روزنامه صبا

روزنامه صبا

کافه خاطره صبا، محفلی نوستالژیک در دنیای فرهنگ و هنر

تقابل هنروران با قهرمانان سینما


 یکی از اجزا مهم دیده شدن قهرمان‌ها در سینما به خصوص سینمای بدنه حضور هنرورهایی است که در اغلب مواقع با قهرمان فیلم درگیر می‌شوند و تماشاگر از این تقابل خوشش می‌آید.

کافه خاطره صبا، بخش جدیدی در روزنامه صبا است که قرار است ماهانه در نشست‌های صمیمی با اهالی فرهنگ و هنر و با گفت‌وگوهای خارج از عرف ژورنالیستی، فضایی نوستالژیک و خاطره انگیز برای مخاطبان همیشه ‌همراه مجموعه رسانه‌ای صبا به وجود بیاورد. در گام اول خبرنگار ما به سراغ هنروران سینما و تلویزیون رفته است.

یکی از اجزا مهم دیده شدن قهرمان‌ها در سینما به خصوص سینمای بدنه حضور هنرورهایی است که در اغلب مواقع با قهرمان فیلم درگیر می‌شوند و تماشاگر از این تقابل خوشش می‌آید. سینمای بالیوود نمونه موفق به کارگیری هنرورها است که گاها شهرتی همپای استارهای هند دارند. در ایران هم حضور هنرورها به دهه چهل و تاسیس ارباب جمشید که استودیوهای تولید فیلم در آنجا تاسیس شد برمی‌گردد. به بهانه بررسی دنیای هنرورها با سه تن از هنرورهای با سابقه طاهر جوه زاده، رجب حسنی و پیرایش غلامحسین گفت‌وگویی انجام داده‌ایم.

اگر به گذشته برگردید آیا دوباره همین راه را پیگیری می‌کنید؟

جوه زاده: این شغل و چالش و سختی‌هایش را پذیرفته‌ام و دوستش دارم و البته به درآمد هنروری برای گذران زندگی نمی‌شود تکیه کرد و در کنارش به شغل خشکشویی هم می‌پردازم. حدود ۵۴ سال است در این حرفه حضور دارم و از فیلم قیصر مسعود کیمیایی شروع کردم. به هر حال هر عشق و علاقه‌ای تاوان دارد و باید تاوانش را پرداخت. هنوز هم بعد از این سال‌ها موقعی که جلوی دروبین می‌روم همان شور و شوق روزهای اول را دارم. برخی از مواقع نامهربانی‌هایی هم وجود دارد و گاهی هم دستمزدی که توافق شده پرداخت نمی‌شود.

حسنی : شغل اصلی‌ام چیز دیگری است و هفت – هشت سالی است که این کار را انجام می‌دهم و این شغل برایم جذابیت های خاص خودش را دارد.

غلامحسین: از دهه پنجاه کارم را شروع کردم و در اولین کارم با رضا بیک اینماوردی و فروزان همبازی شدم. چند سال کار کردم و مدتی کار کردم بعدش رها کردم و در شهرداری استخدام شدم. تا سال ۱۳۸۱ در شهرداری بودم و بعدش دوباره دوستانم را دیدم و دوباره به هنروری الصاق شدم. با تمام بازیگران سینما و تلویزیون همبازی بودم.

از چه سنی جلوی دوربین رفتید؟

جوه زاده : از ۱۴ سالگی شروع کردم و بعدش دیپلم گرفتم و در خیابان منوچهری با وحدت و فریدون ژورک آشنا شدم. زمینه آشنایی من با وحدت به خشک شویی که کار می‌کردم برمی‌گردد.

وحدت شما را به بازی دعوت کرد؟

جوه زاده: جوان بودم و خوش تیپ و موی فراوان داشتم و وحدت گفت چهره‌ات برای بازی خوب است و من هم قبول کردم.

وحدت چه خصوصیاتی داشت؟

جوه زاده: آدمی محجوب، مهربان، بسیار مردم‌دار و مودب بود.

در کدام صحنه فیلم قیصر بازی کردید؟

جوه زاده: در سکانسی که بهروز به مسگر آباد می‌رود.

شما اولین بار در چه فیلمی بازی کردید؟

حسنی: آقای میلاد که سرپرست هنرورها است من را به فیلمی معرفی کرد که اسمش را یادم نمی‌آید. هوش و حواس قوی‌ای ندارم. از آن به بعد در حدود ۲۰۰ فیلم و سریال بازی کردم و آلان هم سرکار هستم.

اولین بازی‌ای که جلوی دوربین رفتید چه حس و حالی داشتید؟

حسنی: حسابی ترسیده بودم و خوشبختانه بتدریج ترسم ریخت. اما هیچ وقت بازی برایم یک دغدغه جدی نبوده و دوستان مثل آقای جوه زاده زنگ می‌زنند و من را سر فیلم می‌برند.

غلامحسین: با امیر شروان کار کردم و در فیلم او بازی کردم. در این فیلم بهروز وثوقی و فریبا خاتمی بازی داشتند. در این فیلم چون کار فنی‌ام خوب است صحنه رعد و برق که باعث مرگ بازیگر زن فیلم می‌شود را من درست کردم. یادم می‌آید فیلمبرداری توی قلهک بود.

کار فنی بلد بودید؟

غلامحسین: بله، به کار با دستگاه جوشکاری و آهنگری وارد بودم و در فیلم از جان گذشتگان با ایلوش کار کردم. در استودیو عصر طلایی با امین امینی هم کار کردم.

دیالوگ‌ها را حفظ می‌کردید یا یک دو سه می‌گفتید و در دوبله جایش دیالوگ می‌گذاشتند؟

غلامحسین: دیالوگ‌ها را حفظ می‌کردم و بعدا در استودیو دوبله می‌شد. در استودیو طلایی که تو خیابان نارمک و خیابان پدر ثانی بود و درب بزرگی داشت، کارهای زیادی انجام دادم و در همین حین پایه یک هم گرفتم.

شما هم زیاد عشق فیلم نیستید؟

غلامحسین: تعادل را حفظ می‌کنم و به زندگی شخصی‌ام هم می‌پردازم.

حسنی: شغل ما که در آمدی ندارد که به آن متکی باشیم.

غلامحسین: آلان خیلی از کتک خورهای قدیمی ارباب جمشید را می بینم که  در وضع بد مالی قرار دارند و به سختی روزگار می‌گذرانند و این بد است که کسی به فکرشان نیست حتی برخی از آن‌ها دستفروشی می‌کنند.

حسنی: ما آینده نگری کردیم و همان موقع فهمیدیم این شغل درآمدی ندارد که به آن اتکا داشته باشیم. من در کنار سینما به باشگاه نادر هم برای ورزش می‌رفتم و ۱۴ سال کشتی کج کار کردم.

از تجربه حضور در فیلم قیصر که خیلی از بزرگان بازیگری در آن حضور داشتند بیشتر بگویید؟

جوه زاده: همانطوری که گفتم در قیصر در سکانسی که بهروز وثوقی با قطار از مشهد می‌آید و متوجه مرگ مادرش می‌شود بازی داشتم. در سکانس بعدی بهروز می‌رود مسگر آباد و من در این سکانس جزو آشنایان برادر نامزد بهروز ( میر محمد تجدد) بودم که با شلوغ کاری بهروز را از چنگ پلیس فراری می‌دهند.

کیمیایی را چگونه دید؟

جوه زاده: آن زمان کیمیایی یک جوان بیست و شش – هفت ساله بود و با انگیزه بالا فیلمبرداری می‌کرد و خیلی کارش عالی بود. من، غلام ژاپنی، چیچو و مجیدعلیزاده پاتوق‌مان ارباب جمشید بود و منتظر بودیم فیلمی هنرور بخواهد و می‌رفتیم. جوان و پر انرژی و مصصم و پیگیر بودیم.

اولین دستمزدی که گرفتید چقدر بود؟

غلامحسین: پنجاه هزار تومان که در اواخر دهه هشتاد گرفتم.

کم نبود؟

غلامحسین : بیشتر نمی‌دادند.

برخورد بازیگران ستاره و نقش اول با هنرورها چگونه بود؟

غلامحسین: برخی خوب و مشتی هستند و صمیمی و گرم برخورد می‌کنند اما برخی دیگر بد عنق و نجوش و قیافه بگیر هستند. شاید نکته این است که من سواد ندارم.

پس دیالوگ‌ها را چگونه حفظ می‌کنید؟

غلامحسین‌: برایم می‌خوانند و سریع حفظ می‌کنم.

دوست نداشتید با سواد بشوید و در بازیگری پیشرفت بیشتری داشته باشید؟

غلامحسین: شغلم رانندگی است و پایه یک دارم و زیاد نیازی به سواد ندارم. آن موقع که باید درس می‌خواندم این کار را انجام ندادم.

واکنش خانواده درباره بازیگری شما چگونه است؟

غلامحسین: دوست دارند و دختر و پسرم من را تشویق می‌کنند. همه فامیل هم هر وقت که بازی‌ام در سریال‌ها پخش می‌شود به من زنگ می‌زنند و نظرشان را بیان می‌کنند.

گویا در کنار بازیگری کارهای دیگری هم در سینما انجام داده‌اید؟

حسنی: من در سینما فیلم‌بری هم می‌کردم و با موتور گازی حلقه‌های فیلم را از سینما کریستال به سینما دیاموند در خیابان شاهرضای سابق می‌بردم. کاری که حساس بود و اگر حلقه فیلم را دیر می‌رساندم مردم در سینما شلوغ  و مدیران سینماها با ما بد اخلاقی می‌کردند اما کار هیجانی‌ای بود و دوستش داشتم.

آیا پیش آمد حین بردن حلقه فیلم تصادفی داشته باشید و نتوانید حلقه فیلم را به موقع برسانید؟

حسنی: چند باری پیش آمد و موتورم خراب شد با تلفن دو ریالی به سینما زنگ می‌زدم و کسی را می‌فرستادند تا حلقه فیلم را ببرد.

روزانه چقدر دستمزد برای فیلم‌بری می‌گرفتید؟

حسنی: حدود ۲۵ تومان می‌گرفتم. یادم هست در همان زمان فیلم‌بری در فیلم گدایان تهران حضور پیدا کردم و یک سکانس را در کنار فردین بازی داشتم و کلی کیف کردم.

بعد از قیصر در چه فیلمی حضور پیدا کردید؟

جوه زاده: خیلی فیلم بازی کردم. اما مهم‌ترین نقشم را در مجموعه سیام و تیام در کنار جمشید جهانزاده و داود فتحعلی بیگی بازی کردم. در این سریال نقش مردی را بازی کردم که برای صحافی کردن کتاب تاریخی‌ای که به او ارث رسیده به چاپخانه می‌رود و کلی درباره مضمون کتاب کرد شبستری صحبت می کند. در قبل از انقلاب هم چند تا فیلم با فردین مثل مردان خشن را در کنار جمشید مشایخی، ارحام صدر و شیر اندامی بازی کردم. فیلمی پر تحرک و مملو از صحنه‌های درگیری و بزن و بزن و فیلمبرداری‌اش هم توی خرم آباد بود. در فیلم جستجوگران پارسه هم نقش من خیلی بلند بود و دوستش داشتم.

از خاطرات جذابتان در همکاری با بازیگران بزرگ بگوئید؟

غلامحسین: خدا بیامرز جمشید مشایخی خیلی آدم مشتی و با مرام و خاکی بود و احترام همه را نگه می داشت. یک تجربه خوب با مشایخی در فیلم ماه عسل دارم که رضا رویگری هم در فیلم بازی می‌کرد و کارگردانش حجت سیفی بود. برای فیلمبرداری آن کار یک هفته‌ای شمال رفتیم. من در این فیلم نقش یک لال را بازی می‌کردم و جمشید مشایخی هم نقش یک مرد مهربان پولدار را بازی می‌کرد. چند سکانس خوب جلوی مشایخی بازی داشتم. آدمی از جنس مشایخی تو سینما کم داریم. جایش واقعا خالی است.

سریال تاریخی هم بازی کرده‌اید؟

غلامحسین: حال و حوصله حضور در کارهای طولانی مدت به  خصوص در شهرستان را ندارم و قبول نمی‌کنم.

از کارهای آخرتان بگوئید؟

غلامحسین: برای عید امسال سریال نون خ سعید آقاخانی را بازی می‌کنم که کار کردن با آقاخانی به واسطه تسلط و اخلاق خوبش جذاب است و همیشه دوست دارم در کارهایش بازی کنم. لوکیشن‌های فیلم متنوع است و مدتی را هم برای فیلمبرداری رفتیم چابهار که آنجا هم صحنه‌های جذاب و قشنگی فیلمبرداری شد. یک دیالوگ جذاب در یکی از صحنه‌های سریال دارم که در خاطرم مانده است. «نیم کیلو، یک کیلو شیرینی که این حرف‌ها را نداره. آقای شوفر بزن بغل آش مهمون آقا سامانیم.»

در سریال نون.خ، چه نقشی بازی می‌کنید؟

غلامحسین: نقش کمک شوفر را بازی می‌کنم که کمی داش مشتی حرف می‌زند و عمل می‌کند.

معمولا نقش‌هایی که دیالوگ دارد با چند برداشت انجام می‌دهید؟

غلامحسین:  بسته به سختی کار و کم و زیادی دیالوگ دارد و معمولا با دو سه برداشت کارم را انجام می‌دهم. در همین سریال نون. خ برای گفتن دیالوگی که اشاره کردم بار اول خنده‌ام گرفت و آقاخانی پرسید چرا می‌خندی؟ و گفت بیشتر دقت کن.

در میان بازیگران کمدی با کدام بازیگر راحت‌تر کار کردید؟

غلامحسین: در سریال طنز بوتیمار که علیرضا نجف زاده در دوران کرونا ساختش و بیشتر صحنه‌هاش در شمال بود با مرجانه گلچین و حمید لولایی بازی کردم که هر دوی آن‌ها از بازیگران خوب و طنز بودند. البته از بازی‌ام زیاد راضی نبودم و آن بازی را که دوست داشتم نتوانستم انجام بدهم.

کدام بازیگران بیشتر بامرام و مشتی بودند؟

حسنی: خدابیامرز محمدعلی فردین تک و بسیار پهلوان مسلک و با مرام بود. فردین خیلی به مردم می‌رسید و روی رفتار اعضا گروه حساس بود. سر فیلمی از رفتار امین امینی ناراحت شد و با او دعوا کرد.

به چه دلیل از دست امینی ناراحت شد؟

حسنی: امین امینی سر صحنه فیلم برای سیاهی لشکرها عدس پلو و برای بقیه عوامل چلوکباب با مخلفات سفارش داده بود. فردین که آمد سرصحنه و این مسئله را دید عصبانی شد و به امینی گفت «مرد حسابی به اینها که وضع مالی خوبی ندارن باید برسی ماها که احتیاجی نداریم.» و همه عدس پلوها را زد زیرش و ریخت وگفت بروید برای بچه‌های سیاهی لشکر هم چلوکباب بگیرید. بهروز وثوقی هم آدم خوبی بود. بیک‌ایمانوردی هم متشخص و با وقار بود. در میان خانمها هم فریبا خاتمی و فروزان رفتارهای درستی با من داشتند و بدی‌ای از آن‌ها ندیدم.

شما هم در نون.خ بازی دارید؟

جوه زاده : در این سریال نقش یک کرد زبان را بازی می‌کنم.

آیا برای اینکه بازی‌تان پیشرفت کند بازی بازیگرانی که موفق هستند را دنبال می‌کنید؟

غلامحسین: نه، حوصله و وقتش را ندارم .

حسنی: چیزهایی را که باید یاد بگیرم را آموخته‌ام و من با تمام توان و تلاشم کارم را انجام می‌دهم تا کار گروه و کارگردان راه بیافتد. به خاطر کسی که به ما اصمینان کرده و ما را سر کار آورده باید از تمام توان‌مان استفاده کنیم.

آخرین دستمزدی که گرفتید چقدر بود؟

غلامحسین: روزی صد هزار تومان برای سریال نون.خ .

جوه زاده: روزی هشتصد هزار تومان.

آیا همان روز پولها را پرداخت می‌کنند و یا زمان می برد که آن را پرداخت کنند؟

جوه زاده: سر موقع پرداخت می‌کنند.

چند خانم هم در بخش هدایت و ساماندهی هنرورها در سینما و تلویزیون فعالیت می‌کنند؟

جوه زاده: بله، خانمها مرادی، سنجری و چند تای دیگر هم در این حوزه فعالیت می‌کنند.

حسنی: من هم کمابیش مثل بقیه دستمزد می گیرم و در حدود سیصد و پنجاه هزار تومان دریافت می کنم. یک سریالی پیش آمد و روز اول که دیدم دستمزدش کم بود کار را رها کردم و رفتم. زیر بار حرف زور نمی‌روم. البته با این پولها و دستمزدها دردی از ما دوا نمی‌شود و خیلی کم است. ما دوست داریم برای‌مان احترام قائل باشند.

بد اخلاق‌ترین بازیگری که با او کار کردید کدام بازیگر است؟

حسنی: بداخلاق نه به آن مفهوم، اما خانم ثریا قاسمی اغلب سرصحنه اخمو هستند و زیاد با دیگران وارد بحث و گفت‌وگو یا بگو بخند نمی‌شود. اما طوری برخورد می‌کنم که رابطه‌اش با من خوب بود. ما کارمان را انجام می‌دهیم و کسی تا به حال با من دعوا نکرده است. داریوش ارجمند هم تا حدی عنق و بداخلاق است. ایشان خودش را خیلی دست بالا می‌گیرد و در یکی از فیلم‌ها که در میدان راه آهن فیلمبرداری می‌شد با عابری که می‌خواست عکس یادگاری بگیرد بداخلاقی کرد. بازیگران قبل از انقلاب خیلی بامرام و باحال‌تر بودند. یادشان به خیر.

جوه زاده: من هم با داریوش ارجمند کار کرده‌ام و او را بداخلاق ندیدم. شاید آن روزی که همکارم اشاره کرد از مسئله‌ای ناراحت بودند که واکنش نشان داده‌اند. بالاخره آدم‌ها روزهای بد و خوب دارند. من روابط عمومی‌ام خوب است و از کسی بدی و یا بداخلاقی ندیده‌ام.

با بازیگران سلبریتی جوان هم همبازی شده‌اید؟

حسنی: نه، بیشتر نقش‌هایم مقابل بازیگران با سابقه است.

جوه زاده: با جوان‌ها مثل نوید محمدزاده هم کار کردم که بازیگر خوب و بی حاشیه‌ای است. من کلی خاطره خوب از مرام و معرفت بیک اینماوردی دارم. سال ۱۳۵۰در فیلمی به نام حیدر به کارگردانی مهدی ژورک که  سیروس الوند و فریدون گله فیلمنامه آن را نوشته بودند قرار بود من و بیک لباس مشکی بپوشیم. بیک به من پول داد و گفت برو تو خیابان شاه آباد دو تا پیراهن مشکی خوب و درجه یک بگیر و مثلا نگفت که برای من ارزان‌تر و مال خودش گران‌تر باشد. تاکید هم کرد که پیراهن من هم جنسش مثل پیراهن خودش باشد و اینها نشان دهنده روح بزرگ و انسانیت یک آدم است.

*می‌خواهیم حرمت‌ها حفظ شود

صحبت پایانی ؟

جوه زاده: از حضورم در بازیگری در سینما و تلویزیون راضی هستم و همیشه تلاش می‌کنم بهترین کارم را ارائه کنم و تا زمانی که توانایی جسمی داشته باشم به این کار ادامه می‌دهم و خوشحالم با هنرمندان بزرگی به لحاظ کاری و شخصیتی مثل بهروز وثوقی، جمشید مشایخی، رضا بیک‌ایمانوردی و نصرت‌الله وحدت همکاری داشته‌ام.

غلامحسین: سر یک فیلم سایه دستم افتاد روی دیوار و کارگردان ناراحت شد و واکنش نشان داد اما جمشید هاشم‌پور به کارگردان گفت چرا بد خلقی می‌کنی ما هم چند تا پلان و سکانس را خراب می‌کنیم. چه اشکالی دارد این دوستان هم سکانسی را خراب کنند. جمشید هاشم‌پور هم خیلی با مرام است.

حسنی: هنوز با هیچ بازیگری به اصرار عکس یادگاری نگرفته‌ام و همیشه می‌خواهیم حرمت‌ها حفظ شود و تلاش می‌کنم همچنان بتوانم در این کار فعالیت کنم.

احمد محمداسماعیلی

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است