روزنامه صبا

روزنامه صبا

کافه خاطره صبا؛

مجید جعفری: جزو گزینه‌ها برای نقش حمید هامون بودم


مهرجویی برای هامون روی من نظر مثبت داشت و جزو گزینه‌هایش بودم و چند باری جلسه مشترک داشتیم.

مجید جعفری برخاسته از نسل درخشان هنرمندان شیرازی در دهه پنجاه است که در بعد از انقلاب در عرصه‌های مختلف هنری حضور ملموس و تاثیر گذاری داشته است. هنرمندی که بک گراند درخشان مدیریت تئاتر و ریاست مجموعه تئاتر شهر در دهه هفتاد را دارد و خالق تعدادی از بهترین تئاترهای دهه هفتاد ایران از قبیل آنتیگونه، هملت، خاطرات دوشنبه، آن شب که تورو زندانی بود، عقابی با دوسر و… بود. او در عرصه سریال سازی و بازیگری سینما با آثاری مثل  نیمه پنهان ماه و و پرواز پنجم ژوئن  نیز موفق و تاثیر گذار بود. در این شماره کافه خاطره صبا، که محفلی نوستالژیک با اهالی فرهنگ و هنر است با مجید جعفری چهار دهه فعالیت کاری‌اش در سمت‌های مختلف مدیریتی، کارگردانی و بازیگری را مروری کرده‌ایم.

شما در دهه هفتاد دوران موفق مدیریتی در مجموعه تئاتر شهر داشتید که رضایت هنرمندان را در پی داشت. اما در سال های اخیر چنین رضایتی در بین هنرمندان از تئاتر شهر دیده نمی‌شود و مسئولینش اعتقاد دارند که امکانات این مجموعه پاسخگوی تعداد زیاد هنرمندان تئاتری نیست. چقدر این توجیه می‌تواند قابل قبول باشد؟

بعد از انقلاب به دلائل زیادی از جمله بروز جنگ و عدم آشنایی حاکمیت در بحث فرهنگ و هنراین مقوله دچار چالش‌هایی شد. حاکمیت هنر و تئاتر را در حد کارهای نمایشی انقلابی که در مساجد انجام می‌شد و سخنرانی واعظان متصور بود. تعدادی هم اهل هنر در حوزه مدیریت وجود داشتند که در این رشته تحصیل کرده بودند و متاسفانه با تئاتر و سینما سنخیتی نداشتند و بیشتر معمار بودند.

مثال هم می‌زنید؟

مثل سید محمد بهشتی ، انوار و محمد علی نجفی و غیره. اینها همه پیشینه دانشگاهی در رشته معماری داشتند. معمار خیلی خوب است و البته به درد شهر سازی می‌خورد. این افراد معماری را به سینما آوردند.

به این قضیه هم نقد دارید؟

بله، در آن سالها تعدادی از فعالان هنری از ایران رفتند. عده‌ای کنار گذاشته شدند و عده دیگر هم ناخواستند تمایلی برای کار کردن نداشتند. عده ای که آمده بودند خیلی به تئاتر وارد نبودند و کسانی نبودند که بتوانند نسل جوان تئاتری تربیت کنند. در حالی که تئاتر نیازمند تعلیم و شکل گیری رابطه استاد – شاگردی است. نسل قبلی کنار رفته بود و نسل جوان هم بدون آموزش لازم کارش را شروع کرد.

اما در آن دوران هنرمندی مثل مرحوم جمشید مشایخی در مدیریت تئاتر فعالیت می‌کرد؟

جمشید مشایخی  کار مدیریتی کوتاه مدتی انجام داد و نه او نه انتظامی و سایرین نمایشی را اجرا نکردند. نسلی آمد که بدون پشتوانه و پختگی وارد عرصه شد و رابطه استاد – شاگردی از بین رفت و تئاتر ابتر شد و وضعیت کارهای ضعیف موجود ماحصل آن دوران است. تعدادی دلسوز وجود داشتند که عده‌ای از هنرمندان تئاتر را دور هم جمع کردند که کارشان سرانجامی پیدا نکرد. در ادامه دانشگاه‌های هنری کارشان را شروع کردند که تاثیر زیادی نداشتند و بیشتر کارشناس تربیت کردند تا هنرمند تئاتری.

یعنی نسل هنرمندانی نظیر محمد یعقوبی، کیومرث مرادی و سایرین که در دهه هفتاد در تئاتر تحول به وجود آوردند خود جوش کار کردند و تحصیلات دانشگاهی آنها بی ثمر بود؟

این اسامی که مثل محمد یعقوبی نام بردید گروه داشتند. در گروه یعقوبی نام‌هایی مثل بهرام، امیر جعفری و رامین‌فر بودند. موقعی که گروه شکل می‌گیرد اتفاق خلاقه نمایشی به وجود می آید. اینها با تجربه و اجرای نمایش به تکامل رسیدند. دانشگاه ۱۴۴ واحد تئوری دارد و فقط ۴ عملی دارد. در آن سالها تعداد هنرمندان در حدود چهار هزار نفر بود. الان تعداد به سیصد هزار نفر رسیده است. اما آیا در این مدت سالن دولتی به ظرفیت تئاتر ما اضافه شده است؟

فقط تماشاخانه ایران شهر و سالنی حوالی افسریه…

بله، خب این جواب نیازهای هنرمندان را نمی‌دهد و هیچ هماهنگی بین ظرفیت ورودی دانشگاه ها و تعداد سالن‌ها وجود ندارد.

اینکه عده‌ای معتقدند مدیریت علی منتظری در دهه شصت تئاتر را از نابودی نجات داد چقدر درست است؟

تئاتر در آن دوران دچار مشکل شده بود. علی منتظری موقعی که آمد می‌دانست تئاتر جزو اولویتها است و کارش را درست انجام داد و حرفه‌ای‌های تئاتر به کار برگشتند و اجراهای خوبی روی صحنه می‌رفت و بودجه‌ای که برای تئاتر نبود کم‌کم خلقش کرد.

شما نزدیک به چهارده سال مدیریت مهم‌ترین مجموعه تئاتری ( تئاتر شهر) را برای عهده داشتید. در انتخاب نمایش‌ها برای اجرا در این مجموعه چه معیارهایی داشتید؟

ابتدا به این فکر کردم که چگونه می‌توان بودجه برای کارمان داشته باشیم و با تلاش توانستیم بودجه‌ای  به صورت اختصاصی برای تئاتر بگیریم. البته بودجه ای که خیلی کم بود.

آیا کارگردانی که قصد اجرای نمایش در تئاتر شهر داشت از شما انتظار دریافت بودجه داشت؟

من تلاش کردم که پیش تولید و کارهای سخت افزاری اجرای یک نمایش مثل ساخت دکور، طراحی و گریم را در کارگاه های تولید انجام بدهیم که برای اجرای یک نمایش هزینه زیادی را به گروه تحمیل می کرد و ما این کمک را انجام می‌دادیم.

بنابراین کارگردان با داشتن این امکانات فقط دستمزد بازیگران را باید پرداخت می کرد؟

بله، بقیه مسائل را تلاش می کردیم مدیریت و برای گروه‌ها انجام بدهیم و با بحث فروش از گیشه هزینه‌های یک اجرا پرداخت شود.

آیا همه اجراهای تئاتر شهر با توفیق مالی همراه می‌شد؟

اگر به توصیه‌های من گوش می‌دادند و در کنارش از بازیگران نام آشنا مثل نمایش‌هایی نظیر پیروزی در شیکاگو داود رشیدی استفاده می شد کار با توفیق مالی همراه می‌شد.

آیا تجربه شکست خورده‌ای هم وجود داشت؟

بله، برخی از دوستان کارگردان به توصیه‌ها عمل نمی کردند و کارشان درگیشه شکست می‌خورد.

ضرر مالی این نمایش‌ها چگونه جبران می شد؟

از بخشی از درآمد گیشه سایر نمایش‌ها که ذخیره شده بود دستمزد عوامل این نوع نمایش‌ها پرداخته می‌شد. همیشه در این صندوق منابع مالی داشتیم که برای این نوع اتفاقات هزینه بشود.

شما فقط ارائه راهکار می‌دادید و دخالتی در کار کارگردان نمی‌کردید؟

دخالت نمی‌کردم و فقط نکات موثر را ارائه می کردم و برخی که به این توصیه ها عمل نمی کردند نمایش‌شان شکست می‌خورد. همیشه تاکید داشتم هنرمندانی را برای نمایش‌شان انتخاب کنند که از عهده کار بربیایند و تئاتر شهر جای حرفه‌ای‌ها است.

بنابراین به جوان ها فرصت اجرا در مجموعه تئاتر شهر را نمی‌دادید؟

برای جوان‌ها از فرمول دیگری استفاده می‌کردم . همین محمد یعقوبی در آن سالها یک جوان بود و آمد پیش من و گفت ما گروهی متشکل از چند جوان هستیم و متنی با عنوان «شب به خیر مادر» را چند جا برای اجرا ارائه کرده‌ایم و از ما قبولش نکردند، چه کاری انجام بدهیم تا فرصت اجرا داشته باشیم؟ گفتم بخشی از متن را اجرا کنید. کار را دیدم و موافقت کردم که در سالن شماره دو که سالن کوچکی بود اجرا کنند. کار را دیدم و متوجه پتانسیل‌های محمد یعقوبی و گروهش شدم. الان همه اعضا مثل امیر جعفری و رامین فر و سایرین که از آن گروه‌ها برآمده بودند جزو شاخص‌های بازیگری سینما و تلویزیون هستند. حسن حامد را که می‌شناسید. روزی آمد دفترم و با لهجه مشهدی‌اش گفت می‌خواهم نمایشی اجرا کنم دست من را بگیر. از لحنش خوشم آمد و گفتم متنت چگونه است. گفت یک متن دو نفره دارد و بخشی از آن را دیدم که رضا عطاران و مونا غمخوار در آن بازی داشتند. متوجه شدم کار درخشانی است و به او فرصت اجرا دادم. عطاران از آن به بعد شد عطاران. به هر حال یک مدیر باید انگیزه  و دغدغه کارش را داشته باشد.

پس توامان به جوان‌ها و با تجربه‌ها فرصت اجرا می دادید.

تمام تلاشم معطوف به عدم حضور غیر حرفه‌ای‌ها و آدم‌های کم دانش بود. تئاتر شهر جای کسب تجربه و آزمون و خطا نبود.

شما در زمان مدیریت نمایش هم روی صحنه می بردید. آیا انجام این دو کار همزمان برایتان سخت نبود؟

صبح اول وقت می‌آمدم تئاتر شهر و لباس کار می پوشیدم و از پایین تا بالای تئاتر شهر را نظافت می کردم.

مگر در تئاتر شهر نیروی خدماتی وجود نداشت؟

پولی وجود نداشت که کسی استخدام شود. چند تا آدم قراردادی و شرکتی بودند که فقط می نشستند و نگاه می کردند. موقعی که سایر پرسنل کار کردن من را می‌دیدند انگیزه پیدا کرده و بیشتر فعالیت می کردند. بعدش هم می رفتم دفترم و با تئاتری‌هایی مثل داود رشیدی، پری صابری، دکتر رفیعی و سایرین جلسه برگزار می کردم. بعد از اینکه کارها روال پیدا کرد خود من هم فرصت روی صحنه بردن تئاتر را به دست می‌آوردم.

شما در تئاترهایتان از بازیگران ستاره آن دوران مثل فریماه فرجامی و پورعرب استفاده می‌کردید. چگونه این بازیگران بزرگ را ترغیب به حضور در تئاتر می‌کردید؟

من خودم هم آن زمان ستاره بودم (باخنده) و موقعی که می‌دیدند پیشنهاد بازی در یک کار درخشان به آنها داده می شود با رغبت قبول می کردند. قبل از آن نمایش « شب که تورو زندانی بود من الموت» و چند تا از نمایش نامه‌های شکسپیر را روی صحنه برده بودم.

آیا پیشنهاد مالی چشمگیری به آنها ارائه می کردید؟

آن دوران برای تئاتری‌ها خیلی مادیات اولویت نبود.

به فرجامی چقدر دستمزد دادید؟

یادم نیست. آن موقع هیچ بازیگری سر پول بحث و جدلی مطرح نمی کرد و با عشق کار می کردند و هیچ وقت اول کار حرف پول نمی‌زدند وآخر کار که فروش‌ها حساب می شد دستمزدشان را می‌گرفتند. در آن سالها وضعیت تورم مثل حالا نبود و هنرمند با بازی در دو یا سه کار تامین مالی می‌شد و برای بقیه سال دغدغه‌ای نداشت. الان زیر ۵۰ میلیون درآمد ماهیانه داشته باشی زیر خط فقر محسوب می‌شوید! به جز تعداد محدودی سلبریتی بقیه هنرمندان در این سالها همواره محتاج هستند.

آیا با بازیگر بدقلق و نافرمان هم کار کردید؟

اصلا با این جنس از بازیگران کار نمی کردم. موقعی که هنرمند کارش روی روال باشد چه دلیلی دارد بد قلقی کند. بازیگری مثل اکبر زنجانپور، خسرو شکیبایی و خیلی‌های دیگر سوای بازی درخشان‌شان همیشه متواضع و با عشق بازی می‌کردند.

با بازیگری اختلاف سلیقه پیدا نکردید؟

نه، دلیل هم داشت زیرا در شروع کار نقش‌ها مشخص بود و با رغبت کارشان را انجام می دادند.

در آن دوران در کنار تئاتر به تلویزیون رفتید و سریال پر مخاطب نیمه پنهان ماه را کارگردانی و بازی کردید.

کارم تئاتر است و برایم اولویت داشت و در تئاتر اوستا شده بودم. روحیه‌ام با تئاتر سازگار است. در تئاتر کارگردان سلطان صحنه است. اما در تلویزیون شرایط فرق می کند و باید به هزار نفر جواب بدهی و قوانین و ضوابط خاص خودش را دارد. در آن سالها دستمزدهای تئاتر محدود بود و خیلی از بچه های تئاتر  برای گذران زندگی رفتند تلویزیون و من هم بر اساس احساس مسئولیتم به بچه‌های تئاتر، کارگردانی در تلویزیون را پذیرفتم و برایشان کار آفرینی کردم.

در سریال نیمه پنهان ماه شاکله اصلی بازیگران از قدیمی‌های تئاتر مثل کسبیان، دکتر عزیزی، مهین شهابی، فریبرز سمندرپور و… انتخاب شدند؟

بله، سریال پر بازیگر بود و حسین کسبیان، تانیا جوهری جزو گروه تئاتری‌ام بودند. عنایت بخشی و دکتر عزیزی هم هراز گاهی در تئاتر با من کار می کردند.

آیا در آن زمان هم باند و باند بازی بود؟

اون موقع‌ها باند بازی نبود. البته چون تئاتری بودم موقعی که در تلویزیون کاری می‌گرفتم از تئاتری‌ها استفاده می کردم. در سریال مرغ حق از دانیال حکیمی و علی گوهری استفاده کردم که در تئاتر با من همکاری می‌کردند.

نیمه پنهان ماه اولین کار مناسبتی ماه رمضانی تلویزیون بود؟

این سریال را دوست داشتم. البته من اهل کار مناسبتی نیستم و سریال را بدون توجه به این مسائل ساختم.

آیا در حین ساخت اعمال نفوذی از تلویزیون هم می شد؟

نه، اعمال نفوذی نشد.

در دهه پنجاه تعدادی هنرمند از شیراز مثل شما، تارخ ، پاک نیت، گوهر خیراندیش، اسماعیل خانی و… وارد بدنه هنر شدند که در دهه بعدی جزو تاثیر گذارها بودند. به چه دلیل در دهه‌های بعدی چنین روندی در شیراز رخ نداد؟

ما نسلی بودیم که در کنار هم فعالیت می‌کردیم و رشد تدریجی داشتیم و بعد از تجربه اندوزی توانستیم در سطح کشور شناخته شویم. اغلب ماها در دهه شصت به تهران مهاجرت و کارمان را آغاز کردیم.

بعد از یکی دو دهه کار و فعالیت درخشان در اواسط دهه هشتاد رفتید سراغ تئاتر آزاد، دلیل چنین رویکردی چه بود؟

به نظرم تئاتر آزاد در لول بالایی قرار داشت…

به دلیل داشتن مخاطب انبوه چنین عقیده‌ای دارید؟

نه، در بحث بازیگری و قدرت بداهه‌ای که در نمایش‌های آزاد وجود داشت این نظر را دارم. بچه‌هایی که در عین داشتن توانایی، کسی و نهاد و سازمانی از آنها حمایتی نمی‌کرد. هیچ امکاناتی در اختیار این بچه ها قرار نمی‌گرفت. زمانی دیدم که نمی شود در تئاتر حرفه‌ای کار کرد و موقعی که من می‌خواستم تئاتر حرفه‌ای کار کنم باید بسترهایش فراهم باشد. مقطعی بود که دیگر حاکمیت تمایلی نداشت در این حوزه حمایتی داشته باشد. به سمت تئاتر آزاد رفتم و از پتانسیل های بخش خصوصی و با حمایت آنها انجمنی درست کردم و بچه‌ها در این انجمن در سه سالن فعالیت کردند و تا زمانی که من در تئاتر آزاد بودم این تعداد سالن به ۹۰ سالن رسید.

به نظر می رسد خواستید با حضور در تئاتر آزاد و اجرای نمایش‌های پر مخاطب مقابل تئاتر دولتی قدرت نمایی کنید؟

قدرت از خود بچه‌های تئاتر آزاد بود و مردمی که دو ساعت تئاتر می دیدند شاد می‌شدند و خنده کنان سالن را ترک می کردند. البته خنداندن مردم کار ساده‌ای نیست و نیاز به توانایی بسیار زیادی دارد. هدایت هم نیاز است و متن خوب در کنار هدایت درست کار را تکمیل می کند.

در سینما هم چند تجربه نه چندان موفق داشتید. به چه دلیل در سینما به اندازه تئاتر و تلویزیون موفق نبودید؟

اگر می‌خواستم در سینما بازی کنم پیشنهادات زیادی داشتم. اما به دلیل دغدغه‌هایم در تئاترتمایلی به حضور در سینما نداشتم.

 آیا از کارگردانان شاخصی چون بهرام بیضایی، مسعود کیمیایی و داریوش مهرجویی هم پیشنهاد بازیگری داشتید؟

از همه کارگردانها پیشنهاد بازی داشتم. من چند باری نه گفتم و بتدریج دیگر پیشنهادات کاری در حوزه سینما کمتر شد.

از اینک کدام نقشی را قبول نکردید احساس پشیمانی دارید؟

مهرجویی برای هامون روی من نظر مثبت داشت و جزو گزینه‌هایش بودم و چند باری جلسه مشترک داشتیم و به علت اینکه مهرجویی بازیگری بالای چهل و چند سال را می خواست و سن من در آن دوران حول وحوش سی و چند سالگی بود امکان این همکاری فراهم نشد و خوشحال شدم که دوست خوبم خسرو شکیبایی این نقش را بازی کرد.

بعدترش در فیلم نه چندان خوب پرواز پنجم ژوئن بازی کردید؟

توی رودبایستی با علی منتظری که در جهاد دانشگاهی بود و این نهاد تهیه‌کننده فیلم بود بازی در این فیلم را قبول کردم. البته فیلم، فیلم بدی نبود و بازیگران خوبی مثل آتیلا پسیانی در آن بازی داشتند و البته با علیرضا سمیع آذر کارگردان فیلم هم رفاقتی داشتم. حتما می‌دانید که این فیلم پرفروش‌ترین فیلم آن سال شد.

کی قرار است فتح نامه کلات بیضایی را کار کنید؟

جزو برنامه‌هایم هست؛ نگران نباشید.

 

احمد محمد اسماعیلی

There are no comments yet