کافه خاطره صبا؛ گفتگو با قربان نجفی؛
مزرعه پدری قربانی سیستم دالبی شد!
متاسفانه برای «مزرعه پدری» در بخش فنی اتفاق نه چندان خوشایندی رخ داد و آن زمان تازه سیستم دالبی در ایران مطرح شده بود.
توانمند، استاد ایفای نقشهای خاکستری، متواضع و بدون حاشیه اینها شمایل قربان نجفی بازیگر ۵۴ ساله شیرازی است که بیش از چهار دهه است به نقش آفرینی موثر و درجه یک میپردازد. او با اغلب سه نسل از بزرگان عرصه تئاتر، سینما و تلویزیون همچون رسول ملاقلی پور، داریوش مهرجویی، مانی حقیقی، سعید سلطانی، اکبر زنجانپور و خیلی از نامهای دیگر کار کرده است. در گفتوگوی کافه خاطره صبا؛ با قربان نجفی تلاش کردهایم به کیفیت نقش آفرینیهایش به خصوص در تلویزیون و سمت و سوی فیلمسازیاش بپردازیم.
از شیراز وارد عرصه هنری شدید. شهری که تا دهههای قبل با بزرگانی مثل امین تارخ، جمشید اسماعیلخانی و اصغر همت و دیگران نقش عمدهای در تغذیه سینما و تلویزیون داشت. به چه دلیل این پروسه در دهه اخیر کم رنگ و کم اثر شده است؟
موقعی که اعتبار پدیدهای از بین میرود انگیزه و وشوق جوانها برای رفتن به سمت آن پدیده و یا کار فرهنگی از بین میرود. الان جوانی بخواهد از ابتدا کارش را شروع کند با وضعیت بغرنج تئاتر رو به رو میشود و خیلی از نمایشهایی که این روزها روی صحنه میرود هیچ بازخوردی ندارد و زود از یاد میرود. اما زمان ما حتی در دوران تحصیل در دانشکده، تئاترهایی که اجرا میکردیم بازتاب داشت و خیلیها با شوق میآمدند تا مثلا فلان نمایش را در تالار مولوی ببینند.
سالها در تئاتر دانشگاهی با گیل آبادی همکاری موثری داشتید.
بله، در نمایشی با ساختار مونولوگ به جای چند شخصیت برای ایشان بازی کردم که کار بسیار دیده شد و جایزه بازیگری از جشنواره تئاتر دانشگاهی گرفتم. آن موقع هرجا که نمایش اجرا می کردیم سالن پر میشد. نمایش «پیوند خونی فوگارد» را با زمان سه ساعت اجرا کردیم و باز هم نمایش مخاطب داشت. استاد سمندریان نمایش «دایره گچی قفقازی» را با بازی حیرتانگیز سعید پورصمیمی با تایم چهار ساعت روی صحنه برد و همه کارش را تحسین کردند. الان دیدن این نوع نمایش با تایم زیاد دیگر برای مخاطب امروزی جذابیتش کم شده و وضعیت تئاتر با اجراهای سطحی به این روز افتاده است.
آیا به دلیل شرایط موجود در تئاتر بود که بتدریج از دهه هشتاد حضورتان در تئاترکمتر شد و جذب تلویزیون شدید؟
بله، از زمانی دیدم که تئاتر شکلش عوض شده و بحث تئاتر خصوصی به میان آمده است و دوستان جوری از تئاتر را میخواستند که توام با نگاه سهل الوصول بود و من به این کار علاقهای نداشتم. بحث اقتصادی هم که در تئاتر واقعا تبدیل به شوخی شده است.
از شرایطی که باعث شده بتوانید حضور موفق در تلویزیون داشته باشید بگوئید؟
پیشنهام در تئاتر باعث شد تا کارگردانها من را به کارهای تلویزیونی و سینمایی دعوت کنند. علی ژکان آمد تئاترم را دید و برای بازی در فیلم «سایه به سایه» دعوتم کرد. در این فیلم طیف گستردهای از تئاتریهای باسابقه و درجه یک مثل میکائیل شهرستانی، مرحوم فیروز بهجت محمدی و محمد اسکندری بازی داشتند.
شما با بازیگران بزرگی مثل خسرو شکیبایی نیز بازی کردهاید. آیا تا به حال پیش آمده تحت تاثیر بازی این بزرگان قرار بگیرید؟
به هیچ وجه چنین اتفاقی برایم رخ نداده است.
اگر بازیگری تحت تاثیر بازی بازیگر رو به رویش قرار بگیرد نقطه ضعف محسوب می شود؟
بله، نشان میدهد بازیگر ازخودش بیرون آمده و تحت تاثیر بازیگر مقابلش قرار گرفته و نه شخصیت آن بازیگر. اگر بازیگر تحت تاثیر شخصیت بازیگر مقابلش قرار بگیرد این امر درستی است.
برخی از بازیگران مثل میکائیل شهرستانی به علت جنس بازیشان به خصوص در صحنههای دو نفره تماشاگر را بیشتر تحت تاثیر قرار میدهند؟
بازی میکائیل شهرستانی به خصوص در تئاتر چنین ویژگیای دارد. این مسئله به شخصیت و انرژیای که بازیگر به نقشش تزریق می کند بستگی دارد.
شما جزو طیف بازیگرانی هستید که تلاشی نمی کنید حین بازی بخواهید توجه تماشاگر را به خودتان جلب کنید؟
کاری به مخاطب ندارم و تمرکزم بیشتر روی کیفیت ارائه نقش است.
شاید به همین دلیل است که سلبریتی نشدید؟
قبول دارم.
بیشتر مخاطبان عادی شما را به سه گانه ستایش و به خصوص قسمت آخرش میشناسند. حضور در ستایش برایتان چه ویژگیهایی داشت؟
کاراکتری که در ستایش بازی کردم برخلاف تصور مردم نقش خاکستری بود و نه منفی.
اما مخاطب حین دیدن کنشهای او بر علیهاش موضع میگرفتند؟
بله، در فیلم آخر بازی نقش منفی بازی کردم و بعد از نمایش فیلم در سینما مخاطبی بیرون آمد و قصد درگیری و دعوا را با من داشت. چون نقشم را باور کرده بود. نقشم در ستایش خاکستری بود. توسط اصغر هاشمی به پروژه ستایش دعوت شدم و ایشان بعد از مدتی از کار انصراف دادند و سعید سلطانی جایگزین شدند و من با گروه تهیه و تولید دچار مشکل شدم.
چه مشکلاتی و به چه دلیل به وجود آمد؟
بیشتر مربوط به قرار داد مالی بود و عدم تعهدی که تهیه کننده انجام داد. در نهایت بعد از چند ماه چون نیاز به حضورم داشتند و به درخواست سعید سلطانی به پروژه برگشتم.
این حرفهایی که مطرح کردید در زمان تولید سریال به دلیل روحیه آرام و دوری از جار و جنجال شما جایی رسانهای نشد؟
وظیفه بازیگر بازی کردن است و مثلهایی مانند اینکه حق گرفتنی است و باید گرفتش بین مردم رایج است. به نظرم حق دادنی است و باید پرداخت شود و کار من مجادله بر سر گرفتن حق و حقوقم نیست.
اوج کار شما به تلویزیون بر میگردد. به نقش خاکستری و چند لایهای که چند سال قبل با همکاری با احمد معظمی در سریالهای «خانه امن» و «سرجوخه» داشتید. آیا قبل از تولید سریال این میزان موفقیت نقشهایتان و کلیت کار را پیشبینی میکردید؟
معظمی جزو کارگردانهای منعطف تلویزیون است و در کارش خلاقیت دارد و همراه بازیگر است در سختترین شرایط پر حوصله و با روحیه عمل می کند و هیچگاه انگیزهاش در طول کار کم نمیشود و حرف همدیگر را خوب می فهیم و موقعی که من پیشنهادی ارائه می کنم درک می کند که در راستای بهتر شدن نقش است. برای بازیگران کار کردن با این نوع کارگردانها راحت و لذت بخش است و همیشه حرفها و موقعیت بازیگر را درک می کند و به راحتی میتواند ویژگیهای نهان بازیگر را آشکار و از آن استفاده کند و این امر ریشه در هوش بالای او دارد و با همه عوامل طبق شرایط و ظرفیتش برخورد میکند. ابو عامر سریال «خانه امن» هم در طبقه بندی شخصیتهای خاکستری ارزیابی میشود. نقشی که ایفایش برایم جذاب و هیجان انگیز بود. موقعی که قرار است نقش منفی و یا خاکستری بازی کنیم نباید مختصات نقش به اخم ابرو در هم کشیدن و با غیظ و درشت حرف زدن تعریف شود. وظیفه بازیگر پردازش نقش است. یادم میآید اوایل در قبول نقشهای خاکستری احتیاط میکردم و چند بار پیشنهاد همایون اسعدیان برای بازی در فیلمش «آخر بازی» را رد کردم و میدیدم ایفای نقش منفی چه تبعاتی دارد و مثلا رامین پرچمی به خاطرش کتک خورد. موقعی که قرار شد در خانه «امن بازی» کنم و قرارداد بستم به معظمی گفتم جوری نقشم را بازی می کنم که همه بیایند عضو داعش بشوند!
در صحنه دو نفره بازجویی شما توسط مامور وزارت اطلاعات بازی استرلیزه و به شدت فکر شدهتان باعث شد توجه مخاطب فقط به بازی و کنشهای شما معطوف بشود.
بله، مخاطب می فهمد که ابوعامر دست بالا است و باید این حس استمرار پیدا می کرد. به لحاظ دسته بندی دو نوع بازیگر داریم. یکی مولف ……
خودتان جزو بازیگران مولف هستید؟
تصور می کنم در این گروه از بازیگران قرار میگیرم. بازیگر مولف سوای فیلمنامه و راهنمایی کارگردان موظف است چیزی به نقش بیافزاید و رنگ آمیزیاش کند.
در سریال «سرجوخه» که به کارگردانی احمد معظمی در سال ۱۴۰۰ برای شبکه سوم سیما ساخته شد، نقش رامین کشمیری را شایسته و درست بازی کردید. نقشی که به ظاهر ساده است اما ممکن بود اگر بازیگر دیگری ایفایش میکرد به شدت معمولی و دم دستی میشد. این نقشتان را چگونه تجزیه و تحلیل کردید؟
رامین کشمیری سریال «سرجوخه» نیز شخصیت خاکستری و چالشهای خاص خودش را دارد و به خاطر موقعیتی که با آن درگیر است به شدت عصبی و غیر قابل پیش بینی است این ویژگیها به من قدرت مانور روی نقش میداد و شرایط پیش رویش باعث شد که رفتارهایش ترکیبی از حرکات درونی و برون گرایانه باشد. در کلیت همه ما آدمها موجودات خاکستری محسوب میشویم و سفید و یا مطلق نیستیم. به همین دلیل نقشهای خاکستری به زندگی نزدیکتر هستند. درسفید ترین لحظات زندگی افکار ثابتی در ذهن داریم که ممکن است اعتقادی به آن نداشته باشیم و بر عکس قضیه هم صدق می کند. تماشاگر هم از این نوع شخصیت ها در فیلم ها و سریالها استقبال بیشتری میکند و به نظرم فقط در قصه ها آدمهای سفید و سیاه مطلق داریم. و البته این را هم بگویم که ویژگی دیگر سریالهای معظمی خوش ریتم بودنشان است.
از دیگر نقشهای موفق تان بگوئید؟
در سریال کمتر دیده شده «پدر خاک» که در سال ۱۳۷۹ به کارگردانی نادر کجوری ساخته شد نقش یک زندانی را بازی کردم که دچار لکنت زبان بود و به خاطر قتل همسرش به زندان افتاده بود. اما همیشه منتظر است روز ملاقات زنش به دیدنش بیاید و برایم ایفای این نقش خیلی جذاب بود.
در سینما هم تجربه همکاری با بزرگانی مثل داریوش مهرجویی ، رسول ملاقلیپور و مانی حقیقی داشتهاید. این همکاریها برایتان چه دستاوردهایی داشته است؟
با مهرجویی در دو فیلم «تهران تهران» و «آسمان محبوب» همکاری داشتم که در «تهران تهران» نقش اصلی را بازی کردم و تجربه بسیار موفقی برایم بود. برای بازی در «آسمان محبوب» خود داریوش مهرجویی شخصا به من زنگ زد و برای بازی دعوتم کرد. حضور در فیلم سینمایی «مزرعه پدری» به کارگردانی زنده یاد رسول ملاقلیپور هم همواره برایم به عنوان یک تجربه خاص و جذاب مطرح است و در آن نقشی منحصر به فردی داشتم و تنها شخصیتی که حضوری فیزیکال و زنده در فیلم دارد نقش من بود و سایر شخصیتها کشته شدهاند و ذهنی در وقایع فیلم حضور دارند. شخصیتی که ایفایش کردم بین مرگ و شهادت و زندگی، زندگی را انتخاب می کند. متاسفانه برای «مزرعه پدری» در بخش فنی اتفاق نه چندان خوشایندی رخ داد و آن زمان تازه سیستم دالبی در ایران مطرح شده بود و فیلمها در خارج از کشور صدایشان دالبی می شد و خیلی از سکانسها برای پر رنگ شدن صحنههای انفجار و درگیری که روی صدایش کار شده بود حذف شد.
با توجه به حضورمستمرتان در سینما، تئاتر و تلویزیون اما همچنان دلبسته حضور در رادیو هستید؟
همه اینها با هم در یک مسیر قرار دارند و کلا تئاتر حوزه بسیار بزرگی است. در این عرصهها متن بیس اصلی است و اینکه بازیگر با نقشش درگیر می شود و آن را تجزیه و تحلیل می کند. بازیگر باید در هرعرصهای شخصیت را کشف کند و روی آن تمرکز نماید. بازی در رادیو هم تکنیک خاص خودش را دارد. بازیگری رادیویی به دلیل شرایط فشرده کاری که وجود دارد، یک تمرین مناسب برای بازیگر است.
قبل از ساخت فیلم «فصل سفید ماهی» که برشی از داستان باغ آلبالوی چخوف است در نمایش باغ آلبالو به کارگردان اکر زنجانپور بازی کرده بودید، آیا کمکی به شما کرد؟
در رادیو با اکبر زنجانپور سالها است که همکاری دارم. ایشان از بزرگان تئاتر هستند و دیدگاه خاص خودشان را دارند و در رادیو به من گفتند که قرار است مدتی بعد نمایشی را روی صحنه اجرا کنند و پیشنهاد همکاری دادند و من هم با کمال میل پذیرفتم و ایشان اگرهر نمایش دیگری هم روی صحنه می بردند، بدون خواندن متن قبول می کردم.
چه ویژگیهایی از متن نمایشنامه باغ البالو برایتان جذابیت بیشتری دارد؟
چخوف و سایر هم نسلانش در دورهای بروز و ظهور پیدا کردند که دوران رشد روشنفکری در اروپا بود و دنیا از قالب سنتی و کشاورزی بودن به سمت مدرنیتنه و ماشینیزیم پیش می رفت و فئودالیسم به آهستگی برچیده می شد که در نتیجه آن سرمایه داری حاکم شد. در هرصورت در دوره جدید هم کارگران مثل کشاورزان دوره قبل در محرویت بودند و با حداقل درآمد زندگی میکردند. چخوف و خیلی از هم دورهایهایش یک جورهایی نگاه ضد زن درآثارشان داشتند و در «باغ آلبالو» چخوف نقد آشکاری به عملکرد مادام رانوسکا در جهت از دست دادن باغ خانوادگیاش دارد. زنی که با خوش گذرانی و رفتن به سفرهای متعدد اروپایی قرض بالا میآورد و در نهایت برای پرداخت دیون مجبور به فروش باغ میشود. البته در اجرا تاکید گذاری زیادی روی این مسئله نمی شود. زنها نسبت به مردان قدرت تطابق پذیری بیشتری با شرایط روزگار دارند. مادام رانوسکا هم خیلی سریع شیفته جهان صنعتی می شود و مدام از شهر کوچک محل زندگیاش دور می شود و به شهرهای شلوغ می رود. وجه مهم دیگر نگاه چخوف به این زن ، نقد اشرافیت بیهوده این زن و بذل و بخشهای بی حساب و کتابش است. در «باغ البالو» نقش گایف را بازی کردم. گایف به نظر من نماینده نسلهای بعدی است که انگاره های نیهیلیستی هم دارد. او آدمی است که منشا همه چیز را از طبیعت میداند و ذهن منطق گرایی دارد.
از ریشه اصلی علاقهتان برای دستمایه کردن نمایش نامه باغ آلبالو برای ساخت اولین فیلم سینمایتان «فصل سفید ماهی» بگوئید؟
طرحی داشتم درباره تغییر کاربریهای شمال و از بین رفتن باغ ها و شالیزارهای برنج. موقعی که نوشتن طرح تمام شد دیدم که چقدر با فضای باغ آلبالو نزدیک است و دیدم می شود طرحم را در این ساختار قرار بدهم. بتدریج این جانمایی را انجام دادم و دو سالی زمان برد تا نوشتن فیلمنامه به همراه همکارم تمام شد. متاسفانه اولین چالش من بابت این بود که اولین تجربه کارگردانیم را انجام میدادم و بات این قضیه آسیب دیدم.
در بحث بازیگر از بازیگران صاحب نامی مثل محمدرضا فروتن و لادن مستوفی استفاده گردید. آیا این بازیگران به واسطه آشنایی با شما و یا بحث دستمزد قابل توجه این همکاری را قبول کردند؟
همه این عوامل دخیل بود و در پشت دوربین هم زرین دست و ملک جهان خزایی با فیلم همکاری کردند. اگر فیلم پخش کننده خوبی داشت اکرانش میتوانست موفقیت آمیزتر باشد. تایم اولیه فیلم ۱۴۰ دقیقه بود. اما مجبور شدم برای گرفتن اکران زمانش را به ۹۷ دقیقه تقلیل بدهم.
برنامه ای ندارید که نسخه کامل فیلم را در شبکه نمایش خانگی اکران کنید؟
دیگر کسی حوصله ندارد دوباره برای فیلم هزینه کند و آماده کردن مجددش با زمان قبل سخت شده است.
در زمینه هدایت بازیگران با توجه به بازیگر بودنتان چه شیوهای را به کار بردید؟
برایم کار راحتی بود و من سالها است که معلمم و بازیگری را تدریس می کنم و بابت هدایت بازیگران مشکلی ندارم.
نکته حائز اهمیت فیلم این بود که دور از جریانات متداول سینمای ایران در حوزه سینمای اجتماعی ساخته شد؟
اتفاقاتی در دوران ساخت فیلم در بحث تشدید تحریم ها و تورم اقتصادی به وجود آمد و بخشی از سرمایه تهیه کننده به این واسطه در بانک های خارجی بلوکه شد و اگر زودتر فیلم اکران می شد شاید اتفاقات بهتری برای فیلم رخ میداد. متاسفانه در زمان اکران باند سازندگان فیلم های کمدی اعمال نظر کردند و حتی با برنامه ریزی نگذاشتند ما اکران مردمی در شهرستانها داشته باشیم.
بازیگران فیلم هم در حین اکران حمایتی از فیلم انجام ندادند؟
تهدید شده بودند و تنها کسی که تا حدی از فیلم حمایت کرد محمدرضا فروتن بود.
احمد محمد اسماعیلی
There are no comments yet