کافه خاطره صبا؛ گفتگو با رسول توکلی
وقتی فهمیدم چه نقشی را از دست دادم، گریهام گرفت
موقعی که «سرب» در جشنواره نمایش داده شد من در قشم بودم و از تهران فهمیدم که چه نقشی را از دست دادم و گریهام گرفت.
پیروزی انقلاب فرصت مغتنمی برای ورود چهرههای جوان و مستعد و تازه نفس به عرصههای هنری بود. یکی از این جوانهای مستعد و با انگیزه رسول توکلی است که در همنشینی با بزرگانی مثل سعید مطلبی، ایرج قادری، حسین ملکی و… توانست خودش را به عنوان بازیگری اثرگذار در فیلمهای پر مخاطبی مثل تاراج معرفی کند و سالهاست مدیرعامل یک موسسه فرهنگی هنری به نام نقش جهان است. در کارنامه بازیگری توکلی، همکاری با مسعود کیمیایی (در قاتل اهلی)، کیانوش عیاری (شاخ گاو)، سیروس مقدم (شکوه بازگشت)، سعید سلطانی (سریال یاور) و… البته زندهیاد ایرج قادری دیده میشود. در کافه صبای این شماره با توکلی مرور و بازخوانی چند دهه فعالیت هنریاش در عرصههای مختلف داریم.
درحافظه ذهنی هنردوستان اصفهان با بازیگران طنز شاخص و ترازی مثل رضا ارحامصدر، وحدت، حسن اکلیلی شناخته میشود. درحالی که شما به لحاظ بازی در نقشهای جدی و درام شناخته میشوید. این تفاوت برایتان چه ویژگیهایی دارد؟
من هم با طنز و بازی در تئاترهای کمدی کارم را شروع کردم ولی در سینما شرایط تفاوت داشت.
در اصفهان گروه تئاتری داشتید؟
بله، گروهمان از زمان تحصیلم در دبیرستان ادب شکل گرفت و سالها نمایشهای کمدی روی صحنه اجرا میکردیم.
آیا نمایشهایی که در در تئاتر نصر روی صحنه میرفت، از جنس کمدی بداهه بود و یا متنی هم داشت؟
نمایشنامههایی نوشته میشد هم کمدی و هم جدی بود و مردم میآمدند و از نزدیک بازی بازیگران محبوبشان را میدیدند.
این نمایشها را چه نامهایی کارگردانی میکردند؟
نصرتالله وحدت، کاظم روشن ضمیر و خیلیهای دیگر .
نمایشهای طنزتان مبتنی بر کار بداهه بود؟
بر اساس آموزههایم از استاد رضا ارحامصدر دانش تئاتریام شکل گرفت و بعد از آن مدتی به عنوان تهیهکننده تئاتر در تلویزیون و نمایشهای حسن اکلیلی فعالیتم را ادامه دادم.
کارهای نظیر آقای گرفتار و تئاتر در صحنه (در سیما)؟
بله، تئاترهایی که درشبکه ۵ با هنرمندی حسن اکلیلی ارائه دادیم جزو کارهای قابل اعتنای شبکه محسوب میشد.
بعد هم قدرت ایزدی این سنت را در شبکه ۵ ادامه داد…
قدرت ایزدی هم کارهایش مورد توجه قرار گرفت و بستری مهیا شد تا استعدادهای هنری شهرستانها شکوفا شوند.
از میان همدورهایهای شما در تئاتر اصفهان آیا هنرمند شاخصی هم وجود داشت؟
اغلب دوستان بعدا جذب کارهای دیگری شدند و البته دوستانی مثل آقای طباخیان کار حرفهایشان را ادامه دادند. خود من هم بتدریج از تئاتر فاصله گرفتم.
به چه دلیل این فاصله ایجاد شد؟
آمدم تهران و نتوانستم با گروه فعالیتم را ادامه بدهم.
حتما برای پیشرفت کاری به تهران آمدید؟
سال ۵۵ به تهران آمدم و زندگیام را به تهران منتقل کردم. مدتی در بحث مبارزه با مواد مخدر فعالیت کردم و تلاش کردم به صورت عملی با آن مبارزه کنم.
تجربههایی که در «پنجمین سوار سرنوشت» هم دیده میشود؟
پایههای کار را سعید مطلبی شروع کرد و من هم در نوشتن متن به ایشان کمک کردم.
زمان نوشتن این متن با ایرج قادری آشنا شدید؟
بله، این ارتباط از زمان نگارش فیلمنامه این فیلم شکل گرفت.
تا آنجایی که یادم است، فیلم «پنجمین سوار سرنوشت» در زمان اکران با چالشهای زیادی مواجه شد…
برای نمایش این فیلم همین آدمهایی که هنوز هم مشابهشان در سینما و هنر اعمال نفوذ میکنند، سنگ اندازی کردند. آدمهایی که نه پیشینه فرهنگی و نه پیشینه هنری دارند. فقط فضول و تنگ نظر هستند. در تئاتر نصر حول و حوش سال ۵۹ هم که مدتی درگیرش بودم و با آقای توبهخواه همکاری داشتم خیلی از بزرگان بازیگری سینمای قبل از انقلاب مثل مرتضی عقیلی، میری، وحدت، جهانگیر فروهر، منوچهر وثوق و خیلیهای دیگر کار میکردند.
بهمن مفید هم بود؟
بهمن مفید سال ۵۹ درگیر بازی در فیلم «فریاد مجاهد» نخستین فیلم سینمایی پس از انقلاب اسلامی بود و اینها آمده بودند تئاتر که تکلیف کارشان مشخص شود که آیا میتوانند به بازیگریشان ادامه بدهند. در آن شرایط تنگنظران که از بودن قدیمیها احساس خطر میکردند، جو عجیبی به راه انداختند که ماحصلش ممنوعالکاری خیلیها شد. من در حد توانم تلاش کردم از این دوستان حمایت کنم. همه این دوستان در قبال حوادث رخ داده مبهوت بودند. البته در آن دوران محمدعلی نجفی اقداماتی انجام میداد که کافی نبود.
به عنوان جریان میانه تلاش کردید اوضاع را مدیریت کنید؟
بله، جریان میانهای که تلاش میکرد شرایط منصفانهای را برای کار کردن قدیمیها فراهم کند. انقلاب شده بود و این هنرمندان با سابقه منتظر دیدن تحولات بودند. در دنیا قاعده این است که هنرمند باید تمام تحولات اجتماعی را در شیوههای مختلف هنری برای نسل آینده روایت کند. به هر حال در قبل از انقلاب شرایط سینما طوری بود که در فیلم رقص و آواز وجود داشت و هنرمندان مسببش نبودند، چه بسا اگر در آن شرایط کار نمیکردند باید بی کار میماندند.
در آن دوران یعنی اواخر دهه پنجاه هنرمندان در شرایط برزخ گونهای بودند؟
بله، برخی از این دوستان تن به مهاجرت دادند. یادم میآید با شروع جنگ منوچهر وثوق در تئاتر نصر صندوق کمک به جبهه درست کرده بود و برای بچهها در جنگ کمک مالی جمع می کرد. مرتضی عقیلی بعد از بازی در «پنجمین سوار سرنوشت» با چشم گریان از ایران رفت و تا پای پله هواپیما امید داشت اجازه بدهند تا او کار کند. غلامرضا سرکوب طرح فیلمنامهای با عنوان «بلال حبشی» را نوشته بود و پرداخت خوبی داشت و کار را ارائه کرد که حجهالاسلام محمدعلی زم رییس حوزه هنری وقت با آن مخالفت کرد. به سعید مطلبی که همه به قوت قلمش اذعان دارند در آن دوران اجازه کار نمیدادند و مطلبی فیلمنامههایش را با اسم دیگری به کارگردانها میداد. اما در نهایت، او سه گانه «ستایش» را نوشت که جزو کارهای موفق و پر مخاطب تلویزیون در بعد از پیروزی انقلاب اسلامی است. سعید مطلبی الان وارد ۸۴ سالگی شده است و همه دوست دارند متنهای او را کار کنند.
در آن دوران میانه روهایی مثل محمدعلی نجفی که در منصب مدیریتی بودند نمیتوانستند کاری انجام بدهند؟
قدرت و توان تندروهای افراطی از امثال نجفی بیشتر بود و نمیگذاشتند کاری انجام بدهند. جالب ماجرا این است که از این جنس آدمها هنوز وجود دارد. در آن زمان معادیخواه وزیر فرهنگ بود و تکلیفش با خودش هم روشن نبود. نمیدانستند هنرمند با هوش، قدرت تجزیه و تحلیل شرایط کشورش را در تمام سطوح دارد. فیلم «برزخیها» را مثال میزنم که تمام ستارههای سینمای قبل از انقلاب به جز وثوقی در آن بازی داشتند. در این فیلم ایرج قادری شاید به نوعی حمله صدام به ایران و آغاز جنگ را پیش بینی کرده بود.
آیا در پروژه «برزخیها» با قادری همکاری داشتید؟
نه، چون با هاشم سبوکی یکی از تهیه کنندگان فیلم در موسسه شیراز فیلم همکاری میکردم، نتوانستم در بخش بازیگری حضور داشته باشم. یادم میآید اکبر صادقی در آن دوران دفترش تبدیل به مکانی برای شهرستانیهایی شده بود که میخواستند فیلم بسازنند و به آنها کمک میکرد. عباس شباویز هم در دفترش آریانا فیلم مثل دوستان بازیگر بلاتکلیف بود.
خیلی از مدیران هنری گذشته در توجیه اقداماتشان میگویند با ممنوعالکاری هنرمندان قبل از انقلاب فرصت کار به جوانها و خیلی از هنرمندان فعال در تئاتر در دهه پنجاه مثل داریوش فرهنگ، مهدی هاشمی و… رسید. این مسئله را چقدر قبول دارید؟
این حرف نشان میدهد که ما جلوی کار تعدادی را گرفتیم تا تعداد دیگری رشد و فعالیت کنند که به نظرم حرف اشتباهی است. خود من تمام آموختههایم را از قدیمیها فرا گرفتم. یادم میآید موقعی که «اجاره نشینها» آماده نمایش شد و سر خرید فیلم موقعی که در شیراز فیلم بودم، عدهای میگفتند این فیلم فروش زیادی نخواهد داشت، زیرا صدابرداری سر صحنه دارد و از دوبله خبری نیست. البته فیلم را هارون یشایایی خرید و به مهرجویی اعتماد کرد و جواب اعتمادش را هم گرفت. من هم اذعان دارم در دهه هفتاد و بعدش استعدادهای درجه یکی مثل پرویز پروستویی و نوید محمدزاده وارد چرخه بازیگری شدند. من مخالف ورود نسل جوان نیستم و فقط معتقدم باید توجه و احترام بزرگان و قدیمیها را داشت.
برگردیم به «پنجمین سوار سرنوشت». چه دلائلی باعث شد که این فیلم در اکران دچار مشکل شود؟
دوستان مورد بحث که اشاره کردم، این نقد را مطرح میکردند که چرا ایرج قادری در فیلم تسبیح به دست دارد و دوست نداشتند ایرج قادری دوباره در سینما بازی کند و خرده میگرفتند شما دوباره ایرج قادری را مطرح کردهاید!
حتما بهانهشان هم همان فیلم «موسرخه» معروف بود؟
بله، اما نمیدانستند این فیلم مال آن دوران بود و نباید شخص را در زمان حال با آن شرایط قضاوت و نقد کرد. تمام فیلمهای ایرج قادری مثل کوچه مردها، پشت و خنجر و… فضای مردانهای داشت و دوستان به این مسئله بیتوجه بودند. انسان منصف باید هم خوب و هم بد دیگران را ببیند و بعد قضاوت کند.
سعید مطلبی در آن دوران چه واکنشهایی داشت؟
سر فیلم «پنجمین سوار سرنوشت» به سعید مطلبی گفتم که با شیوه نویی به سمت مواد مخدر برویم و نشان بدهیم آب سرچشمه از دربار پهلوی گل است و بعد تعمیمش بدهیم به معتاد شدن مردم در محلات پایین شهر و او کمی فکر کرد و فرج (حیدری) صدا زد و گفت «فردا با توکلی دوربین را بر میداری و میروی پایین شهر و اینهایی که گفته فیلمبرداری می کنی» و بعدا از این تصاویر در فیلم «پنجمین سوار سرنوشت» استفاده شد. تلاش کردم از هر همکاری که با بزرگان در سینما داشتهام، تجربهای به دست بیاورم. مطلبی بعدا گفت «این جوان (یعنی من) در آینده میتواند کارگردان خوبی بشود. به نوعی من اولین طراح و اجراکننده کلیپ در سینما بودم.
در فیلم «عبور از میدان مین» هم حضور داشتید؟
روزی در خیابان شعاری از فرمایشات امام خمینی(ره) با این مضمون که «تعهد بدون تخصص و تخصص بدون تعهد به درد نمیخورد» رو به رو شدم. رفتم دفتر شیراز فیلم که در کنار هاشم سبوکی فعالیت میکردم، این شعار را مطرح کردم و گفتم یک ایده دارم با این مضمون «یک بسیجی ترمز بریده و یک افسر با دسیپلین و تقابلشان در جنگ». این شد ایده اصلی فیلم «عبور از میدان مین» و من مدیرتولید فیلم شدم. البته زحمات عباس شباویز در این فیلم را نمیتوان کتمان کرد.
به نظر می رسد فیلم «تاراج»، ادامه «پنجمین سوار سرنوشت» در بحث توزیع سازمانی مواد مخدر توسط دربار در جامعه بود؟
«پنجمین سوار سرنوشت» یک شروع بود و سعید مطلبی، ایرج قادری و فرج حیدری ستونهای فیلم بعدی یعنی همین «تاراج» بودند. نقل است که آقای خامنهای در آن زمان فیلم «پنجمین سوار سرنوشت» را دیده و آن را پسنده بودند. حتی این را در مهمانی شامی که برای اکران خصوصی فیلم تدارک دیده بودند، ابراز کرده بودند. دوستان وزارت ارشاد، هیچگاه دلائل توقیف فیلم را به ما نگفتند که اصلاحش کنیم و اگر میخواستیم بابت این توقیف ناامید شویم هرگز «تاراج» ساخته نمیشد.
در «تاراج» هم بازی کردید…
در فیلمنامه فیلم «تاراج» نقشی با عنوان عکاس – خبرنگار وجود نداشت. روزی دفتر ایرج قادری بودم که برای انتخاب بازیگر مشغول بررسی شرایط موجود بود. با مشاوره من آقای توبهخواه شد تهیهکننده فیلم که اسم اولش «چنبره خاک» بود. در آن زمان مشاور وزیر نفت بودم و مدام در بحث سوخت به پنجوین عراق در رفت و آمد بودم. قادری همان موقع گفت در فیلمنامه نقشی اضافه شده که مثل راوی میماند و در تمام فیلم حضور دارد و مناسب برای بازی تو است. فردایش رفتیم آرایشگاهی و گریم چهرهام شکل گرفت.
ایرج قادری بازیهای خوبی از بازیگرانش میگرفت؟
قادری یک مهندس و خلاق بود و خوب صحنه را میچید، فضای خوبی در اختیار بازیگرانش قرار میداد و موقع کار، مراقب همه چیز و راحت بودن بازیگران بود.
قادری در بازی و حتی زندگی عادی هم فیگورهای خاص خودش را داشت؟
استفاده از فیگور به بازی قادری مینشست و کاملش میکرد.
بعد از فیلم «تاراج» فاصله زیادی تا همکاری بعدی شما با قادری در دهه ۸۰ شکل گرفت؟
بلافاصله بعد از اتمام «تاراج» قرار بود قادری فیلم «قصر یخی» را با همان تیم بسازد. اما با ممنوعالکاری قادری همه چیز به هم خورد. البته پیشنهاد بازی زیاد داشتم.
به چه دلیل قبول نکردید؟
درگیر کارم در حوزه اسکلهسازی و حضور در جبهه بودم و به عنوان مثال پیشنهاد بازی در فیلمهایی مثل «سرب» (در آن نقشی که امین تارخ بازی کرد) را نتوانستم قبول کنم. حتی بازی در فیلم پرمخاطب «بگذار زندگی کنم» را به همین دلیل از دست دادم.
آیا الان از رد این پیشنهادات پشیمان نیستید؟
الان نه… البته موقعی که «سرب» در جشنواره نمایش داده شد من در قشم بودم و از تهران فهمیدم که چه نقشی را از دست دادم و گریهام گرفت.
بعد از مدتها دوری از بازیگری تلویزیون در سریال «یاور» بازی کردید.
سعید سلطانی و سعید مطلبی بازی در «ستایش» را به من پیشنهاد دادند و درگیر کار بودم و نتوانستم بازی کنم. دوباره برای سریال «یاور» مطلبی گفت که بیا و در این سریال حضور داشته باش.
سریال یاور به اندازه «ستایش» موفقیت آمیز نیود؟
دوستان تلویزیون اصرار داشتند که «یاور» ادامه دهنده «ستایش» باشد. اما سعید مطلبی چنین عقیدهای نداشت و به نظرم اگر انرژی مثبث و حمایت بیشتری از سوی تلویزیون و مدیر شبکه انجام میشد «یاور» میتوانست موفقتر و ماحصل کار بهتر از این شود. حالا هم مدیران تلویزیون فکر میکنند که فقط خودشان هنر و سریال سازی را میشناسند و باید تشخیص بدهند که چه کسی سریال بسازد و چه کسی نسازد.
«دردسر شیرین» که نوروز ۱۴۰۰ از تلویزیون پخش شد آخرین تجربه بازیتان در تلویزیون تا زمان حال است و سریالی که در عید پخش شد و چندان نتوانست موفق باشد…
این میزان موفقیت را با چه متر و ملاکی قیاس میکنید؟
در مقایسه با سریالهای نوروزی سالهای قبل تلویزیون مثل «نون خ» و «پایتخت».
خب کیفیت این سریالها با «دردسر شیرین» متفاوت است. برای ساخت یک سریال محبوب برای مخاطب از چای ریز تا کارگردان باید با هم همدل باشند. یک سری آدم توی اتاقهایشان در تلویزیون نشستهاند و تصمیم میگیرند که برای مردم چه سریالی ساخته شود. در حالی که باید کارشناس خبره و جامعهشناس در این خصوص تشخیص بدهد. تلویزیون باید برای تکرار موفقیتهایش به سراغ امتحان پس دادهها برود.
و یک سئوال غیرسینمایی، در بحث اسکله سازی و سایر کارهای دریایی چگونه ورود پیدا کردید؟!
روزی پیش محمد علی فردین بودم و به من توصیه کرد که روی شغل سینما حساب نکنم و شغل دیگری برای امرار معاش داشته باشم و احمد مسعودی که پوستر فیلمها را نقاشی میکرد طرحی درباره حصر آبادان و مقابله با لجن داشت و به خوبی از پس این کار برآمد و در کنارش در این حوزه فعالیت کردم. رشته من هم عمران بود و با تعطیلی دانشگاهها به دلیل انقلاب فرهنگی بهتدریج جذب این حرفه شدم. مدتها مشاور آقای مهندس غرضی در وزارت نفت و مدیر پروژه صنعت نفت در بحث اسکلهسازی بودم.
احمد محمد اسماعیلی
There are no comments yet