محمود احدینیا:
رئالیسم را نه یک سبک بلکه یک الگو میدانم
من در ابتدای هر کاری به کارگردان میگویم که فقط نویسنده نیستم.
نمایش کشتی نوح این روزها در سالن نوفل لوشاتو با مخاطبان تئاتر دیدار میکند. امیرعلی تقیزاده کارگردان جوانی است که با یک گروه جوان و پر انرژی نمایشی از دغدغه، امیدها و ناکامیهای انسانی را با چاشنی طنز و کمدی به روی صحنه آورده است. در ادامه گپ و گفت خبرنگار صبا با عوامل این نمایش را میخوانید.
از شروع فعالیتتان به عنوان نویسنده تئاتر و نمایشنامه کشتی نوح بگویید.
تحصیلاتم را در دانشکده هنرهای زیبا به پایان رساندم و خوشبخت بودم که با اولین اثرم «تب تند ط» که توسط رضا رشادت کارگردانی شد نامزد جایزه فجر شدم. پس از آن لاجرم از علاقهمندیم به سینما کاستم و بیشتر به نوشتن پرداختم و این مسیر با نمایشنامه ناصر سعید تهرانی، خاک سفید، سیزده به در و … دنبال شد و امروز به کشتی نوح رسید. به نوعی سبک کاری من مشخص است و زمانی که اسمم باشد مخاطبان میدانند که با یک نمایش رئال خانوادگی روبرو خواهند بود. در اواسط اجرای نمایش «سیزده به در» بود که آقای دلفانی و آقای تقیزاده پیشنهاد دادند که این نمایشنامه را برایشان بنویسم. خوب عموم کارهای من این گونه است که با بازیگر جلو میروم و مینویسم یعنی انتخاب گرافیکی بازیگر برایم مشخص است و اینجا من این شانس را داشتم که با مهدی یگانه و میلاد معیری که از قبل سابقه همکاری داشتم باید کار میکردم.
قصه این نمایش بسیار آشناست و در بسیاری از آثار به خصوص در ۱۵ سال اخیر در سینمای ایران بسیار به داستانهایی مشابه آن برخورد کردهایم. اما بیشترین چیزی که در این اثر مخاطب را تحت تاثیر میگذارد روند شکلگیری اتفاقات است.
کارهای رئالیستی در بسیاری از مواقع شبیه سینماست. وقتی مخاطب ما میآید و کار را میبیند، میگوید شبیه فیلم است و چرا فیلمش را نساختید یا فیلمنامهاش را ننوشتید. من شخصاً فرد تلخ اندیشی هستم و سرنوشت کاراکترها را به سوی تراژیک پیش میبرم و این جزو علایق من است. یعنی اتفاقات را همانگونه که وقتی در خیابان راه میرویم یا در تاکسی مینشینیم و مشاهده میکنیم مینویسم. من نمیتوانم در فضای تئاتری بیایم یک دنیای تئاتریکالی بسازم که ارتباطش با فضای اجتماعی قطع باشد که حال مثلاً صرفاً بنشینیم و گفتوگوی شمس و مولانا را بر روی صحنه تئاتر ببینیم درست است که زیبا و جذاب است ولی به نظرم باید این بخش از مسائل اجتماعی هم روی صحنه تئاتر دیده شوند. در طول این ۱۵ سال اخیر یعنی از دهه ۸۰ ما فیلمهایی رئالیستی نظیر نفس عمیق و کاغذ بیخط را داشتیم و بعد ورود فرهادی با فیلمهایش به عرصه سینمای ایران که سینمای ما را به سمت یک سینمایی رئالیستی پیش برد و من هم در آن زمان سن کمی داشتم و از روی آن آثار الگوبرداری میکردم طبیعتا در ابتدا تلاش کردم تقلید کنم تا بتوانم پس از آن سبک و سیاق خود را بیابم. من رئالیسم یک سبک نمیدانم بلکه بنایی میدانم که اگر از آن بکاهیم مینیمالیسم است و اگر بر آن بیفزاییم سورالیسم را به وجودآوردهایم. در واقع رئالیسم را نه یک سبک بلکه یک الگو میدانم.
در این نمایش یک کاراکتر ناشنوا داریم. آیا این کاراکتر در نمایشنامه درآمد یا در طول تمرینات؟
این کاراکتر پیشنهاد خود مهدی یگانه بود که در حال حاضر این نقش را ایفا میکند. در ورژن اولیه این کاراکتر حرف میزد و ناشنوا هم نبود. اما من در ذهنم این ترس را داشتم که وقتی یک مرد و سه زن روی صحنه هستند اگه یکی دیگر از کاراکترهای مرد ناشنوا باشد و در واقع نتواند صحبت کند ممکن است بار کمدی کار از دست برود. به همین علت در مرحله اول با دیالوگ جلو رفتیم ولی پس از صحبتهایی که با آقای یگانه داشتیم ایشان توانستند مرا قانع کنند که کاراکتر به این شکل باشد و پیشنهاداتشان بسیار سازنده بود. در این اثر ما بیشتر بر اساس تعامل جلو رفتیم حتی در ابتدا قرار بود که بین صحنه ها تقطع نور داشته باشیم ولی با تعاملی که صورت گرفت به این نتیجه رسیدیم که برای قطع نشدن پیوند عاطفی مخاطب با این کاراکتر رفت و برگشت نور نداشته باشیم. در طول اجراها هم شاهد این امر بودیم که مخاطبان به شدت نسبت به کاراکتر جمال سمپاتی داشتند، همدردی میکردند در حین تماشای نمایش و به نظرم اگر این قطع نورها وجود میداشت این سمپاتی و ارتباط از بین میرفت. برای خود من هم این اولین بار است که یک اثر ملودرام عاشقانه اجتماعی خلق میکنم و در حال آزمون و خطا هستم. آثار دیگر من بیشتر بعد اجتماعی قوی دارند و خط اصلی آنها عشق نیست به همین علت این تعامل بسیار کمک کننده بود.
شما به عنوان یک نویسنده تا چه حد در کنار گروهی هستید که نمایشنامه شما را کار میکنند؟
من در ابتدای هر کاری به کارگردان میگویم که فقط نویسنده نیستم. بخاطر علاقه زیادی که به این فضا دارم در طول اجرا هم میآیم و تقریباً در همه چیز هم دخالت میکنم و نظر میدهم. مثلا در مورد لحنها، صحنهها و از آنجایی که خودم هم کارگردان فیلم کوتاه هستم و علاقه دارم به مبحث کارگردانی این را از ابتدا میگویم که دست مرا در واقع کمی بیشتر از دست یک نویسنده بگذارند و خدا را شکر در همه کارهایم تا کنون با کارگردانانی همکاری کردهام که با اعتماد کامل دستم را باز گذاشتهاند.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است