هرمز شجاعیمهر:
اهل قضاوت کردن نیستم
معتقدم یک مجری خوب اقیانوسی است به عمق ده سانت و باید همه چیز را بداند.
در سالهای اخیر نامهای زیادی وارد عرصه اجرا شدهاند که اغلبشان جرقههای زود گذری بودند و بعد از دو سال حضور از جریان کاری محو شدند. نامهایی هم ماندگار شدند که یکی از این نامها هرمز شجاعیمهر است که چند دهه عامل ارتباطی خانوادهها با تلویزیون در قالب برنامه موفق و پر مخاطب سیمای خانواده بود. مجریای با وقار، آرام، موجه و متین و با کاراکتری که مخاطب علاقه داشت حرفهایش را بشنود. در کارش از اغراق و تصنع دور بود و از همه مهمتر سالها به عنوان یک مدیر مسئول موفق در مجله «خانواده سبز» حضور داشت و نشان داد که یک حرفهای به تمام معنی است و در این کارش هم موفق و درجه یک بود. با او درباره دوران کاریاش گفت وگویی داشتهایم که در ادامه میخوانید.
آیا برای اجرای درست میشود مثل بازیگری متکی به تکنیک بود و یا غریزه و استعداد شخص هم در این قضیه نقش و سهم دارد؟
اجرا شکلهای مختلفی دارد و در واقع دانش اجرا را باید مجری در وهله اول بیاموزد و به مرور به آن تجربه را هم اضافه کند. این مجموعه میشود اجرای استاندارد و درست. همیشه در کلاسهایم عنوان میکنم که مجری و یک گوینده خوب سوای داشتن سواد و اطلاعات، دانش، تیپ و صدا که جزو الزمات این حرفه است می بایست چهره قابل قبولی داشته باشد. موقعی که می آید جلوی دوربین قرار میگیرد و حرف میزند ظاهر پسندیدهاش اولین عامل پذیرشاش توسط مخاطب است و همه باید بعد از دیدن عملکردش بگویند بهبه و یا ماشالله چه مجری خوب و مسلط و باوقاری. از همه مهمترشخصیت و کاراکتر اجرا داشته باشد. این شخصیت یعنی تلفیق دانش کار و تجربه. چیزی که در فطرت و ذات آدمها است و باید پرورش و تقویتش کرد.
دانش اجرایی که اشاره کردید آیا فقط با اضافه شدن تجربه به دست میآید و یا عوامل دیگری هم در آن اثر گذار است؟
با مطالعه، تحقیق و گذرانیدن دورههای مختلف آموزشی و شاگردی نزد بزرگان این حرفه به دست می آید. این پروسهای است که در هر شغل دیگری مثل ساختمان سازی هم نیاز است. هرکاری یک اصولی دارد که باید رعایت شود. گویندگی ادای یک سری کلمات است که به مخاطب عرصه میشود و اگر درست بلد نباشید کلمات را بگویید آن را پرتاپ می کنیی و میخورد توی صورت مخاطب و شما نمی توانید با پارتی بازی و فامیل بازی و باند بازی و پول دادن مجری خوبی بشوید.
در نسل شما این مسائل که اشاره کردید مشخص بود، نمیتواند باعث مجری شدن بشود. اما آیا با توجه به حاکمیت پول در تمام شئونات زندگی امروز آیا با پرداخت پول تپل نمیشود مجری شد؟
من اهل قضاوت کردن نیستم. مردم عملکردها را می بینند و خودشان قضاوت میکنند.
در زمینه شروع کارتان آیا الگوهایی داشتید که از کار آنها تاثیر بگیرید؟
استاد فریدون توفیقی اولین استاد و راهنمای من بود که حالا هم در خارج از کشور فعالیت میکند. ایشان در آن دوران برنامه زنده در رادیو اجرا می کرد و همیشه صدایشان در دوران جوانی در گوشم بود. در سال ۱۳۶۱ به همراه استاد توفیقی برنامه زنده ای در باره جشنهای پیروزی انقلاب اجرا کردم که اولین برنامه مهم دوران کاریام بود و همیشه تحت تاثیرشان بودهام. استاد امیر نوری هم بر کار من تاثیر زیادی داشت. نفر بعدی اثر گذار در کارم معلم من در دانشکده صدا و سیما خانم فیروزه امیر معز بود و این خانم هم تاثیر زیادی در رشد کاری من داشتند. خانم امیر معز صدای بسیار زیبایی داشتند. پروین صادقی هم کمکهای زیادی در زمینه گویندگی واجرا به من کردند و هر جا که هستند سالم و سرزنده باشند.
در بحث آراستگی مجری وجود کاریزما آیا ژنتیکی و ذاتی است و یا با ممارست به دست می آید؟
بخشی از این کاریزماتیک بودن در فطرت و ذات مجری است. سوال خوبی مطرح کردید و شما باید از درون امکانات یک مجری جذاب و استاندارد را داشته باشید. اما اگر بخواهید می توانید به آن دست پیدا کنید. خیلی ها خیلی حرفها را مطرح میکنند و چندان به دل مخاطب نمی شیند. برخی حتی یک جمله ساده و معمولی را میگویند و مخاطب با آن همراه می شود. خداوند باید حلاوتی به هنرمندی که وارد بازی، اجرا و سایر اشکال هنری میشود اعطا کند که بتواند در کارش موفق باشد. البته با دیدن، دقت کردن، گوش کردن تجربیات سایرین میشود تا حدی به این موقعیت نزدیک شد.
هوش مسئله مهمی در تمام عرصهها است. در فوتبال فوتبالیست بزرگی مثل زیدان قبل از اینکه پاس را دریافت کند هدف گذاری برای ارسال پاسش دارد و به همین دلیل است که پاسهایش درست و تاثیر گذارند و شاید در یک میلیون فوتبالیست یک نفر چنین هوشی داشته باشد. آیا داشتن هوش و نبوغ میتواند به مجری در ارائه کار بهتر به خصوص در برنامههایی که با مهمانان سرشناسی مواجه میشود کمک کند؟
معتقدم یک مجری خوب اقیانوسی است به عمق ده سانت و باید همه چیز را بداند. در طول دوران کاری مجری در برنامههایاش با انواع و اقسام آدمها اعم ازهنرمند، پزشک، جراح، صنعتگر، مهندس و… مواجه میشود. باید تا حد نیاز به تمام زوایای شغلی و خصلتهای فردی این آدمها شناخت داشته باشد. من تا حد زیادی در تمام عرصه ها به جز سیاست شناخت داشتم. چون آدم سیاسی نبودم زیاد سراغش نمیرفتم اما در جایی احساس کردم باید در این زمینه هم اطلاعاتی داشته باشم و رفتم سمتش تا بتوانم در مقابل مهمان برنامه قدرت اظهار نظر و تجزیه و تحلیل داشته باشم و مجری باید هوشمندی داشته باشد.
این هوشمندی با قدرت مدیریت تفاوت دارد؟
هوشمندی که اشاره میکنم لطفی است که خدا باید عنایت کند و باید مجری به مهمان برنامهاش فکر کند که این آدم چه پیشینه و تفکری دارد و چه چیزی را میخواهد بیان کند و از چه راهی وارد بحث با او شود و برنامه را درست هدایت کند. مهمانان موقعی که جلوی دوربین قرار میگیرند تحت تاثیر نور پرژکتورها، شلوغی پشت صحنه و جو استودیو قرار می گیرد و دگرگون می شوند. برای ایجاد حس راحتی مهمان برنامه مجری باید با او رفیق بشود و ارتباط برقرار کند و حس آرامش درونش به وجود بیاورد. خیلی از مهمانانها دانش بالایی دارند اما سرسوزنی از آن را نمیتوانند در برنامه موثر بیان کنند و اینها هنر مجری است که این تواناییهای مهمان را بالفعل کند. با هوشمندی و فراستی که گفتم آرامشی برای مهمان فراهم میشود.
استفاده از بداهه در یک اجرای زنده چقدر میتواند کار مجری را جذابتر کند؟
خیلی موثر است و بداهه ارتباط مستقیمی با سطح سواد و دانش مجری دارد. دانشی که با سرعت عمل و تبحر در لزوم استفاده از بداهه آن را به عنوان یک راهبرد موثر مورد استفاده قرار میدهد. موقعی که مهمان موضوعی را مطرح می کند مجری باید بتواند با استفاده از بداهه چند دقیقهای دربارهاش صحبت کند. درواقع صحبتی که جذابیت داشته باشد و به دل مخاطب بنشیند را استفاده کند. موضوعی که شاید در چارچوبهای از قبل تعیین شده در کنداکتور برنامه وجود نداشته باشد. این مسائل به جز مطالعه مستمر و دائمی مجری به دست نمیآید. خوشبختانه به واسطه مجله «خانواده سبز» که صاحب امتیازش بودم مجبور بودم که بخوانم و مطالعه زیادی داشته باشم و این کار خیلی روی افزایش معلوماتم کمک کرد و به شدت به کسانی که میخواهند در کار اجرا موفق باشند توصیه میکنم حداقل روزی دو سه ساعت مطالعه کنند. حتی اگر چیزی هم از مضمون کتاب متوجه نشوند اشکالی ندارد. الان کتابی میخوانم که متوجهش نمیشوم و چند باری دوباره مطالعهاش کردم تا مفهومش را بفهمم.
به لباس مناسب داشتن مجری تاکید داشتید. آیا این امر دلالت بر این دارد که مجری باید لباسهای زیادی داشته باشد؟
شیک پوش بودن به خرید زیاد و بدون قاعده لباس و پول زیاد دادن ربطی ندارد. هیچ وقت هم چنین کاری انجام ندادم. مجری باید برای لباساش احترام قائل باشد. لباسی که مجری میپوشد و میرود جلوی مخاطب که اغلب خانواده هستند، باید تمیز، شیک، به روز و آراسته باشد. لباس مجری باید به تنش برازنده و چشم نواز باشد. نوع آرایش و مو و ریش و سبیل نیز باید تابع همین برازندگی و مناسب بودن باشد.
یک سری مجریان جوان در سالهای اخیر فعالیت میکنند که لباسهای نامتعارفی بر تن میکنند. آیا این نوع پوشش تاثیری در بیشتر دیده شدنشان دارد؟
احتمالا همینگونه است و با این نیت این نوع لباسها را انتخاب میکنند و میپوشند. به نظر من باید عرف جامعه رعایت بشود و آن چیزی که مردم میپسندند باید مورد رویکرد مجری در بحث لباس پوشیدنش لحاظ شود.
برخی از مجریان جوان اذعان دارند که مجریان خارجی آزادی عمل زیادی در کارشان و پرداختن به خط قرمزها دارند و آنها این مسئله را ندارند و این بر کیفیت کارشان تاثیرگذار است. چقدر به این مسئله اعتقاد دارید؟
اگر دست مجری برای کارش باز شد تا به راحتی بتواند حرفش را بزند و انتقاد کند و مسئلهای را به چالش و نقد بکشاند بهتر میتواند تواناییهایش را بروز بدهد.
آیا تا به حال پیش آمده برایتان در حین اجرا با مهمانی دچار چالش بشوید و اگر اتفاق افتاده اوضاع را چگونه مدیریت کردهاید؟
اغلب مهمانان برنامههای من در برنامه سیمای خانواده دکتر، معلم و غیره بودند. دکترهایی که بحثشان درباره بیماریها و راههای درمان بود و خیلی این نوع مهمان ها وارد چالش نمیشوند.
آیا علاقه داشتید سلبریتیهای هنری مهمان برنامهتان میبودند؟
وقتهایی به خصوص در اعیاد مهم از خوانندگان، بازیگران و سلبریتیها برای حضور در برنامه دعوت میکردیم. تلاش میکردم برنامه جو صمیمانه و دوستانهای داشته باشد.
اولین باری که اجرای زنده داشتید چه حس و حالی در شما وجود داشت؟
اضطراب زیادی داشتم و با استاد توفیقی در اوایل دهه شصت اولین برنامه زندهام را تجربه کردم. ابتدا قرار بود من در کنار استاد توفیقی دستیارشان باشم و در کنارش مجری بخش مسابقه برنامه باشم. استاد توفیقی روز پنجم نیامد سر برنامه و تهیهکننده از من درخواست کرد که بروم برنامه را اجرا کنم. حالا که نزدیک به چهل سال از آن زمان گذشته من نفهمیدم چطور برنامه را اجرا کردم. در آسمان بودم و پرواز میکردم. ابتدایش شعری از فریدون مشیری خواندم و بعد سلام و علیک کردم و روال کار دستم آمد. درست است که با تشویش همراه بود اما حس خوبی را تجربه کردم و اعتماد به نفسم زیاد شد.
به شعر خوانیتان اشاره کردید. برخی از مجریان در خلال اجرایشان به ذکر جملات از نویسندگان و فلاسفه و بزرگان میپردازند. به نظر شما این کارها چه ویژگیهایی را به کار مجری الصاق میکند؟
اگر درست و به جا استفاده شود به نفع کیفیت کار مجری است و به شان و شخصیت مجری اضافه میکند. اما اگر درست از کار در نیاید باعث میشود مخاطب مجری را پس بزند و مردم به خوبی متوجه تصنعی بودن آن اجرا میشوند.
با کدامیک از پارتنرهایی که برنامه داشتید راحتتر بودید؟
سر کار خانم بیدمشکی مجری توانمندی بود و ۲۰ سال با ایشان همکاری میکردم و بسیار در کارشان مسلط و پارتنر خوبی بودند و خاطرات خوبی از اجرای مشترک با ایشان در برنامه خانواده دارم. خانم امیرشاهی هم در کارشان بسیار توانا و درجه یک هستند و با ایشان هم خاطرات خوبی دارم و اجرهایمان بسیار موفق و مورد قبول مردم بود.
از میان جوانها کدام مجری برایتان پارتنر خوبی است؟
از میان مجریان جوان خانم سلیمانی بسیار توانمند هستند و علی رغم جوانی اجراهای پخته و کاملی دارند.
آیا در اجرای برنامههای زنده قبل از شروع تمرین و یا مروری با کارگردان دارید؟
تمرینی در کار نیست. اجرای برنامههای روزانه یک کار روتین است که روال کار با چند روز دست مجری میآید و کارش را انجام میدهد. البته در مواقعی خاص مشورت و چکی با کارگردان انجام میشود.
چند تایی از مجریان تلویزیونی مثل حسینی بای به بازیگری روی آوردهاند. آیا شما هم علاقهای به بازیگری دارید؟
علاقهای نداشتم و چند سال قبل چند تا پیشنهاد بازی در فیلم و سریال داشتم. اما هیچ وقت این نوع پیشنهادات را جدی نگرفتم.
به چه دلیل پیشنهادات بازیگری را جدی نگرفتید؟
اگر مجری بازیگر شود باور مردم نسبت به مجری از بین میرود.
یعنی اعتقاد دارید بهتر است در یک کاری که تخصص دارید حضور داشته باشید؟
همینطور است. یادم می آید بیست سال آقای محمود قراملکی آهنگساز مشهور که برای هایده و مهستی آهنگسازی کرده بود به من گفت باس صدایت خوب است و اگر بروی سمت خوانندگی موفق میشوی و میتوانی محبوبیت زیادی پیدا کنی و پیشنهاد ساخت دو آهنگ را به من داد که انها را بخوانم. به شدت با این کار مخالفت کردم. البته تستی هم در استودیو زدم.
پاپ خواندید؟
بله، پاپ خواندم و به کار ادامه ندادم زیرا تصور کردم شانیتام با خوانندگی زیر سوال میرود.
البته امکان داشت با توجه به ادعای آقای قراملکی در موسیقی و خوانندگی هم باندازه اجرا موفق و تبدیل به هنرمند چند منظورهای میشدید؟
ممکن بود چنین اتفاقی رخ دهد. اما من همین جایگاه فعلیام را دوست دارم.
به نظر میرسد چندان میانه خوشی با چهره و سلبریتی شدن ندارید؟
همه دوست دارند در کارشان سرآمد و سلامت باشند. من علاقهای به سلبریتی شدن ندارم و درکش هم نمیکنم. من دوست دارم در کار خودم اوستا باشم و درست با مخاطب ارتباط برقرار کنم. اهل ادا و اطوارهای فضای مجازی نیستم و صفحهای هم در فضای مجازی ندارم تا مخاطب جلب کنم.
شما اولین مجریای بودید که به سمت مجله داری و انتشار موفق مجله خانواده سبز رفتید ، راهی که بعد از شما مجریانی مثل حسینی هم به سمتش رفتند. این کار برایتان چه ویژگیهایی داشت؟
در طول حضورم در رادیو با اساتید خانوادگی و اجتماعی آشنا شدم و مناسب دیدم با نشر مجلهای این نظرات مکتوب به مخاطب عرصه بشود. برنامه در رادیو پخش می شد و از یاد میرفت. اما مجله باقی میماند و ماناتر و مثل یک مرجع بود. با سیاست گذاریهایی که در نشر خانواده سبز انجام دادم بسیار مورد توجه مردم قرار گرفت و مجلهای برای تمام افراد یک خانواده بود. البته آلان دوره مجله درآوردن به سر آمده است.
چقدر وجه درآمد اقتصادی درآوردن مجله برایتان اهمیت داشت؟
اولویتی برایم نداشت. اما چون مجله بسیار موفق بود خیلی از صاحبان کارخانهها و صنایع آگهی میدادند و وضع مالی مجله خوب بود.
یکی از امتیازات نشریاتی که مدیر معروف و محبوب از قبیل شما، علی معلم و… دارند این است که این مدیران با استفاده از نام و تاثیر گذاریشان میتوانند خیلی از بازیگرانی که اهل مصاحبه نیستند را پای میز مصاحبه بکشانند. شما چقدر از این ظرفیت استفاده کردید؟
حضور من به عنوان مدیر خانواده سبز در جهت حضور نامهای بزرگ و محبوب بازیگری در مجله بی تاثیر نبود. البته از این وضعیت سو استفاده نکردم. من اغلب خودم با بازیگران برای انجام مصاحبه تماس میگرفتم و دوستان هم لطف داشتند مصاحبه را قبول میکردند. هنرمندانی مثل مهران مدیری و یا شهاب حسینی که کمتر اهل مصاحبه هستند چند باری با خانواده سبز مصاحبه کردند.
احمد محمد اسماعیلی
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است