محمد سلامتهرمزی:
هنرمند، هنرمند است حال هر کجا که باشد
هنرمند هنرمند است حال هر کجا که باشد و مقاومتهایی که برای نپذیرفتن این مفهوم وجود دارد ما را آزار میدهد.
این روزها گروه تئاتری از جزیره هرمز با نمایش «غرمپشا و کشتن چراغ» روی صحنه تماشاخانه سنگلج است که کارگردانی آن را محمد سلامتیهرمزی بر عهده دارد و زهرا سلامتیهرمزی، اسماعیل اوجهرمزی، نادر پیشدار، شایان زارعی، حسین غلامپور، علی ملاحی و زهرا نیک بازیگرانش هستند. این اثر بعد از «اعداد در بیابان» و «رسول آبها» سومین نمایشنامه ابراهیم پشت کوهی است که این گروه تئاتری روی صحنه آوردهاند. در ادامه گفتگوی صبا را با کارگردان این نمایش می خوانید.
اجراها در منطقه هرمز و رسیدن اثر به سالن سنگلج چگونه بود؟
من دوست دارم بیشتر متنهای آقای پشت کوهی را کار کنم چون نوع دیالوگنویسی و سبک نوشتاری ایشان را نزدیک به سبک نمایشی منطقه خودمان میبینم و برای بازیگران ما نیز بازی کاراکترهای نمایشنامههای ایشان جذابیت بیشتری دارد. ما سه سال پیش با این کار در جشنواره استانی شرکت کردیم و الحمدالله در ۶ بخش موفق به دریافت جایزه شدیم. هر دو بازیگر زن این اثر و بازیگر مرد کار همینطور موسیقی، طراحی صحنه کارگردانی و نویسندگی جایزه دریافت کرد. بعد از آن اثر را به اجرای عمومی رساندیم و از آنجایی که در جزیره هرمز از آذر تا اسفند فصل گردشگری است یک سری اجرای عمومی نیز برای مسافرانی که به جزیره ما آمده بودند برگزار کردیم. ولی متاسفانه در جزیره هرمز زیر ساخت فرهنگی وجود ندارد و ما سالنی در اختیار نداریم بلکه تنها یک ساختمان متروکه متعلق به کارخانه برق وجود دارد که برای اجراها آن را ترمیم میکنیم و صندلی میچینیم تا اجرا کنیم. متاسفانه بیمهری زیادی وجود دارد و برای مسئولان مهم نیست که در جزیره هرمز کار تئاتر انجام بشود یا خیر. اینگونه شد که تصمیم گرفتیم به پایتخت بیاییم تا هم بازیگران انرژی بگیرند و دیده شوند هم اینکه نشان بدهیم در جزیره دور افتادهای مثل هرمز استعدادهای زیادی در زمینه تئاتر هست و همه استعدادها صرفاً در پایتخت نیستند.
پس آمدن شما به تماشاخانه سنگلج با رایزنی مستقیم خودتان صورت گرفته است.
بله کسی از ما دعوت نکرد و خود ما بودیم که درخواست کردیم. نامهای برای اداره کل زدیم، فیلم کار را فرستادیم و با درخواست خودمان آمدیم اما در این میان دوست دارم از مجموعه سنگلج تشکر کنم که با ما همکاری کردند. همینطور مرکز هنرهای نمایشی و خصوصا امور استانها که رایزنیهای لازم را برای اجرا در تهران انجام دادند تا کار ما در پایتخت اجرا شود.
در این نمایش موسیقی نقش ویژهای دارد در این مورد بگویید.
در هر حال وظیفه ماست که آیینها و موسیقی منطقه خودمان را هرجا که میرویم معرفی کنیم تا یک مراوده فرهنگی ایجاد شود و به نظر من مخاطبان نیز موسیقی گرم جنوب را دوست دارند. البته ما در این نمایش تلاش کردیم موسیقی را نیز به دل داستان، نمایش و بازی بکشیم و دیالوگ برای آنها در نظر گرفتیم و از طرفی فکر میکنم موسیقی تئاتر نیز باید از دل متن اثر بجوشد. گروه موسیقی زاروگه که با ما همکاری میکند یک گروه بینالمللی است و در جشنوارههای بینالمللی بسیار زیادی هم شرکت کرده و مقام آوردهاند و گروه بسیار فعالی هستند.
بازخوردی که از مخاطبان تا این لحظه داشتهاید چه بوده است؟
ما انتظار بیشتری داشتیم اما از آنجایی که اولین بار بود اثر خود را به تهران میآوردیم چندان با روال کار آشنایی نداشتیم، از سویی به خاطر تعطیلی ناشی از حادثه تلخی که برای رئیس جمهور و همراهانشان رخ داد با وضعیت خاصی روبرو بودیم که نمیدانستیم اجرای ما به چه شکل خواهد بود و تبلیغاتمان را باید چگونه انجام دهیم اما باز هم خدا را شکر استقبال بد نبوده و روز به روز بهتر میشود.
به عنوان کارگردانی که در شرایط سخت و با محرومیت همچنان تلاش میکنید تا تئاتر کار کنید اولویت رشد تئاتر جزیره هرمز را چه میدانید؟
در وهله اول زیرساخت بسیار مهم است یعنی ما حداقل باید مکانی داشته باشیم که بتوانیم آثارمان را اجرا کنیم، بلیط فروشی کنیم و درآمدی داشته باشیم. به خصوص در فصلهای مسافر پذیر اگر سالن مناسبی وجود داشته باشد مسافران از نمایش منطقه استقبال میکنند و حتی اگر یک پلاتو یا بلک باکسی برای ما در نظر بگیرند در رشد تئاتر جزیره بسیار موثر خواهد بود و موضوع دیگر نیز بحث حمایتها از فعالان تئاتر و گروههای تئاتری است مثلاً همین بحث هنر کارت که هیچ کدام از بچههای این نمایش ندارند و متاسفانه با این همه سال سابقه فعالیت هنوز یک هویت فرهنگی ندارند. همینطور نگاه از بالا به پایینی که وجود دارد آزاردهنده است از نظر من استعداد، استعداد است حال چه در جزیره هرمز باشد چه در پایتخت و هنرمند نیز هنرمند است حال هر کجا که باشد و مقاومتهایی که برای نپذیرفتن این مفهوم وجود دارد ما را آزار میدهد. امیدواریم که پس از این، توجهات به شهرستانها و مناطق دوردست بیشتر و بهتر شود.
در نگاه نمایش آنچه خیلی توجه جلب میکند استفاده از عمق صحنه و ارتفاع صحنه است همینطور به نظر میآید که دکور تا حدود زیادی به نوع زندگی بومی مردم منطقه نیز اشاره دارد در این مورد بگویید
نمایش ما تقریباً رئالیسم جادویی محسوب میشود یعنی بازیها رئال است اما اتفاقاتی که میافتد مثل بحث جن، زار، انگشت قطع شده که در کلاس که چای است و غیره فضا را به سمت همان رئالیسم جادویی پیش میبرد و ما با اینکه میتوانستیم نخواستیم که فضای نمایش را به سمت یک دکور مجل یا امروزی ببریم اما برای آنکه همان حالت جادوییش نیز حفظ شود بیشتر از همان معماری محلی استفاده کردیم مثلاً ما در ساختمانهای بومیمان یک بالاخانه داریم که در تابستانها معمولاً محل خواب یا استراحت در بالا خانه بوده است حتی برای اینکه از عقرب و حیوانات این چنینی آسیبی نبینند نیز بیشتر سعی میکردند در فصلهای گرم به خصوص در بالاخانه به استراحت بپردازند و اینجا آن سبک بومی در خدمت کار است و فضای رئالیسم جادویی اثر نیز کمک میکند
مریم عظیمی
There are no comments yet