نقد فیلم صبحانه با زرافهها به کارگردانی سروش صحت
یک شب دارک
اولین راه درک و رمز گشایی از یک اثر سینمایی نام فیلم است.
اولین راه درک و رمز گشایی از یک اثر سینمایی نام فیلم است. نام فیلم باید موجزترین معرفیکننده از بیان کارگردان در فیلم باشد. فیلم «صبحانه با زرافهها» آخرین ساخته سروش صحت است که بر پرده چهل و دومین جشنواره فیلم فجر رفت و مخاطبان را در بهتی توامان با خندههایی عصبی فرو برد. شاکله این فیلم همچون آثار دیگر این کارگردان دارای همان مولفههای همیشگی است که در این فیلم به پختگی بیشتری رسیده بودند. دستمایه اصلی صحت در ایجاد موقعیت های بکر، ترسیم شخصیتهایی خاص و به شدت متفاوت است که نحوه ارتباط گیری و قرار گرفتن آنها در یک گروه با هم جذاب و گیرا مینماید. روندی که از لیسانسهها و جهان با من برقص آغاز شد و در سریال مگه یه عمر چند تا بهار داره شدت یافت حالا در فیلم آخر این کارگردان در قالب یک اثر سینمایی چفت و بست دار تثبیت شده است. انگاره ساختاری فیلمسازی این کارگردان صاحب سبک برگرفته از نوعی روابط علی و معلولی فانتزی است، جهانی که به تبع شخصیتهای منشوری هم دوست داشتنی و قابل همراهی و هم عجیب و غیر قابل پیشبینی است.
سروش صحت در این اثر ذره بین خود را بر روی آبگوشتیترین مضامین عمده فیلم های ایرانی می اندازد اما تفسیر و تصویری که او از این مضامین در یک شب دارک ارائه می دهد با آنچه که پیش تر در تجربه مخاطب است، بسیار متفاوت است و همین ویژگی باعث هیجان مخاطب در دنبال کردن قصه او میشود. علاوه بر این وجود زیر متنی به شدت تراژیک در لایه رویی که ساده و کمیک است، ذهن مخاطب را برای دریافت و درک پیام اثر پویا و فعال نگه میدارد، مانند یک خبر مرگ یا اتفاقی هولناک که حالا با خنده بازگو می شود و موفق می شود لحظات انفجاری خنده را در عذابی کشدار ایجاد کند. این التقاط فضایی در فیلم که مخاطب را در فهم ژانر فیلم گیج میکند و مرزهای میان فیلم کمدی، رئال، فانتزی و سورئال را در یک خط پیرنگ کلی می گستراند و سپس پیرنگ خود را با شیوه ای استوار بر قصه گویی مجلس به مجلس پی می گیرد، بیشترین نزدیکی را با مولفه فیلمهای پست مدرن دارد. یکی از مهمترین کارکردهای ساخت اثر در سبک پست مدرن از کار انداختن تجربه های پیشین و شکل یافته در جوامع و ایجاد موقعیت هایی است که قرار است طی آن مضامین شکل یافته به کلی فرو ریخته و یا به سخره گرفته شوند، چرا که وامدارن این مکتب به این مهم رسیده اند که نظام های ساختارمند برای حل تعارضات انسان امروز دیگر کارکردی ندارند و آنها در این شرایط هرج و مرج را پیشنهاد می دهند. از دیگر مولفه هایی که در این سبک از فیلمسازی به کرات دیده شده است مانند بنشی های ایشیپرن اثر مارتین مک دونا، استفاده از نقش و تاثیر حیوان در زندگی روزمره انسانی است که نشانه ایست از رجوع انسان به اصالت بکر و دست نخورده ای که نظامیت یافتن را بر نمیتابند. همان طور که در این اثر نیز انتخاب اسم صبحانه با زرافهها پیشنهادی است از بازگشت انسان به اصالت خود و قوامیتی که در زیست بدوی وجود داشت.
سمیه خاتون
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است