روزنامه صبا

روزنامه صبا

پرهام خاکزاد:

پررنگ‌ترین ارجاع نمایش به تابلوی «دختری با گوشواره‌ مروارید» است


پررنگ‌ترین ارجاع نمایش به همین تابلوی مشهور «دختری با گوشواره‌ مروارید» است و دلیلش این بود که تعریفی از این اثر به صورت مکتوب وجود ندارد و ما کمتر از آن می‌دانیم.

نمایش «بیرون پشت در» به کارگردانی پرهام خاکزاد و تهیه‌کنندگی سجاد افشاریان این روزها مهمان سالن قشقایی تئاتر شهر است. این نمایش به نویسندگی محمد رحمانیان ثابت و بر اساس نمایشنامه معروف ولفگانگ بورشرت به همین نام است. در ادامه گفت‌وگوی خبرنگار صبا با کارگردان این نمایش را می‌خوانید. پرهام خاکزاد که دانشجوی رشته سینما در دانشگاه هنر و معماری پارس است، از سال ۹۸  فعالیتش را در حوزه تئاتر آغاز کرده و نمایش «بیرون پشت در» پنجمین همکاری او با سجاد افشاریان در تئاتر است.

در باب دراماتورژی اثر و تغییراتی که اعمال کرده‌اید بگویید.

اولین باری که این متن را خواندیم به این نتیجه رسیدیم که دقیقا همان متنی است که بدنبالش هستیم. چند جلسه راجع‌به متن این صحبت کردیم که از این نمایشنامه چه می‌خواهیم و می‌خواهیم کدام بخش از آنرا پررنگ‌تر کنیم و اساساً می‌خواهیم چه بگوییم. هر صحنه‌ این نمایشنامه به نوعی دنیای متفاوتی را تصویر می‌کند و یک فضای منحصر به فرد دارد، صحنه‌های مختلفی که در پایان به هم وصل می‌شوند و در نهایت یک سخن واحد از دلشان بیرون می‌آید و با اینکه این نمایشنامه سال‌ها پیش نوشته شده اما به نظرم شخصیت اصلی‌اش یعنی همان بکمان خود ما و جوان‌های این کشور و موقعیتی است که تجربه می‌کنیم. اینکه پشت درها می‌مانیم و کسی دری به روی ما باز نمی‌کند حتی اگه خودمان هم به سمت این درها برویم تا بتوانیم آن را باز کنیم و راهی را برای خودمان بسازیم همواره جلوی ما گرفته می‌شود و نمی‌خواهند که راهساز و راهگشا باشند. این مهم‌ترین دغدغه‌ای بود که من در این متن دیدم و اینکه چقدر این متن امروزی است و با حال و هوای ما و نسل ما سنخیت و سازگاری دارد. پس از صحبت‌های زیادی که با محمد رحمانیان ثابت داشتیم یک سری از صحنه‌ها را حذف کردیم و یک سری را نگه داشتیم، همینطور برخی از نوشته‌های دیگر بورشرت و جملات معروف را به آن اضافه کردیم و دیالوگ‌ها را هم کمی امروزی‌تر کردیم.

بعد از جشنواره «هم آغاز» تغییراتی در کست بازیگران انجام دادید. دلایل این کار چه بود؟

من فکر می‌کنم که یک اثر هنری مخصوصاً یک نمایش یا تئاتر موجودی زنده و در حال رشد است که باید مراقبش باشیم و هر آنچه نیاز دارد را به موقع به آن برسانیم و در طول تمرینات به این نتیجه رسیدم که باید تغییرات اساسی در نمایش ایجاد و اثر را برای اجرای عموم قوی‌تر کنم. این مسئله دو جنبه داشته یکی اینکه خودم فردی هستم که دوست دارم همواره آزمون و خطا و تجربه کنم و از طرف دیگر فکر کردم که این نمایش به مثابه یک کودک کمی بزرگتر شده و باید کمی بیشتر به آن برسم و تقریبا کل کست بازیگران را تغییر دادم.

جشنواره «هم آغاز» برای تیم شما چه دستاوردی داشت؟

ما در جشنواره «هم آغاز» نمایش منتخب مردم و بهترین اثر از نگاه مردم بودیم. پایه و اساس جشنواره هم ورود جوان‌های فعال به سالن‌های دولتی بود چرا که شرایط برای جوانانی که بخواهند در سالن‌های دولتی مخصوصاً تئاتر شهر اجرا بروند بسیار سخت است. مثلا حداقل باید رزومه اجرا در سال‌های دولتی داشته باشند یا ۵ اجرا در سالن‌های خصوصی رفته باشند. مسلماً یک جوان باید سالیانه سال کار کند تا بتواند یک اجرا در تئاتر شهر بگیرد، تازه اگر نوبت به شما برسد، کارتان آماده شود و بتوانید گروهتان را حفظ کنید و باقی مسائل.

زمانی که در حال اجرای نمایش «بک تو بلک» بودیم فراخوان جشنواره «هم آغاز» را دیدم و حقیقتا بسیار خوشحال شدم. همان موقع به فکر متن افتادیم و تیمی که همه از بچه‌های دانشجوی رشته‌های تئاتر و سینما هستند را تشکیل دادیم و در طول اجرای نمایش «تنهایی و تن‌هایی وطن‌هایی» که هم بازیگر و هم دستیار کیومرث مرادی بودم تمرینات ما ادامه داشت و هر روز پس از اجرای ایرانشهر برای تمرین به پلاتو  می‌رفتم و این پروسه بسیار جذاب و جالبی بود.. اما یکی از نکاتی که در جشنواره «هم آغاز» دیدم و به نظرم می‌توانست به شکل دیگری باشد تفاوت و عدم تعادل رنج سنی کارگردانان بود یعنی رده سنی اعلام شده بین ۲۰ تا ۴۵ سال بود و قطعاً رقابت یک جوان ۲۰ ساله با شخصی که ۴۰ سالش است و ۲۰ سال بیشتر از او در این فضا بوده و کار کرده جذاب نخواهد بود و درست نخواهد بود که این ۲۰ و آن ۴۰ ساله، هر دو را جوان بدانیم. اما در راس همه چیز می‌خواهم از آقای سید محمد جواد طاهری بسیار تشکر کنم. یکی از آرزوهای من این بود که بتوانم در تئاتر شهر به عنوان کارگردان و بازیگر فعالیت کنم همانگونه که برای همه بچه‌های تئاتر، تئاتر شهر یک مکان مقدس است و همه انرژی‌اش را دوست داریم و دوست داریم آنجا کار کنیم. فکر می‌کنم این حرکت جشنواره «هم آغاز» و امکان اجرا در تئاتر شهر به جوان‌ها انگیزه بسیار زیادی داد و پایه و اساسش نیز بر عهده آقای محمد جواد طاهری بود که می‌دانم تلاش بسیار زیادی کردند تا بتوانند این فضا را مهیا کنند.

آیا کاراکتر زن را به نوعی آنیمای کاراکتر بکمان در نظر گرفته‌اید؟

بله، مبحث آنیما و آنیموس برای من بسیار جذاب بود و به نظرم وجود یک زن در این اثر به این شکل خالی بود. بکمان در طول اثر با دیگریِ خودش صحبت می‌کند. در اجرای قبل که خود من نقش بکمان را بازی می‌کردم احساس کردم که نمی‌توانم با دیگری ارتباط لازم را برقرار کنم و وقتی که تصمیم گرفتیم یک خانم این نقش را بازی کند در همان تمرینات اولیه متوجه شدم که چقدر درست درآمد و بر اثر نشست.

ارجاعاتی به یک سری از آثار هنری مثل تابلوی مشهور «دختری با گوشواره‌ مروارید» در نمایش دیده می‌‍شود در این مورد بگویید.

بله پررنگ‌ترین ارجاع نمایش به همین تابلوی مشهور «دختری با گوشواره‌ مروارید» است و دلیلش این بود که تعریفی از این اثر به صورت مکتوب وجود ندارد و ما کمتر از آن می‌دانیم. از طرفی من تضاد را در اثر بیشتر می‌پسندم.  فکر می‌کنم شاید ما «دختری با گوشواره‌ مروارید» را به عنوان نماد پاکی می‌شناسیم و می‌بینیم که در نمایش ما با کاراکتری متضاد همپوشانی دارد و اینجا تضاد شکل می‌گیرد در واقع می‌خواستم «دختری با گوشواره‌ مروارید» اجرای خودم را معرفی کنم که بر خلاف تصورات پیشین نسبت به آن است. من خیلی دوست دارم در صحنه‌های مختلف نمایش قاب‌های زیبا و متفاوتی را به مخاطبم نشان دهم، مثلاً در صحنه سرهنگ که جزو معدود صحنه‌هایی است که طولانی و ثابت است و یک قاب و تصویر نقاشی در ذهنم بود که سعی کردم در آن صحنه پیاده کنم.

سخن پایانی

من دانشجو هستم و فکر می‌کنم بزرگترین اتفاقات را در هر عرصه‌ای و برای آینده این کشور دانشجویان و جوانان رقم می‌زنند. مهم‌ترین جشنواره برای ما جشنواره دانشجویی است که مدت ۳ سال است به شکل مستقل دیگر اجرا نمی‌شود. جشنواره‌ای که به نظرم مهم‌ترین جشنواره تئاتر ایران است و جوانان و دانشجویان با خلاقیت بسیار زیاد به ارائه آثار در آن می‌پردازند و هرچند که محدودیت‌هایی سر راه وجود دارد اما خلاقیت نمود بیشتری پیدا می‌کند. در حال حاضر آنقدر فضا بسته شده که کلاً جشنواره دانشجویی را منحل کرده‌اند. من در جشنواره فجر نیز وقتی جایزه بهترین بازیگر نقش مرد، جایزه ویژه هیئت داوران و اثر برگزیده را دریافت کردم گفتم که ما فقط جشنواره دانشجویی را می‌خواهیم هرچند که جشنواره دانشجویی را در بخش اصلی فجر برده‌اند ولی آیا فضای آن مثل سابق که مدیریت کل جشنواره بر عهده خود دانشجویان بود و صمیمیت بیشتری وجود داشت و در اوج رفاقت، رقابت انجام می‌شد، هست؟ فکر می‌کنم اگر جشنواره به همان روال سابقش برنگردد ما دیگر شاهد چنین لحظاتی نخواهیم بود. مسئولان محترم اگر می‌خواهند که جشنواره دانشجویی زیر نظر جشنواره فجر ادامه‌دار باشد بهتر است که آن را از جشنواره تئاتر دانشجویی که به صورت مستقل برگزار می‌شد جدا کنند. امسال نیز نزدیک به زمان اجرای جشنواره دانشجویی هستیم ولی هیچگونه فراخوانی انجام نشده و به نظر می‌آید که سرنوشت این جشنواره بسیار مهم برای ما در هله‌ای از ابهام فرو رفته است و این مسئله میان دانشجویان این رشته باعث بی‌انگیزگی می‌شود چرا که جایی وجود ندارد تا بتوانند توانایی‌های خود را ارائه دهند. مبحث سالن‌های دولتی که حتماً سابقه اجرا می‌خواهند، مشخص است و سالن‌های خصوصی نیز هزینه گزافی به گروه‌ها تحمیل می‌کنند و بدین شکل کار برای گروه‌ها امکان‌پذیر نخواهد بود.

در پایان می‌خواهم از سجاد افشاریان به خاطر کمک‌هایش طی این سال‌ها تشکر کنم. من از ۱۵ سالگی در کنار ایشان کار می‌کنم. همینطور به خاطر اهمیتی که برای نسل جوان قائل هستند و بدون هیچ چشم داشتی پشت گروه‌های جوان می‌ایستد و با تمام وجود کنارشان می‌ماند متشکرم. گروه‌های زیادی برای دریافت کمک سراغ ایشان می‌روند و تا جایی که من می‌دانم به هیچکس نه نمی‌گویند و به صورت مستقیم یا غیر مستقیم با هزینه شخصی و اعتبارشان هوای جوانان تئاتر را دارند و فکر می‌کنم که جور بسیاری از افراد را یک تنه می‌کشد و به نوعی برای فعالان جوان تئاتر امید شده‌اند.

 

مریم عظیمی

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است