گاتا عابدی:
سازی که بازیگر با آن روی صحنه مینوازد بدنش است
سازی که بازیگر با آن روی صحنه مینوازد بدنش است.
در روزهای برگزاری نمایشگاه رسانههای ایران، گروه نمایش «از نظر سیاسی بی ضرر» در غرفه مجموعه رسانهای صبا حاضر شدند و نشست رسانهای این نمایش با حضور ابراهیم پشتکوهی کارگردان و همکارانش در این نمایش که این روزها در تماشاخانه ایرانشهر به روی صحنه میرود، برگزار شد. در ادامه بخشهایی از گفتوگوی خبرنگار صبا با این گروه نمایشی را میخوانید و متن کامل گفتوگو با همه عوامل در فرصتی مقتضی در خبرگزاری صبا منتشر خواهد شد.
با اینکه کاراکتری که ایفا میکنید فانتزی است، جزئیات زیادی از زندگی او دیده میشود. از روندی که برای باورپذیر کردن این نقش طی شد بگویید.
نقش غزاله شلکسزاده پس از بازی کردن نقش لیدی مکبث در نمایش مکبث زار چالش بسیار جذابی برای من بود چرا که از لیدی مکبث که تقریباً یکی از قدرتمندترین زنان دنیای ادبیات است باید به سمت دختری به نام غزاله میآمدم که بسیار شکننده، لوس و شاید دست و پا چلفتی است و اشتباهات کلامی زیادی دارد و این برایم چالشی در بازیگری و بسیار شیرین بود.
مهمترین امر در باورپذیر کردن یک نقش برای من این است که از تکنیکهای روانشناسی برای نزدیک شدن به آن استفاده کنم. یعنی وقتی که میخواهم یک شخصیت را به کمک کارگردان خلق کنم اول سعی میکنم که روان آن شخصیت را بشناسم و به این برسم که او چگونه فکر و زندگی میکند، گذشتهاش چیست، کهن الگو یا آرکیتایپش چیست و چه ویژگیهای بارزی دارد تا در واقع نقش یک نمود بیرونی پیدا کند که به قول موزیسینها کارهایی که میکند یا حرفهایی که میزند نسبت به شخصیتی که دارد آن را زندگی میکند فالش نباشد. من این مسئله را مدیون مطالعات روانشناسی یا علم یونگ هستم و از این طریق با آرکتایپها آشنا هستم که خیلی به من کمک کرد. مثلاً برای شخصیت غزاله من آرکتایپ پرسفون را انتخاب کردم در حالیکه آرکتایپ شخصیت لیدی مکبث، هرا است. آرکتایپ پرسفون باعث شد تا من بتوانم ابعاد مختلف روانی، شخصیتی و جزئیاتی که در رفتار این شخصیت است را پیدا کنم و طبق آن پیش بروم این مسئله باعث میشود وقتی مخاطب این کاراکتر را میبیند با اینکه کاراکتر فانتزی است آن را بپذیرد و باورش کند
مسئله دیگری که در بازی شما بسیار پررنگ است روان و راحت اجرا کردن حرکات فرم و موزون به خصوص در صحنه کمپ است. مسیر رسیدن به این آمادگی چیست؟
سازی که بازیگر با آن روی صحنه مینوازد بدنش است. بازیگری ممکن نیست اگر که شما بدن آمادهای روی صحنه نداشته باشید یعنی همان قدر که مهم است که شما روی بیان و احساستان کار کنید باید به همان اندازه هم روی بدنتان کار کنید. علاوه بر این من از زمان کودکی ورزش را به صورت جدی دنبال میکنم و با ورزشهایی مثل ژیمناستیک، بسکتبال، سوارکاری و… آشنایی دارم. به هر حال آقای ابراهیم پشتکوهی به عنوان کارگردان و نویسنده این کار، به شدت روی این موضوع آمادگی بدنی حساس و تاکید دارند و در همه آثارشان بازیگرها باید با بدنهای آماده حضور داشته باشند و از آنجایی که در اغلب آثار حرکات فرم و موزون وجود دارد به من کمک کرد تا این بعد بازیگری خود را بیشتر ارتقا بدهم و بر خلاف آنچه که شاید بر روی صحنه راحت دیده میشود، رسیدن به این آمادگی برای من آنقدر راحت نبوده و به سادگی به آن نرسیدهام. این حرکات در این نمایش برای من چالش محسوب میشد با اینکه من در مکبث زار و در نقش لیدی مکبث هم حرکات فرم داشتم اما زمانی که میخواستیم این حرکات را طراحی کنیم با کارگردان خیلی فکر کردیم و در نهایت به یک طراحی رسیدیم که الان از آن راضی هستیم. من خیلی نگران بودم و استرس داشتم، در خلوت خودم تمرینات زیادی انجام دادم همینطور در تمرینهای گروهی چرا که بسیار مهم بود و در آن لحظه کوچکترین اشتباه بدنی از سمت من بازیگر، به چشم تماشاگر میآید و مخاطب میتواند تمام امتیازات حرکت تو را کنار بگذارد و به کوچکترین خطای تو توجه کند و بسیار مهم بود که این اتفاق نیفتد.
میدانم که در بخشهایی از طراحی لباس، طراحی حرکات و بازنویسی، نقش موثری داشتید، از این همکاری مشترک و اعتماد توامان که با آقای پشت کوهی دارید بگویید.
من از این اعتمادی که آقای پشتکوهی به من دارند بسیار خوشحالم و همکاری با ایشان برایم تجربه بسیار دلچسبی است چرا که ایشان به شدت انسان شریف، باسواد و کار بلدی هستند و تجربهای که در همکاری با ایشان به دست میآورم در مسیر رشد حرفهای من بسیار تاثیرگذار است. مهمترین موضوع دیگر این است که افکار و نگاهمان به هنر تئاتر همسو است و نگاه زیبایی شناسانه ما در یک مسیر است و این خیلی کمک میکند چرا که حرفهای مشترکی داریم و بهتر میتوانیم با هم به نتیجه برسیم. مثلاً در مورد کفشهای سفید غزاله و زینال که پیشنهاد من بود و آقای پشتکوهی لطف کردند و پذیرفتند و این باز به آرکتایپ پرسفون برمیگشت که بسیار خوشبین و معصوم است و این دو مولفه برای من با رنگ سفید معنا پیدا میکرد و به همین علت برای این دو کاراکتر این رنگ کفش را پیشنهاد دادم برخلاف رنگ قرمز کفش دیگر کاراکترها که همان المان عشق و شور زندگی است که به نوعی زیر پا قرار گرفته و خرد شده است. فکر میکنم این تاثیرات رشته تحصیلی من است که هم در این موارد هم در زمینه بازنویسیهایی که خود آقای پشتکوهی انجام میدادند و اجازه میدادند در کنارشان باشم.
سخن پایانی
دوست دارم به اهمیت گروه بودن اشاره کنم. چیزی که آقای ابراهیم پشت کوهی در گروه تیتووک بسیار به آن تاکید کردهاند و آنقدر شیرین، لذت بخش و کارآمد است که دلم میخواهد بگویم چقدر زیبا است و بهتر میشود اگر تئاتر دوباره مثل سابق به سمت گروه بودن برود و گروههایی شکل بگیرد که به یکدیگر متعهد و وفادار هستند و تبدیل به یک خانواده میشوند چرا که به یک زبان مشترک میرسند و حالشان در پشت صحنه با هم خوب است و در واقع یک ضمانتی است برای کسانی که در تئاتر فعالیت میکنند که ما گروهی داریم و با خیال راحت زندگی هنریمان با آنها تامین است و ممنونم از ابراهیم پشتکوهی که انقدر این موضوع برایشان مهم است و به ما نیز این را یاد دادهاند.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است