهام که می گویند اکسسوار زیاد دیده نمیشود و ما هم از کنارش عبور میکنیم و چشم تماشاگر تئاتر از فاصله ۵۰ متری نمیتواند تشخیص بدهد فلان تاج سر بازیگر دست ساز است و یا از مغازه تهیه شده است. البته این دوستان به این نکته توجه ندارند که یک نمایش حداکثر سی شب روی صحنه است و تنها چیزی که از نمایش باقی میماند عکسهایش است و در این عکسها این نوع اکسسوارها دیده میشود.
کنار هم قرار گرفتن این جزئیات است که یک نمایش استاندارد را شکل میدهد و تماشاگر به دیدنش می رود و حتی فروش این اکسسوارها در کنار سالن می تواند درآمدزایی داشته باشد….
کاری که من انجام میدهم با کمترین هزینه ممکن است. کار با فلز هم برایم جذابیت زیادی دارد و کم کم آموختهام ضمن توجه به زیبایی اثر باید در هزینه تولید کارهایم به شیوهای عمل کنم که کم باشد و مثل یک تهیهکننده این دلسوزی دارم که هزینهها را کاهش بدهم.
آیا در تئاتر برادوی و یا تئاتر رویال لندن که مرکزیت تئاتر دنیا در این دو مکان است. بحث اکسسوار و زیر مجموعههایش مستقل شناخته می شوند؟
در این زمینه تحقیقی نداشتم. ولی در همه جای دنیا به طور مثال عکس بازیگری روی جلد مجله مدی انداخته میشود و در زیر عکس نام طراح لباس و اکسسوارهایش ذکر میشود و به دقت به این جزئیات توجه و پرداخته میشود. ممکن است برندی تولید کننده لباس و اکسسوار باشد اما نام طراحانش با هم تفاوت دارد و با هم هماهنگ هستند. در مراسم اسکار میبینید بازیگر و یا آرتیستی که برای معرفی برندگان و یا بردن جایزه روی سن میآید لباسش با جواهر و زیور آلاتش ست و هماهنگ است و همه این مسائل تعاملی است و در انتها در قالب یک پکیچ به مخاطب و بازار عرصه میشود. در تئاتر هم باید این پکیج باشد و من موقعی که قرار است اکسسواری طراحی و بسازم حتما باید لباس بازیگر را ببینم. حتی میزان تحرک و حرکت بازیگر در صحنه بسیار مهم است که تاج سرش به گونهای طراحی شود که از سرش خارج نشود و مسائل دیگر. این روند را بر اساس تجربیاتم در دوران کاریم به دست آوردهام.
برای نمایش «مکبث» کلاهی با استفاده از زیورآلاتی مثل صدف، گوش ماهی مهره و… طراحی کردید که خیلی چشم نواز است……
کلاه در اصل توسط دوستی از آفریقا آورده شده بود و من تغییراتی در فرمش ایجاد کردم و قرار بود در نمایش «مکبث» برای لیدی مکبث کلاهی طراحی کنم و همانطوری که میدانید کارگردان در این نمایش از تلفیق فضای ژاپنی و جنوبی بهره برده بود. به همین منظور از رنگها و المانهای این دو فرهنگ مثل صدف، مهرههای قهوهای، ماهی، رنگ قرمز و… استفاده کردم. ابراهیم پشتکوهی هم ایدههای اجرایی داشت که به من ارائه کرد.
نیم تاج جذابی هم روی کلاه تعبیه و جانمایی کردید، نماد خاصی بود؟
نماد خاصی نبود و من فقط به این نیم تاج فرم دادم. چند عکس تئاتراز کشور ژاپن دیدم و از آنها الهام گرفتم.
ابراهیم پشت کوهی جزو کارگردانهایی است که به این مسائل اهمیت زیادی میدهد…
بله، در نمایش «اتللو» از من خواسته بود برای همه بازیگران بر اساس شخصیتشان گردنبند بسازم و من کارم را انجام دادم.
با برادران کوشکی هم تجربیات موفقی داشتید؟
بله، اولین تجربه اکسسوار سازیام با مهدی کوشکی رقم خورد و قبلتر فقط زیور آلات میساختم و در نمایش «ولپن» اکسسوار سازی را انجام دادم و از من خواست لاک بزرگی برای شخصیتی که در جنگل زندگی میکند و توهم لاکپشت بودن دارد بسازم. لاکی سفت و محکم که بازیگر بتواند درونش بازی کند و در عین حال سبک باشد و بتواند در صحنه بازیگر با آن اکت و حرکت داشته باشد. این طراحی و ساخت کار دشوار و سختی بود و من به خوبی از پس این چالش برآمدم. بعد از این کار درگیر کرونا بودیم و در این میان میکائیل شهرستانی قصد اجرای نمایش «نامه لبخند با شکوه آقای گیل» را داشت و از من برای ساخت انگشتری دعوت به همکاری کردند. دست آقای گیل یک انگشتر بزرگ زمرد نشان است که باید طراحی و میساختمش و این تجربه همکاری برایم بسیار حائز اهمیت بود.
احمد محمد اسماعیلی
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است