روزنامه صبا

روزنامه صبا

علیرضا معتمدی:

ساخت فیلم کمدی ترسناک است


علی مصفا فیلم «رضا» را خیلی دوست داشت و از فیلمنامه «چرا گریه نمی‌کنی؟» هم خوشش آمد.

با ساخت فیلم دومش نشان داد که در فیلمسازی‌اش دنبال به تصویر در آوردن دنیای ذهنیش است که مثل خیلی از سینماگران مولف نظیر وودی آلن این دغدغه‌های شخصی و شرایط زیست و مواجه با آدم‌های پیرامونش دارای جذابیت است و به همین دلیل است فیلم‌های معتمدی حد وسط ندارند یا از آن خوشتان می‌آید و یا اینکه اصلا با جهان فیلم‌های او ارتباطی برقرار نمی‌کنید. علیرضا معتمدی از نسل فیلمسازانی است نظیر زنده یاد ایرج کریمی که بک گراند مطبوعاتی دارند و شاید این بک گراند در فیلمسازی کمک حالش بوده است. با علیرضا معتمدی درباره دنیای شخصی و ذهنیش و سلائق‌اش در فیلمسازی گفت وگویی انجام داده‌ایم.

سینمای روشنفکرانه و مستقل از دهه ۶۰ میلادی با ساخت آثار هستی شناسانه و انعکاس تردیدها و ترس‌های انسان معاصر توسط برگمان در شمال اروپا و آنتونیونی در جنوب ایتالیا با تاکید بر عدم ارتباط و عدم هویت شکل جدی به خودش گرفت و یک دهه بعدتر در امریکا وودی آلن سینمای شخصی‌تر و حدیث نفس‌تری درباره دغدغه‌های آدم‌های روشنفکر ایجاد کرد. آیا سبک کاری شما بین این دو جریان قابل بررسی است؟

پاسخ  به این پرسش سخت است. ریشه این نوع سینما به خیلی قبل‌تر برمی‌گردد و اولین فیلم‌های تاریخ سینما ( سینمای صامت)  این رویکردها در آنها وجود داشت. البته ریشه این جریان به قبل‌تر از قرن بیستم و به تئاتر قرون گذشته مرتبط است و خیلی از نویسندگان تئاتر با پرداختن به چنین تم‌هایی در نمایش‌شان بازی هم می‌کردند. خیلی به تفکیک این نوعی که اشاره کردید قائل نیستم و اهمیتی هم ندارد. بهر حال فیلم باید مستقلا جهان خودش را داشته باشد و می‌تواند به هر شکلی ساخته شود.

در دو فیلم شما ( رضا و چرا گریه نمی کنی؟ ) رگ و ریشه و علاقه شما به سنت به خوبی دیده می‌شود. درست عین پرداختی که مهرجویی در آثارش مشخصا هامون دارد و حمید هامون به عنوان یک روشنفکر برای رسیدن به آرامش به خانه سنتی مادر بزرگش می‌رود…

به مهرجویی و سینمای‌اش علاقه دارم و البته بحث ادای دینی مطرح نیست. در دو فیلمم سعی کردم جهانی که در آن زیست کرده‌ام و می‌شناسم را روایت کنم. در کنار روایت سنتها و رگه‌های مذهب که در این دو فیلم دیده می‌شود، مدرنیسم و تجدد هم وجود دارد. اگر فیلمی بخواهد بازتاب دهنده زمانه‌ای باشد که در آن زیست می‌کنیم نمی‌تواند بدون این عناصر باشد. در هر فیلمی با شدت و ضعف این موارد دیده می‌شود. جهان امروزی که در ایران زیست می‌کنیم ترکیبی از همه این تضادها است که با هم آمیخته شده و یک فرهنگ پویای چند تکه اما واحد را ساخته‌اند.

بعد از ساخت فیلم «رضا» منتظر بودم که فیلم دوم‌تان را بسازید و متوجه شوم که آیا در همان فضا حرکت می‌کنید و می‌روید به سمت سینمای مولف و یا رویه دیگری را دنبال می کنید…

چند قصه برای فیلمسازی در ذهن دارم که دوتای آن را ساخته‌ام و یکی دوتای دیگر هم در همین فضا طرح و قصه دارم. تمام این قصه‌ها در یک جهان اتفاق می‌افتند و عناصر، لحن و حال و هوای مشترکی دارند. اما جزو فیلمسازانی نیستم که اعتقاد داشته باشم باید فقط یک مدل فیلمسازی کنم. دوست دارم گونه‌های دیگر فیلمسازی را تجربه کنم و دوست دارم فیلم اکشن، تاریخی و حتی جنایی بسازم.

در دو فیلم «رضا» و «چرا گریه نمی‌کنی؟» چند صحنه جدی اما کمدی وجود دارد که نشان می‌دهد در ساخت کار کمدی با رویکرد موقعیت هم تبحر دارید…

هر فیلمی که بسازم لحن شوخ و طنازانه‌ای خواهد داشت. البته ساخت فیلم کمدی و طنز ساختن مقداری برایم ترسناک است…

 به چه دلیل؟

زیرا به هر قیمت خنداندن مخاطب اعتقادی ندارم. در هر دو فیلمم علی‌رغم وجود صحنه‌های زیادی که می‌شد شوخی‌های خیلی تندی کرد از آن صرف نظر کردم. به شیرینی و بامزه بودن بیشتر اعتقاد دارم.

نکته‌ای که در فیلم‌های وودی آلن هم قابل بازخوانی است…

دقیقا اشاره درستی است. خاصیت طنز موقعیت همین است که باعث قهقهه تماشاگر نمی‌شود در عین حال که حس خوشایند و شیرینی در مخاطب ایجاد می‌کند که دوستش دارم.

نکته قابل اشاره درباره «چرا گریه نمی کنی؟» این است که از فضای شخضی فیلم اولتان فاصله گرفتید…

از یک جهت با تحلیل شما موافقم و خواستم فیلم دومم جهان شمول‌تر باشد. اما روندی که طی کردم برعکس این بود. فیلم «رضا» به نظرم خیلی حدیث نفسی نبود و اتفاقاتی که برای شخصیت اصلی رخ داده بود برای من اتفاق نیافتاده بود. البته جهان شخصیت اصلی فیلم، جهان من بود. به نظر می‌رسید فیلم «رضا» حدیث نفس یک آدم عاشق پیشه آرام و سربزیر است و به دلیل لحن فیلم چنین پروسه‌ای روایت شد. در فیلم «چرا گریه نمی‌کنی؟» اتفاقا تمام اتفاقاتی که برای علی شهناز رخ داده بود در زندگی واقعی من هم وجود داشت. تلاش کردم در زمان نوشتن فیلمنامه این مسائل را بیرونی روایت کنم. احوال و تجربه خودم را تبدیل به یک تجربه عمومی‌تر کنم. موقعی که فیلمنامه «چرا گریه نمی‌کنی؟ را می‌نوشتم در دوره اوج کرونا بود و آدم‌ها خیلی تنها بودند و زیاد با سوگ مواجه می‌شدند. مرگ خیلی ساده و ارزان شده بود و ناگهان تعداد زیادی از اعضای یک خانواده بر اثر ابتلا به کرونا می‌مردند. در آن زمان احساس کردم که می‌توانم این تجربه‌ای که داشتم را با آدم‌هایی که در این موقعیت قرار گرفته‌اند به اشتراک بگذارم و ته آن هم جنبه اجتماعی، فرهنگی و سیاسی هم الصاق کنم.

علی شهناز فیلم  «چرا گریه نمی‌کنی؟» بیشتر از رضای فیلم «رضا» به خودتان نزدیک است…

همینطور است و فامیلی شهناز را از اسم مادرم وام گرفتم.

آیا برشی از شخصیت مادرتان در قالب شخصیت‌های دو فیلم‌تان قابل ارجاع است؟

مادرم شخصیت محوری و تاثیرگذاری در زندگی‌ام داشت و در دو فیلمم هیچ شخصیت مادری وجود ندارد. اما حس تعلق کاراکترش در فیلم‌هایم وجود دارد. امیدوارم روزی فیلمی با محوریت رابطه یک مادر و فرزند بسازم. اما هنوز به لحاظ روحی توانایی چنین کاری را ندارم.

بحث جغرافیا و لوکیشن هم در فیلم‌های شما هویت و کاراکتر دارند…

همینطور است و معتقدم هیچ چیزی در یک فیلم حضورش نباید بی معنی باشد و باید هویت داشته باشد و بخشی از مفهوم داستان را منتقل کند. در دو فیلمم قصه آدم‌هایی را روایت می‌کنم که مدام در حال پرسه زدن و سرک کشیدن به جهان‌ها و جغرافیای مختلفی هستند. این تنوع مفهومی به لحاظ بصری هم باید در فیلم دیده شود. فیلم‌هایم به خصوص «چرا گریه نمی‌کنی؟» پر لوکیشن و دارای جغرافیای متنوعی هستند.

در دو فیلمی که ساخته‌اید بازیگر نقش اصلی هستید. آیا بازیگری جزو دغدغه‌های جدیتان است؟ و چقدر تهیه‌کنندگان فیلم‌های‌تان خوسته‌اند که برای نقش اصلی از بازیگر استار استفاده کنید؟

به اندازه کافی در فیلم‌هایم بازیگران شناخته شده ( باران کوثری ، سحر دولتشاهی، مانی حقیقی، علی مصفا و…) حضور دارند که تهیه‌کننده فیلمم به این مسئله فکر نکند. بازی‌ام در فیلم‌هایم به این دلیل نیست که کسی را برای ایفای این نقش‌ها قبول ندارم. من عاشق کار کردن با بازیگران هستم و موقعی که بازیگر بعد از اعلام حرکتم صحنه را دست می‌گیرد و بازی می‌کند لذت می‌برم. به دو دلیل در دو فیلمم بازی کرده‌ام. دلیل اول این است که دو فیلم یک استایل شخصی دارد و یک جورهایی اتو بیوگرافی است و اگر فیلم بعدی‌ام را بسازم سه گانه کامل می‌شود. موقعی که خودم نقش اصلی را بازی می‌کنم برای من به عنوان کارگردان کارم راحت‌تر می‌شود.

به چه دلیل راحت‌تر می‌شود؟

به عنوان خالق اثر می‌دانم چه چیزی از فضای کار و نقش می‌خواهم. بنابراین حواسم می‌تواند روی سایر بخش‌ها بیشتر بشود و البته ادعای بازیگری ندارم. برای بازی در فیلم «چراگریه نمی‌کنی؟» ۴۰ کیلو وزن کم کردم.

به چه دلیل این کاهش وزن را انجام دادید؟

زیرا این کاراکتر باید نحیف و شکننده و آسیب پذیر به نظر می‌رسید.

آیا برای لاغر شدن رفتید به سراغ سبک متد اکتینگ؟

بهر حال فیزیک من باید با نقش متناسب می‌بود. وزن اصلیم ۱۱۰ کیلو بود و ۴۰ کیلو وزن کم کردم تا فیزیکم با نقش همخوانی داشته باشد و این کم کردن وزن کار آسانی نبود.

نگره دینی شما چه سمت سویی دارد. آیا منطبق بر الگوهای دینی داریوش مهرجویی و یا شریعتی و… است؟

زیاد کاری به نام‌ها ندارم و علاقه‌ای به پرداختن به این موضوع (سیاست دینی) در این بحث ندارم.

منظورم نگره و بینش دینی است…

جهان بینی دینی من شاید منطبق با نگره دینی مهرجویی باشد. من همان دینی را دارم که مادرم و آبا و اجدادم دارند و فکر می‌کنم اغلب مردم کوچه و بازار هم همینطور باشند و به نظرم همین حد کفایت می‌کند. یک ارتباط شخصی که آدم‌ها با جهان بعد از خودشان دارند و اغلب با این شریعت به دنیا می‌آیند و بزرگ می‌شوند.

به علاقه‌تان به بازیگران اشاره کردید. چند صحنه درخشان در فیلم «چرا گریه نمی‌کنی؟» نظیر صحنه‌ای که علی شهناز درباره مصرف مواد مخد با مرد معتاد( با بازی علی مصفا) صحبت می‌کند وجود دارد. آیا این صحنه‌ها در فیلمنامه وجود دارد و یا در حین فیلمبرداری بداهه رخ می‌دهد؟

هیچ چیزی به عنوان بداهه وجود ندارد. البته ممکن است صحنه‌های اینطوری بداهه اجرا شود اما خط سیرش بر اساس فیلمنامه مشخص است. به همه چیز از نوع اجرا تا نحوه پوشش بازیگر و مدل ریش و مو و… فکر شده است.

آیا دشوار نبود علی مصفا را برای بازی در یک سکانس راضی کنید؟

علی مصفا فیلم «رضا» را خیلی دوست داشت و از فیلمنامه «چرا گریه نمی‌کنی؟» هم خوشش آمد. اصولا فضای سینما به گونه‌ای نیست که بازیگران به خاطر رفاقت حاضر شوند در فیلمی بازی کنند.

ولی برخی از بازیگران این کار را انجام می‌دهند…

نه، اینطوری نیست. یا باید پول خوب بگیرند و یا باید نقش را دوست داشته باشند. از این دو حالت خارج نیست. اینکه بازیگری بیاید برای بازی در فیلم کارگردانی یک شب تا صبح بی خوابی تحمل کند و دستمزد زیادی هم نگیرد وجود ندارد. اصلا نمی‌شود بازیگری راضی شود رفاقتی برای کارگردانی سی – چهل روز کار کند. ممکن است نقشی جذابیت زیادی داشته باشد و بازیگر ترغیب شود به هر قیمتی نقش را بازی کند و از گرفتن دستمزد قلنبه بگذرد. ما که بودجه زیادی برای فیلم نداشتیم. اما کیفیت فیلمنامه طوری بود که همه بازیگرانی که بازی کردند نقش‌های‌شان را دوست داشتند.

یکی از انتخاب‌های جذاب و متفاوت فیلم حضور فرشته حسینی در یکی از نقش‌های اصلی بود…

فرشته حسینی بازیگر نقش صبا در واقع شخصیت اصلی زن فیلم بود. فرشته حسینی بازیگر بسیار خوبی است. حسینی را قبل از اینکه بازیگر سینما بشود می‌شناختم. در همان دورانی که فیلم «رضا» را می ساختم تئاتری با بازی فرشته حسینی دیدم و همیشه دوست داشتم با او کار کنم.

انتخاب هانیه توسلی در نقش عمه و فاصله سنی کمی که با شما دارد را بر اساس چه مسائلی انجام دادید؟

در فیلمنامه آمده که علی با عمه‌اش هم سن است و چنین انتخابی منطقی به نظر می‌رسد. در جهان واقعی هم با عمه‌ام هم سن و سالیم. موقعی که فیلم را ساختم متوجه شدم برای آدم‌ها این هم سن بودن با عمه عجیب است. مسئله‌ای که در سال دورتر طبیعی بود و این دوره و زمانه عجیب به نظر می‌رسد.

در صحنه ابتدایی فیلم تصویر عریان شما در بیابان در حالتی گیج و گنگ دیده می‌شود. آیا از بعد فلسفی و جهان‌بینی دارای تاویل و تفسیر است؟

در سکانس شروع فیلم «رضا» هم سر و ته هستم و برایم یادآور صحنه زایش و به دنیا آمدن کودکان است و همه سرنگون به دنیا می‌آیند. در هر دوی این فیلم‌ها این مسئله دلالت بر تولد دارد.

آیا بازبین‌ها مشکلی با شروع فیلم «چرا گریه نمی‌کنی؟»  نداشتند؟

نه، فقط یکی از دوستان به شوخی گفت بعد از دیدن سکانس ابتدایی فیلم تصورکردیم چون موهای شخصیت بلند بود یک زن لخت در فیلم حضور دارد. اما با تصویر بعدی از جلو متوجه شدیم که اینگونه نیست.

یکی از نقدها به کارگردان‌هایی که سابقه مطبوعاتی دارند این است که تحت تاثیر سکانس‌های فیلمسازان محبوب‌شان هستند. در فیلم شما هم موقعی که علی با صبا درباره چالش‌های فرزند داشتن انجام می‌دهد یادآور مکالمه بین شخصیت استاد پیر با عروسش در فیلم توت فرنگی‌های وحشی برگمان درباره فرزند آوری است…

هرکسی که تجربه ازدواج داشته باشد به طور حتم چنین گفت‌وگوهایی انجام داده است و سر به دنیا آوردن و یا نیاوردن بحث‌ها درمی‌گیرد. در فیلم لیلای داریوش مهرجویی چنین دیالوگ‌هایی وجود داشت. اما در باره تاثیرات زیاد فیلم دیدن توسط فیلمسازانی که سابقه مطبوعاتی دارند باید عنوان کنم که فیلم دیدن تاثیر سویی ندارد و باعث افزایش جهان‌بینی می‌شود و از تجربیات زیست سایرین بهره‌برداری می‌شود. البته کسی با فیلم زیاد دیدن فیلمساز نمی‌شود و اگر اینطور بود منتقدان بهترین فیلمسازان دنیا بودند.

فوتبال در سال‌های اخیر با ظهور نام‌هایی مثل گواردیولا، کلوپ، مسی و… از حالت صرف یک ورزش تبدیل به یک استراتژی و هنر- صنعت شده و علی فیلم «چرا گریه نمی‌کنی؟ در حین فوتبال بازی کردن قدرت گریه کردن پیدا می‌کند. چقدر در این سکانس به نشان دادن قدرت فوتبال اذعان داشتید که می‌تواند روی زندگی آدم‌ها تاثیرگذار باشد…

خیلی فوتبالی نیستم و اینجوری به قضیه نگاه نکردم. فوتبال یکی از متریال‌های داستانی فیلمنامه بود. در فیلمنامه نوشته شده، بک گراند علی، فوتبال دیدنش از دوران کودکی با برادرش بود و طرفدار پرسپولی بودند و با باخت و برد تیم محبوبشان شاد و غمگین می‌شدند. شغل علی هم خبرنگار ورزشی بود و نامزدش هم مربی تنیس است و در فضای ورزشی با هم آشنا شدند. اصلا نمی‌نشینم در حین نوشتن، دنبال مفهومی بگردم و در اصل سکانس‌ها و موقعیت‌هایی را پیدا می‌کنم که بتدریج با کامل شدن و در کنار هم قرار گرفتن‌شان مفهومی را منتقل می‌کنند.

بعد از نمایش فیلم در جشنواره فیلم فجر چند نقد در مطبوعات اصول‌گرا در باره فیلم نشر داده شده بود که کارگردان را متهم به نگاه ضد زن داشتن می‌کرد. با این نقدها چگونه برخورد کردید؟

یک نقدی خواندم و به طور حتم نویسنده نمی‌داند مفهوم ضد زن بودن چیست. انگ ضد زن بودن و انگ‌های مشابه از این حرف‌ها است که آدم‌ها موقعی که از فیلم و یا یک محصول هنری خوششان نیاید به آن الصاق می‌کنند. موضوع فیلم اصلا زن نیست. کما اینکه اگر این دوست فیلم اول من را ببیند که یک اثر کاملا فمینیستی است باز هم متوجه ماجرا نخواهد شد.

چقدر نقد برایتان دارای اهمیت است؟

خیلی مهم است و همه نقدها درباره فیلم‌هایم را می‌خوانم و برخی از مواقع از آن‌ها چیزهایی یاد می‌گیرم و حرف‌هایی گاها در نقدها می‌بینیم که من اصلا به آن فکر نکرده بودم.

 چند روز پیش دلنوشته‌ای درباره فرصت سوزی اکران فیلم‌تان منتشر کردید. ریشه این کار بازتاب چه مسائلی است؟

نوشتن این بیانیه ربطی به فیلم مستقل و غیر مستقل ندارد. اصولا در جامعه ما چه بیرون و چه داخل سینما همه می‌خواهند تو را بدرند. همه می‌خواهند تو را زیر پا له کنند و بیشترین استفاده را از تو ببرند بدون اینکه حق تو را به رسمیت بشناسند و به همین دلیل است تنها راه دوام آوردن در چنین جامعه‌ای این است که نباید کوتاه بیایی و باید پای حق ایستاد. این دعوا با پخش‌کننده هم از همین جنس است.

احمد محمد اسماعیلی

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است