حسین نصیری:
زبان سینما زبانی قاطع، برنده و تاثیرگذار است
من سعی کردم در شروع فیلم بیننده را بیشتر کنجکاو کنم و از نقطه میانه قصه تعلیق را شروع کردم.
فیلم سگکش به کارگردانی حسین نصیری این روزها در گروه هنر و تجربه اکران میشود. نصیری فیلم سازی را با فیلم کوتاه «روزی که مرد شدم» آغاز کرده و پس از آن انیمیشن کاست، فیلم سید حسین و فیلمهای کوتاه رگ، پوست، برجک و گیز را ساخته است. در ادامه گفت و گوی خبرنگار صبا با عوامل این فیلم را میخوانید.
از مسیری که تاکنون طی کرده اید بگویید.
من در ابتدا بیشتر به بازیگری علاقهمند بودم، فعالیتم را سال ۸۳ آغاز کردم و اولین موفقیتم جایزه بازیگری بود که در جشنواره تئاتر مدارس دریافت کردم. پس از آن فعالیتم را بیشتر در زمینه تئاتر پیگیری کردم و چند تئاتر هم کارگردانی کردم اما از آنجایی که از ابتدا علاقه خاصی به سینما داشتم، علاقهای که به خاطر مسائل متفاوتی ایجاد شده بود و تحت تاثیر فیلمهای موج نو سینمای ایران مثل فیلم گاو استاد داریوش مهرجویی و همینطور آثار استاد کیارستمی و فیلمهایی از این دست بودم فعالیتم را در سینما ادامه دادم. همواره این دغدغه را داشتم که چگونه میتوانم در جامعه فردی تاثیرگذار باشم یا چگونه میتوانم مشکلی را با زبان هنری حل کنم. به نظرم زبان سینما زبانی بسیار قاطع، برنده و تاثیرگذار است. شما با یک فیلم میتوانید روی دنیا تاثیر بگذارید و دنیا حرف و صدای شما را بشنود. تقریباً ۵ ساله بودم که پدرم را از دست دادم و از آن موقع تاکنون به تنهایی بروی پای خود ایستادم و در این مسیر سختیهای زیادی کشیدم که در کلمات نمیگنجد. من با هزینه شخصی فیلم ساختهام اینگونه بود که کار میکردم تا بتوانم پول جمع کنم تا فیلمم را بسازم. خوشبختانه مادرم همواره به من دلگرمی میداد هرچند که با سواد نیست ولی از نظر من یک هنرمند است. او همیشه داستانهای خوبی را میساخت و تعریف میکرد بیش از همه با «بیات لار» گونه های شعری کوتاهی که در فرهنگ و ادبیات آذربایجان وجود دارند الهام بخش من بود. جوهره هنر از مادر به من رسیده است.
استقبال مخاطب تا این لحظه چگونه بوده است؟
خوشبختانه در اکران هنر و تجربه که در شهر اردبیل انجام شد، در دو هفته اول، فیلم توانست رکورد فروش بلیت را بشکند و در طول این مدت۱۲۳۰ بلیت فروخته شد. خب سانس پنج و نیم به ما داده شد و با مشکلات زیادی در ترغیب تماشاگر برای به سینما آمدن در این ساعت روبرو بودیم. سگکش به ذات فیلمی چالش برانگیز است و همین تماشاگر را به دیدنش ترغیب میکند. جای تعجب است که همین چند روز پیش خبری با این مضمون خواندم که شهرداریها باید سگهای خیابانی را جمع کنند. هنوز در جامعه ما راهکار درستی در مورد این سگها داده نشده است. این مسلماً دغدغه شهروندان این جامعه است و فیلمی با این موضوع جذابیت دارد. وقتی چنین خبری بیرون میآید و از سویی چند سگ در جایی کشته میشوند حتماً مردم با خود فکر میکنند که خب این کار شهرداری است.
و فیلم شما دقیقاً به همین سوء تفاهم و شک میپردازد.
بله دقیقاً. فیلم کاملا در این مورد است هرچند که شاید قصه فیلم چیز دیگری باشد اما فیلم یک راه و زبان تصویری است که ما با آن صحبت میکنیم. فیلم مستقیماً به اینکه چه کسی این سگها را میکشد پاسخ نمیدهد ولی حرفش را در زیر لایههای اثر میزند. من در پروسه تحقیقاتم به جوابهایی دست یافتم و خوشبختانه ما توانستیم با یک قالب و داستان خوب حرفمان را به مردم انتقال بدهیم.
ایده اولیه فیلم چگونه شکل گرفت؟
حقیقتاً ایده من از این خبرها و اتفاقات نشات نگرفته است. در مقطع ارشد ادبیات نمایشی باید فیلمنامهای به عنوان پایان نامه مینوشتم و یک روز در بازگشت به اردبیل، باید مسیر کوتاهی را پیادهروی میکردم. دیدم که ماشین نیسانی رد شد و رفتند دو سگ را با تیر زدند، پشت نیسان انداختند و رفتند. با خود گفتم واقعا چرا باید این اتفاق بیفتد؟ آنها نه آرمی داشتند و نه معلوم بود چه کسانی هستند این مسئله به حدی مرا درگیر کرد که این ایده را نوشتم و فیلمنامه سگکش از آنجا استارت خورد. خواستم اثری بنویسم که در جایگاه یک کارگردان و نویسنده به جامعه خود ادای دین کرده باشم. ما میتوانیم رفتار مناسبی با حیوانات داشته باشیم. میتوانیم در جایگاه یک هنرمند تاثیری روی چنین آدمهایی بگذاریم.
از چگونگی آغاز همکاریتان با رحیم نوروزی بگویید.
من آقای نوروزی را مدتهاست که میشناسم از زمان دانشگاه و خب همیشه بازیهای موفق ایشان را در تئاترهای مختلف میدیدم. برای یک ورک شاپ در آموزشگاه هنریام به عنوان مدرس و مربی از ایشان دعوت کرده بودم و همزمان درگیر نوشتن فیلمنامه سگکش بودم. ما در مورد این نقش با هم صحبت کردیم و آقای نوروزی هم از نقش بسیار خوششان آمد. من حقیقتاً بازیگری رحیم نوروزی را ستایش میکنم ایشان بازیگر بسیار توانمندی هستند و جای تاسف دارد که بازیگرانی کار بلد و متخصص مثل ایشان در سینما بیش از این مورد انتخاب قرار نگرفتهاند. شخصیت عیوض در این فیلمنامه به صورتی است که وقتی کسی با چهره او مواجه شود باید به او شک و ظن ببرد خب آقای نوروزی پیش از این هم شخصیتهای منفی بازی کردهاند به خصوص در سریال پس از باران که آن کاراکتر منفی را در آن حد دوست داشتنی بازی میکنند. کاراکتری که در این فیلم داشتند کمی رئالتر است و ایشان خیلی خوب توانستند از پس نقش بر بیایند. رحیم نوروزی جدا از بازیگری هم واقعاً انسان بینظیری است ایشان حتی در پارت ۲ فیلمبرداریها که بخاطر مسائل مالی در فشار بودیم از من ریالی دریافت نکردند با اینکه در پارت اول متأسفانه مبلغی از قراردادشان پرداخت نشده بود از همینجا به او میگویم دمت گرم و دستت درد نکند. امیدوارم بتوانم زحماتت را جبران کنم. با توجه به مشکلات اقتصادی کار دوستانی بودند که جانانه در کنارم ایستادند و بسیار حمایت کردند خانم صبا جلیل آقازاده، مرتضی نوری و بسیاری از دوستان دیگر که از صفر تا صد کار حضور داشتند و حمایت کردند.
لوکیشنهای فیلم در ۱۲ روستای مختلف بوده از دلایل این انتخاب بگویید.
بله ما فیلم را در روستاهایی چون کویچ، الوار، ساربانلار و دیگر روستاهای مشکینشهر و در اواخر سال ۱۳۹۹ فیلمبرداری کردیم. وقتی کارگردان میخواهد فیلمی را بسازد به فرم فیلم مینگرد و به آن ساختاری که باید در فیلم رعایت شود. بافت فیلم باید یکدست باشد و من برای انتخاب این ۱۲ روستا، حدودا در۵۰ روستا بازدید لوکیشن انجام دادم. مثلاً در روستایی فقط یک آبگرم را فیلمبرداری کردیم و در دیگری فقط از یک مسیر جادهای فیلم گرفتیم و اینها همگی در کنار هم شکل و بافت فیلم را ساختند. باید این قطعات پازل را از نقاط مختلف پیدا و انتخاب میکردم تا این پازل را به شکلی که میخواهم بسازم. خوشبختانه کسانی که فیلم را تماشا کردهاند از بافت و لوکیشنهای فیلم بسیار لذت بردهاند. از طرفی قصه با اینکه قصه روز است در یک روستای قدیمی و دور افتاده اتفاق میافتد و علتش اشاره و نقدی است که بر تفکر جامعه دارد. وقتی قصه در مورد سگکشی است باید به تفکر جامعه بیندیشیم. وقتی در قالب یک زبان سینمایی میخواهیم آن را ارائه دهیم و به یک قشر کوته فکر اشاره میکنیم چرا که به نظرم هیچ وقت یک اندیشمند و فردی متفکر سعی نمیکند سگی را بکشد. ارتکاب این عمل یک فکر کهنه میخواهد پس باید بافت روستا و لوکیشن هم کهنه باشد و در منظر کارگردانی از این جهت به این مسئله نگاه میکردم. حتی شخصیتهایی که در روستا میبینیم اکثراً مسن هستند.
استفاده از نا بازیگران و همکاری مردم منطقه چگونه بود؟
این مسئله پیش آمد که از خود روستاییها برای بازی در برخی سکانسها استفاده کردم. مثلاً سکانسی در قهوه خانه بود که چند شخصیت نیاز داشت و من همانجا یک تست کوتاه گرفتم تا ببینم کدام یک از افراد مناسب آن نقشها هستند. در مورد همکاری مردم فکر میکنم اگر که میخواستم این فیلم را در جای دیگری بسازم شاید اصلاً نمیتوانستم تمامش کنم. اما در این مناطق روستایی آذربایجان به خاطر خون گرم بودن، مهمان نوازی و مهمان دوستی مردم شاهد همکاری و لطف آنها بودیم. از طرفی هم روستای کویچ که یکی از روستاهایی بود که در آن فیلمبرداریها انجام شد روستای آبا و اجدادی من است و خود شناخت مردم منطقه از گروه فیلمسازی هم در این زمینه تاثیرگذار است.
فیلم سعی دارد مخاطب را غافلگیر کند. در این مسیر شما از عنصر تعلیق استفاده کردید یا کنجکاوی؟
من سعی کردم در شروع فیلم بیننده را بیشتر کنجکاو کنم و از نقطه میانه قصه تعلیق را شروع کردم. این کنجکاوی و تعلیق رفتهرفته جذابیت فیلم را نگه میدارد. چنانکه مخاطبان فیلم در آخر با شوک مواجه میشوند و به سوالاتی که از ابتدای فیلم داشتهاند پاسخ داده میشود. یک جاهایی را هم به اختیار بیننده گذاشتم که خودش تصمیم بگیرد. مثلا عاقبت شخصیت مشحسن در قصه.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است