روزنامه صبا

روزنامه صبا

علیرضا دهقان:

هدف ما افزایش آگاهی نسبت به زندگی در این منطقه بود


بخشی از یزد توسعه مدرنیته پیدا کرده و در چند پلان سکانس پایانی که ما در شب فیلمبرداری کردیم یزد مدرن را می‌بینیم و شاهد هستیم که در کنار شهر سنتی یک شهر مدرن شکل گرفته است.

گروه هنر و تجربه این روزها مستند ایساتیس به کارگردانی علیرضا دهقان را به اکران گذاشته و علاقه‌مندان مستند را به تماشای اثری تاریخی و فرهنگی از ایران عزیزمان فرا می‌خواند. خبرنگار صبا گفت‌وگویی با این مستندساز داشته که در ادامه می‌خوانید.

 در ابتدا از ایده شکل‌گیری این اثر بگویید.

فکر می‌کنم حول و حوش سال  ۹۲ یا ۹۳ بود  که به ذهنم رسید کاری راجع به تاریخ، فرهنگ و جغرافیای ایران بسازم که بر روایاتی جذاب برای مخاطبان ایرانی و خارجی متمرکز باشد. ایساتیس روایت بخشی از فرهنگ ایران از زبان چهار عنصر آب، آتش، باد و خاک است که در روایت فیلمنامه آورده شد. در وهله اول قرار بود این فیلم درباره چند استان ساخته شود اما بنا به دلایلی فقط روی استان یزد متمرکز شدم. در آن زمان متوجه شدم که یزد قرار است ثبت جهانی شود و اوایل شروع کار ما بود که یزد به عنوان اولین شهر ایران در یونسکو به عنوان یک مجموعه شهری تاریخی ثبت جهانی شد. این اتفاق انگیزه‌ام را بیشتر کرد. فیلمنامه‌‌ای که نوشته بودم داستان آب، باد، خاک و آتش بود که هر کدام روایت خود را در این منطقه بیان می‌کردند. در زمان نگارش فیلمنامه این نکات را در ذهن داشتم که اگر ما بخواهیم از زبان باد به شهر یزد نگاه کنیم، یزد شهر بادگیرهاست،‌ اگر بخواهیم از زبان خاک حرف بزنیم یزد اولین شهر خشت و خام دنیاست، اگر بخواهیم از زبان آب درباره یزد حرف بزنیم،‌ یزد شهر قنات‌هاست و به دلیل وجود زرتشتیان از دیرباز در این سرزمین داستان آتش هم می‌تواند روایت شود. بنابراین سعی کردم داستان ایرانم را در یزد روایت کنم و چهار عنصر را در این شهر به عنوان یک شهر تاریخی دنبال کنم.

موضوع دیگری هم از فیلم‌های قبلی‌‌ام در ذهن بود که به محیط زیست مربوط می‌شد؛ اینکه انسان چقدر با محیط زیست تعامل دارد و در این ارتباط چقدر به محیط زیست آسیب زده است. یزد برای پرداختن به این موضوع انتخاب بسیار خوبی بود چرا که به عنوان یک شهر تاریخی و میراثی که الآن مورد توجه سازمان یونسکو و گردشگران است بحث  همزیستی مسالمت ‌آمیز‌‌ش با طبیعت در این سال‌ها  مورد خدشه قرار گرفته و با حضور کارخانه‌‌های متعدد کاشی و فولاد که صنایع پرمصرفی در بحث آب هستند هارمونی طبیعتی که این شهر سال‌ها آن را حفظ کرده بود و مردم آن‌جا با استفاده از آب قنات‌ها و ابزارهایی اینچنین با آن طبیعت خسیس همزیستی داشتند کم‌کم از بین رفته است. در واقع توسعه صنعت در این شهر هارمونی زیست طبیعی را از بین برده و ممکن است همین شهر چند هزار ساله در آینده‌ای نزدیک با خطر مواجه شود. ما در «ایساتیس» اشاره کوچکی به این موضوع هم داریم.

اسم ایساتیس از کجا به ذهن‌تان خطور کرد و علت این انتخاب چه بود؟

ایساتیس اسم قدیم شهر یزد است و برخی می‌گویند که ریشه یونانی دارد. از طرفی چون نمی‌خواستم اسمی انتخاب کنم که در نگاه اول مخاطب متوجه شود که اصلا ایساتیس یعنی چه و یا کجاست و اینکه ابتدا فیلم را ببیند و بعد به پاسخ برسد، سعی کردم فیلم را به این سمت و سو بیاورم. چون به هر حال اقلیم و جغرافیای من همان ایساتیس یعنی شهر قدیم که شامل شهرهایی مثل یزد، میبد، ابرکوه، خاتم، اردکان و باقی می‌شود و در واقع جغرافیای استان یزد است به همین دلیل من ایساتیس را انتخاب کرد. یزد دومین شهر تاریخی دنیا و اولین شهر خشت خام است و در این شهر می‌توانستیم داستان چهار عنصر را به خوبی تعریف کرده و یک بازگشت و رجعتی به گذشته داشته باشیم و به ادامه روایت تاریخی خودت در آن بپردازیم.

 پروسه تحقیقاتتان در مورد این اثر چگونه بود؟

تولید این کار حدوداً ۴ سال طول کشید اما اینکه ما دقیقاً چه مقدار روی تحقیقات متمرکز بودیم فکر می‌کنم شاید تقریباً به یک سال بوده است که یک بخش این تحقیقات در پروسه پیش تولید بود و بخش دیگر در پروسه تولید…  چون ما باید لوکیشن‌هایی را بر حسب آن روایات معرفی می‌کردیم و بازبینی لوکیشن انجام و تایید می‌شد. ما مقطعی در پژوهش‌ها نیاز به شناسایی یک سری لوکیشن‌ها داشتیم که ببینیم برای فیلمبرداری‌مان چه شرایطی آنجا وجود دارد و اینکه آیا در روایت‌های فیلمنامه ما می‌گنجد یا نه! به همین خاطر پروسه تحقیق کمی طولانی شد.

 تاثیر کرونا بر پروسه تولید اثر شما چه بود؟

یک سال از پروسه تولید ما همزمان با پاندمی کرونا بود و این خیلی کار ما را دشوار کرد. یکسری از سکانس‌ها، بخش ضبط نریشن و پسا تولیدمان به زمان کرونا خورد و اگر این شرایط پیش نمی‌آمد مسلماً فیلم ما زودتر آماده می‌شد و می‌توان گفت که کرونا به نوعی یک سال فیلم ما را عقب انداخت.

 این فیلم از نظر تهیه و تولید از چه امکاناتی برخوردار بوده است؟

به این دلیل که ایساتیس یکی از پرهزینه‌ترین فیلم‌هایی بود که در سینمای مستند ساخته شده ما عملاً نتوانستیم در بحث اسپانسرینگ موفق عمل کنیم. یعنی به دلیل اینکه تولید این فیلم به نوعی در رده‌بندی بودجه‌ها جزو تولید مستند فاخر به حساب می‌آمد عملاً سرمایه‌گذاران چندان تمایل نداشتند که وارد این ماجرا شوند. پرهزینه‌ بودن مستند ایساتیس نیز به دلیل این بود که بازسازی داشت، ما نزدیک به ۱۷۰ نفر عوامل داشتیم،  پروسه تولیدمان طولانی بود، طراحی دکور، هنرور و بازیگر داشتیم و علاوه بر اینها تولید فیلم مستند در شهرستان هم به شدت دشوار بود. در نهایت کار در بخش خصوصی خودمان شکل گرفت و خودم سرمایه‌گذار کار بودم و به همراه خانم صحرایی که همسرم هستند دو نفره این کار را تهیه کردیم. این مستندها که هزینه تولید آن‌ها بسیار بالاست معمولاً توسط نهادهای دولتی ساخته می‌شوند که یک نمونه را می‌توان مستند «باد صبا» عنوان کرد که آلبرت لاموریس آن را به سفارش محمدرضا پهلوی ساخت. از آنجا که بودجه این مستندها به اندازه ده یا بیست اثر است اکثر فیلمسازان به دلیل هزینه و زمانبر بودن تولید به سراغ آن‌ها نمی‌روند و نمونه ‌های خارجی که اینگونه ساخته می‌شوند هم با حمایت چندین کمپانی به تولید می‌رسند و در ایران ساخت چنین آثاری بسیار سخت است. ما توانستیم فقط در پس تولید کار حمایتی جزئی از سازمان فرهنگی و هنری شهرداری دریافت کنیم و عملاً می‌توانم بگویم که ۹۰ درصد بودجه کار شخصی بوده است.

 در حال حاضر که کار به اتمام رسیده آیا میراث فرهنگی تمایلی به ارائه بودجه خاصی به آن نشان داده است؟

نخیر تا این لحظه هیچ اقدامی نکرده است. با اینکه ما نامه زده‌ایم و دوست داریم آقای وزیر بیایند و کار را ببینند صرفاً دو نفر از معاونت میراث آمده‌ و کار را دیده‌اند. با اینکه در ردیف بودجه‌ دولت و بودجه‌های اختصاصی به سازمان سینمایی بحث اهمیت معرفی فرهنگ ایران، اقوام و روایت‌های تاریخی آن مورد توجه است ولی متاسفانه بیشتر این برنامه‌ها و بودجه‌های حمایتی فقط روی کاغذ است و در عمل واقعاً اتفاق نمی‌افتد  حداقل برای ما اتفاق نیفتاده است.

 بخش اکران‌های خارجی ایساتیس و اکران‌های داخلی این اثر چگونه پیش می‌رود؟

ما هنوز بخش اکران خارجی را آغاز نکرده‌ایم اما این جزو اهدافمان است که با قدرت به پخش و اکران خارجی اثر بپردازیم. مستند ایساتیس به زبان‌های انگلیسی و روسی دوبله و زیرنویس شده و به زودی زیرنویس عربی‌اش نیز آماده می‌شود. تصمیم داریم که اگر بشود یک پخش خارجی بسیار خوب داشته باشیم اما برای پخش ایرانمان که مصادف شده با جشنواره فجر و کمی هم آمار مخاطب ما را تحت تاثیر قرار داده فعلاً در سینماهای تهران نمایش داریم و از هفته‌های آینده در سینمای شهرستان‌ها نیز اکران اثر آغاز خواهد شد. امیدواریم از آنجایی که فیلم‌های مستند فیلم‌های خاصی هستند و مخاطبین خاصی دارند مردم از این فیلم استقبال کنند و آنرا ببینند.

 وضعیت تبلیغات و جذب مخاطب برای ایساتیس چگونه بوده؟

ما تبلیغات خاصی نداشتیم و صرفاً در جلسات متعددی که با سازمان فرهنگی هنری داشتیم توانستیم به مدت ۵ روز چند استند در تهران بگیریم و تا این لحظه مذاکرات‌مان با تلویزیون هم به نتیجه خاصی نرسیده و صرفا چند روزنامه از ما حمایت کرده‌اند. فکر می‌کنم ما هنوز نتوانسته‌ایم در بخش تبلیغات آنطور که باید موفق عمل کنیم.

  در مورد گویندگان فیلم و چهار هنرمندی که در این راستا با آنها همکاری کردید بگویید.

من در آثار قبلی‌ام با گویندگان زیادی همکاری کردم و مستندسازی هستم که از نریشن در آثارم استفاده می‌کنم. در این اثر هم با چهار نفر از بهترین دوبلورهای سینمای ایران خانم‌ها زهره شکوفنده و مریم شیرزاد و آقایان ابوالحسن تهامی و نصرالله مدقالچی کار کردیم که قبلا با آنها همکاری نکرده بودم.  یکی از دشواری‌های کار این بود که وقتی که ما می‌خواستیم روایت‌های چهار عنصر را بگیریم خیلی منطقی بود که می‌توانستیم این چهار عزیز را در کنار هم داشته باشیم و بتوانیم این رفت و برگشت و پاسکاری‌های دیالوگ که این عناصر با هم دارند را در استودیو ضبط کنیم اما به این علت که این قسمت از کار در اوج زمان پاندمی کرونا باید انجام می‌شد و شرایط سختی برای ما حاکم بود عملاً این مسئله امکان‌پذیر نبود و ما مجبور شدیم بخشی از نریشن‌ها را از راه دور و برخی هم با هماهنگی استودیو و هر نریتور را یک روز جداگانه ضبط کنیم و این کار ما را برای رسیدن به آن هماهنگی و هارمونی صدا خیلی سخت کرده بود.

از جشنواره‌هایی که ایساتیس تاکنون شرکت کرده و جوایزی که کسب کرده بگویید.

ایساتیس تا کنون توانسته برنده جوایزی مثل جایزه ویژه دبیر جشنواره برای  (تولید فیلم فاخر) از چهاردهمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم مستند ایران (سینماحقیقت) شود. همینطور نامزد سیمرغ بهترین فیلم مستند از  جشنواره ملی فیلم فجر و نامزد بهترین فیلم نتپک(شبکه ارتقای سینمای آسیا) از  جشنواره جهانی  فیلم فجر بوده است. برنده جوایزی دیگر مثل جایزه بهترین فیلمبرداری، بهترین موسیقی از جشن مستند سینمای ایران همینطور برنده تندیس سیمین بهترین مستند از جشنواره بین‌المللی فیلم رشد و برنده جایزه بهترین فیلم بخش بین‌الملل هشتمین جشنواره بین‌المللی جشنواره شهر شده است. در جشنواره‌های خارجی مثل فیلم سبز مونتنگرو جایزه دریافت کردیم و فیلم برگزیده اختتامیه جشنواره مستند مسکو –روسیه، روورتو ایتالیا(فیلمهای میراث جهانی)، اوشن سیتی آمریکا، نخل طلایی فرانسه و چندین جشنواره بین‌المللی دیگر بوده است.

به نظر شما می‌توان گفت که «ایساتیس» نوعی زندگی مسالمت ‌آمیز با طبیعت را به ثبت رسانده که در آینده‌ای نه چندان دور دیگر اثری از آن نخواهد ماند؟

بله آنچه که در «ایساتیس» می‌بینیم یک زندگی مسالمت ‌آمیز با طبیعت است؛ در مکانی بی ‌آب و علف و کویری مردم مجبور بودند برای اینکه بتوانند از هوای خنک و باد استفاده کنند سیستمی پر هزینه طراحی کرده‌اند که بادگیر نام دارد، برای اینکه بتوانند کمی آب به دست بیاورند مجبور به کندن زمین بودند و ما نوعی همزیستی با طبیعت را در این سبک زندگی شاهد هستیم و به این پرسش فکر می‌کنیم که چگونه منابع طبیعی این شهر را که مردمانش سال‌های سال اینگونه با آن زندگی کرده‌اند از بین می‌بریم. امروز نزدیک ۷۰ درصد قنات‌های ما از بین رفته و اگر بررسی کنیم متوجه می‌شویم شهرهایی که انتقال آب در آن‌ها صورت گرفته چه پیامدهای اجتماعی و زیست ‌محیطی را تجربه کرده ‌اند و شهرهای مبدأ و مقصد  با بحران  مواجه شده اند.

ممکن است زمانی ما انتقال آب از منطقه‌‌ای به منطقه دیگر داشته باشیم تا کمبود آب در یک منطقه جبران شود اما این کار باعث نشده که کمبود آب آنجا برطرف شود بلکه همین انتقال آب باعث شده که چندین کارخانه در آن منطقه تأسیس شود و این روند باعثِ نابودی طبیعت آن منطقه شده است. یزد شهری است که بیشترین تابش نور خورشید را در ایران دارد اما ما از منابع خورشیدی و حتی انرژی باد در این منطقه تقریبا هیچ استفاده‌ای در صنایع  نکردیم و عجیب است که با وجود این منابع انرژی ما به سراغ منابعی در شهر یزد رفته‌‌ایم که اتفاقاً در طول تاریخ این منطقه از آن بی بهره بوده است.

اگر کارخانه‌ای آسیبی به طبیعت آن منطقه نزند یا کمترین آسیب را وارد کند قطعاً کسی با این شکل مدرنیته مخالف نیست اما وقتی سفره زیرزمینی هزار ساله را به بهانه توسعه صنعت و کارآفرینی نابود کنیم قرن‌ها طول می‌کشد تا این سفره آب زیرزمینی تشکیل شود و این نشان می‌دهد که آن صنعت آسیبی جبران ‌ناپذیر را به طبیعت آن منطقه وارد کرده است.

در «ایساتیس» شما در فضایی شاعرانه تلاش کرده‌اید انتقادها را به شکلی کاملاً غیرمستقیم بیان کنید. چرا این ساختار را انتخاب کردید؟

در مستند «بی‌گدار» این هشدارها را به شکلی کاملاً مستقیم مطرح کردم، در مستند «اوسیا» درباره نابودی  قنات زارچ که طولانی‌ترین قنات ایران است و فاضلاب به داخل آن ریخته می‌شود هم به شکلی مستقیم پرداختم و به عنوان یک مستندساز هشدار دادم اما در «ایساتیس» ما تصمیم گرفتیم شهری را انتخاب کنیم که موضوعات مختلفی را به بهانه آن به نمایش بگذاریم، بخشی از این موضوعات به این انتقادها مربوط می‌شود و ما سعی کردیم تصاویر و ساختاری شاعرانه با یک فیلمبرداری درخشان از شهری داشته باشیم که به قدمت تاریخ در دل کویر ایران شکل گرفته و با هزار مشقت این زیست سال‌ها حفظ شده است. سعی ما بر این بود که این فیلم آنقدر باید تصاویر، صدا، موسیقی و ساخت تاثیرگذاری داشته باشد که وقتی چند پلان هشدارآمیز در آن قرار دادیم مخاطب احساس کند که این زیبایی در حال نابودی است. سعی من بر این بود که  مخاطب را برای جلوگیری از این تخریب برانگیخته کنم.

شکلی از زندگی که در «ایساتیس» شاهد هستیم شاید برای مخاطبی که در شهرهایی مثل تهران زندگی کرده باورپذیر نباشد و این پرسش برای او به وجود بیاید که آیا واقعاً زندگی در شهری مثل یزد همچنان به همین شکل است؟

بخشی از یزد توسعه مدرنیته پیدا کرده و در چند پلان سکانس پایانی که ما در شب فیلمبرداری کردیم یزد مدرن را می‌بینیم و شاهد هستیم که در کنار شهر سنتی یک شهر مدرن شکل گرفته است. شاید زندگی مردم در یزد عملاً به این شکلی که در «ایساتیس» می‌بینیم نباشد چرا که این فیلم بخشی را که روایت می‌کند بازگشت‌ها و رجعت‌های تاریخی دارد و ما مجبور بودیم برای اینکه مخاطب فضای ملموسی را تجربه کند این زیست را نشان دهیم و شاید به همین دلیل باشد که مخاطب‌های دیگر فیلم که از استانهای مختلف ایران هستند دیگر ندانند که کارکرد این بادگیر چیست و به چه صورت مورد استفاده قرار می‌گرفته و خبری از این فضای صمیمی نداشته باشد و من می‌خواستم  که تماشاگر  تا جایی که امکان پذیر هست درک کند که آدم‌ها در این فضا چگونه زیست می‌کردند. ما تلاش کردیم با روایت های مختلف و فضاسازی‌ها صرفاً به نریشن وابسته نباشیم و خود مخاطب با چشمانش این تصاویر را ببیند، با روحش لمس کند و ببیند که زندگی کویری چگونه بوده است. این تصاویر مخاطب را به شناخت زیستی درباره زندگی در این منطقه می‌رساند و که شاید بخشی از آن هم امروز از بین رفته باشد و بخشی از آن همچنان وجود داشته باشد.

مریم عظیمی

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است