رضا مهدوی:
جشنواره موسیقی فجر بودجه خوبی ندارد
دبیر چهلمین جشنواره بینالمللی موسیقی فجر درباره رویکردهای چهلمین دوره این جشنواره گفت.
طی روزهای گذشته، اسامی اعضای شورای سیاست گذاری و دبیر جشنواره موسیقی فجر اعلام و دراین بین، رضا مهدوی باردیگر به عنوان دبیرجشنواره انتخاب شد. این چهلمین دوره از جشنواره موسیقی است که همچون گذشته در ماههای آتی برگزار میشود. مهدوی که خود از سنتورنوازان برجسته است، تاامروز طراحی و مدیریت ۲۱ جشنواره سراسری و ملی را از دهه ۷۰ درگونههای مختلف نواحی، دستگاهی و تلفیقی تاامروز بهعهده داشته است. با او درباره رویکردهای چهلمین دوره از جشنواره موسیقی فجر به گفتوگو نشستهایم.
یادم هست سال گذشته به این مسئله اشاره کرده بودید که قراراست دورههای آتی جشنواره دستخوش تغییراتی شود و حتی به این مسئله تاکید داشتید که با تغییر بیست درصدی جشنواره را پیش خواهید برد، حالا درآستانه چهلمین دوره این رویداد، فرصتی دست داده است تا از شما بپرسم این تغییرات بیشتر درکدام بخشهای جشنواره حاصل شده و این که قراراست امسال شاهد رویکرد متفاوتتری درسیاستگذاری جشنواره باشیم یا به منوال سابق برگزار خواهد شد؟
بله، سال گذشته به ۲۰درصدی که اعلام کردیم متعهد بودیم و در پایان جشنواره هم این مسئله تحقق یافت و مورد تقدیر وزبر و مقامات وبرخی هنرمندان قرار گرفت. بخش رسالهها و پایان نامههای دانشجویان بود که چه مستقیم با رشته موسیقی و چه به شکل بینارشتهای راهاندازی و برای این بخش،،جوایزی هم قائل شدیم. علاوه براین، بخش کودکونوجوان که سالها بود درجشنواره مغفول مانده بود یا اگر بود درحد هنرستانها و یکی دوتا آموزشگاه با کارهای گروهی بود در جشنواره بصورت تکنوازی و بداهه احیاء شد. ازآنجایی که شاکله موسیقی ملی ایران بداههنوازی است میخواستیم بگوییم کودکان ما از ۷ تا ۱۸سال این قابلیت را دارند که درسالنهای رسمی و جشن ملی مثل جشنواره موسیقی فجر حضوریابند و توانایی خود را به رُخ بکشند که خوشبختانه علیرغم فراخوان محدودی که داشتیم ازاین بخش استقبال زیادی شد. نکته سوم؛ بخش بانوان بود که اگرچه درسالهای گذشته هم وجود داشت، اما با فرازوفرود و قوت و ضعف همراه بود و چندسالی هم بود که تعطیل شده بود و ما دوباره این بخش را در جشنواره به گردش جدی انداختیم. باوجود آنکه سالن همیشگی برای اجرای بانوان یعنی سالن فرهنگسرای نیاوران دراختیار صندوق هنر قرارگرفته و ازعهده معاونت هنری خارج شده بود و آنها هم این سالن را به دست تعمیر سپرده بودند، ماندیم که کجا باید اجرا کنیم؟! درنهایت؛ دوستان لطف کردند و سالن تالار وحدت را به اجرای بانوان اختصاص دادند و برای اولین بار بانوان در سه گونه نواحی، کلاسیک غربی و کلاسیک ایرانی در تالار وحدت به اجرای کنسرت پرداختند. نکته بعدی این که، نام بینالملل را به جشنواره برگرداندم. از جشنواره سال ۹۳ این واژه علیرغم اینکه درآییننامه بود از جشنواره برداشته شد! نگاه من این بوده است که حتی اگر یک کشور خارجی با اجرایی جدی در جشنواره شرکت کند هم به این رویداد شکل بینالملل میدهد. بااین نگاه، بخش بینالملل را به جشنواره آوردیم، چون باورمان این بود که این جشنواره در اندازه بینالمللی است. منتهی در ۳۹ سال گذشته تبلیغات مناسبی از سوی رایزنان فرهنگی، سفارتخانهها، سازمان فرهنگوارتباطات اسلامی و دیگر نهادهای مرتبط صورت نگرفته است. درحالیکه تجربه ثابت کرده است هنرمندان خارجی همواره از حضور در جشنواره موسیقی فجر استقبال کرده و دوست دارند که با موسیقی و موسیقی دان ایرانی آشنا شوند. وقتی به ایران میآیند اشاره میکنند که درکشورشان، تبلیغات منفی علیه ایران میشود، و وقتی به ایران میآیند و به شهرهای مختلف سفرمیکنند میبینند این تبلیغات، دروغین است. این اتفاقات نهتنها در عرصه موسیقی که در بسیاری از موارد فرهنگی ازاول انقلاب اسلامی تاامروز وجود داشته است. ما تلاش کردیم با برگرداندن عنوان بینالملل به جشنواره، به دنیا بگوییم که جشنواره ما ازجهات مختلف بینظیر است و جشنوارهای با این طول عمر که گونههای مختلف موسیقی را به نمایش بگذارد درجهان وجود ندارد. بهخصوص اینکه یک وجه آن جشن انقلاب است و وجه دیگرش سیاستگذاری و بسترسازی کلان موسیقی کشور را شامل میشود و حکایت از ظرفیت گسترده نسل نو دراین حیطه میدهد. هرچند معتقدم به آن شکلی که باید دراین بخش بدلایل عدیدهای موفق نبودهایم.
خود شما فکرمیکنید دلیل این مسئله چه بوده است؟
چون بدنه دولت یک جور دراین زمینه مقاومت میکند و بخش خصوصی جور دیگر. درمجموع، همه دستگاهها پای کار نیستند. مثلا ما انتظار داریم به هنگام برگزاری جشنواره موسیقی ، کل ۳۱ استان کشور درگیر برپایی چنین رویدادی شوند، ولی هرسال فقط بین ۱۴ تا۱۶ استان شرکت میکنند و باقی استانها بی تفاوتند. به نظرم استانداران باید پاسخگو باشند که چرا چنین جشنوارهای دراستان آنها برگزار نشده است.
ممکن است یک دلیلش به اختلافنظر در بین دستاندرکاران بعضی از استانها نسبت به برگزاری کنسرتها برگردد؟ خاطرم هست هنرمندی به این مسئله اشاره داشت که برای برگزاری کنسرت دردوشهر همجوار یک استان، با چنین مسئلهای مواجه بوده، یا وقتی ساز درتلویزیون نشان داده نمیشود چطور میتوان انتظار داشت تا صداوسیما به تبلیغات بپردازد،این موارد نشان میدهد که موسیقی هنوز به آن شکلی که باید درجامعه ما ازجایگاه درستی برخوردار نیست.
حرفتان درست است. بخشی ازاین مسئله هم به آنچه اشاره میکنید برمیگردد. هرچند شاید الان سه یا چهاراستان داشته باشیم که اجازه برگزاری کنسرت ندهند که آن هم درمواقعی، کنسرتهای مناسبتی دراین استانها برگزار شده است. اما روی صحبت من به استانهایی است که امکان برگزاری کنسرت دارند و حتی دراین سالها از ستاد جشنواره،کمک ریالی هم دریافت کردهاند و بهرغم دراختیار داشتن سالنهای بانکها، ورزشگاهها، اداره کل ارشاد استانها ودانشگاه ها…دراین جشن ملی به آن شکلی که باید همکاری نکردهاند. جشنواره موسیقی فجر نگاه مردموار و فرهنگی دارد و بهرغم فرازوفرودهایی که تاامروز پشت سرگذاشته، از خاستگاه و باطن درستی برخوردار است، بنابراین ضرورت دارد که همه استانها دراین رویداد مشارکت داشته باشند.
برخی براین باورند باوجودآن که اغلب جشنوارههای فرهنگی هنری امروز برچسب بینالمللی را به یدک میکشند، اما عملا به آن شکلی که باید نتوانستهاند دراین بخش تاثیرگذار باشند و جشنواره موسیقی فجر هم ازاین قاعده مستثنی نبوده است، به نظر شما عملکرد کمرنگ در بخش بینالملل ناشی از کمبود اعتبارات بوده یا کشورها به دلایل مختلف دراین رویداد مشارکت نکردهاند؟
درگذشته چنین نگاهی نبود که این جشنواره میتواند ابعاد بینالمللی هم داشته باشد ولی هرچه دردورههای بعد پیش آمدیم، این نگاه جامعترشد اگرچه کمبود بودجه اجازه نمیداد که این بخش در جشنواره پررنگ شود. سال گذشته درجریان برگزاری جشنواره، ما از ۱۲ گروه خارجی از کشورهای مختلف دعوت کردیم . بعضی ازآنها بهواسطه تحریم و مشکلاتی که دردوسال گذشته اتفاق افتاده بود و خارجیها هم به این اتفاقات دامن زده بودند نمیتواستند با سفارتخانهها درارتباط باشند و شرکت کنند. درنتیجه، از ۱۲گروه دعوت شونده، فقط حضور ۷ گروه درجشنواره امکان پذیرشد و دیگر گروههای حرفهای خارجی از شرکت در جشنواره بازماندند. بهعنوان مثال، ما گروه اتریش عراق را داشتیم که به آنها گفته شده بود اگر برای شرکت در جشنواره به ایران بروید درگیر ممنوعیت هایی می شوید. یعنی با چنین تحریمهای سختی وجود دارد. یا زمانی که پاکستان به سیستانو بلوچستان موشک زد، ما حضور دوکشور درجشنواره را از دست دادیم، چون آنها به اشتباه فکرکردند ایران منطقه جنگی شده! بروز چنین مسائلی به بخش بینالملل جشنواره ضربات زیادی وارد کرده است. درعینحال، مهمترین معضل دراین زمینه، کمبود بودجه است. سال گذشته پیشنهاد دادم که شرکتهای هواپیمایی ماهان و ایران ایر که پروازهای خارجی دارند میتوانند به حمایت مالی جشنواره بپردازند، به این شکل که مهمانان جشنواره را بیاورند و هزینه را از ما نگیرند. ما پارسال با دلار ۶۱تومان و یوروی ۶۷ تومان، تعدادی از نوازندگان خارجی را به جشنواره آوردیم، درحالیکه رقم بودجه جشنواره مثل سال قبل بود. وقتی هزینهها را برآورد کردیم، سرجمع به مبلغ ۱۶میلیارد رسیدیم که از فروش بلیت دوسالن فرهنگسرای بهمن و میلاد نمایشگاه موسیقی توانستیم سر وقت باهنرمندان تسویه کنیم. درسالهای گذشته این نگاه در سیاستگذاری کلان دولتی وجود داشت که اگر نوازندگان خارجی را برای حضور درجشنواره میآورند، بازه زمانی کوتاه یکی دو روزه را برای اقامت آنها درایران درنظربگیرند مبادا هزینه این اقامت زیاد شود. درصورتی که تصورمیکنم میتوانیم شرایط حضور این هنرمندان را گستردهتر کنیم و بعدازجشنواره، در شهرهای اصفهان و شیرازو رشت و اهوازهم کنسرت بدهند . همکاران ما در انجمن موسیقی و بنیاد رودکی، توانمند وحرفهای هستند و قادرند به چنین اقداماتی بپردازند، پس حلقه مفقوده کجاست؟ ما میخواهیم چهارپنج گروه خارجی را درجشنواره دعوت کنیم که هزینه کل این گروهها چیزی نزدیک به سه ونیم تا چهارمیلیارد تومان میشود. برای تحققبخشی به بخش بینالملل همین الان به ۱۰ میلیاردتومان نیاز داریم تا بتوانیم ۸ گروه برتر را به ایران بیاوریم. خاطرم هست، سال گذشته میخواستیم از کشوری یک ارکستر مجلسی ۲۵ نفره را درجشنواره دعوت کنیم، براساس برآوردهایی که کردیم مخارج این گروه از عدد موردنظر ما بالاتر زد و این امر محقق نشد. چون وقتی کنسرت این گروهها درجشنواره تمام میشود باید در لحظه با دلار و یورو با آنها تسویه کنیم. این درحالی است که اگر مسائل بودجه ای دراین زمینه حل میشد، میتوانستیم حتی این گروههای خارجی را به بخش رقابتی وارد کنیم و درپایان، تندیس جشنواره یا جایزه باربد را به آنها بدهیم و به جهان بگوییم که ما چه جشنواره بزرگ و معتبری داریم. برخی از هنرمندان جوان ایرانی، چشمشان به جشنوارههای خارجی است و حتی حاضرند ۱۰۰دلار بپردازند و در سایت این جشنوارهها ثبت نام کنند، جشنوارههایی که معلوم نیست داوران آن از چه عیار علمی برخوردارند. ازآن طرف وقتی این هنرمندان برگزیده نفر دوم یا سوم میشوند، این خبر با اشتیاق درخبرگزاریهای داخلی ما انعکاس مییابد. اما اصل قضیه این است که اجرا و پارتیتور فلان هنرمند ایرانی قبلا درچندین جشنواره داخلی یا رد شده ویا جایگاهی نداشته به هردلیل حالا دراین جشنوارهها، مقام سوم را به دست آورده است! درحالیکه اگر وزارت علوم و هنرستانها بپذیرند که وقتی ما به برگزیدگان جشنواره دیپلم افتخار میدهیم، این مدرک میتواند آنها را بدون کنکور سر کلاسهای دانشگاه بنشاند،نگاهها از جشنواره های بی نام و نشان خارجی برداشته میشود. همانطور که امروز درالمپیادهای ورزشی چنین اتفاقی میافتد و ورزشکاران برنده میتوانند بدون کنکور به دانشگاه بروند. اعتقاد دارم که بخش بینالملل میتواند چابکتر ازاینها باشد و حتی بتوانیم از حضور داوران بینالملل درکنار داوران خودمان بهره بگیریم. کما این که سال گذشته دو داور از کشورهای روسیه و آلمان داشتیم که چون نمیتوانستند در جشنواره حضور یابند از طریق ویدئویی با ما بودند و اگر هزینه های اقامت و دستمزد آنها را تقبل میکردیم میتوانستند حضوری به داوری بپردازند.
به همین خاطراست که برخی؛ شرایط موسیقی را با فوتبال مقایسه میکنند.
همینطوراست. مگر موسیقی ما چه چیزی کم از فوتبال دارد که یک مربی ورشکسته مسن را از خارج میآورند و میلیاردی خرج می کنند و دست آخر هم قهرمیکند و میرود. و ما هنوز نمیتوانیم برای بخش بینالملل موسیقی فجر چنین بودجهای را درنظربگیریم. پارسال گفتم و امسال هم دوباره تاکید میکنم که جشنوارههایی که درقامت بینالملل هستند برای حاکمیت و مردم اهمیت ویژهای دارند و جای آن است که به این رویدادها ردیف بودجه اختصاصی تعلق بگیرد، نه اینکه این بودجهها و حمایت ها حذف شوند و بگویند از بخش خصوصی کمک بگیرید. درد اینجاست که شهرداریها برای جشنواره بین الملل موسیقی فجر بیلبورد نمیزنند و برای سینما چنین کاری انجام میشود. چرا موسیقی همچنان جزو باور اصلی نیست؟! درماههای گذشته، سند موسیقی توسط رییس جمهورشهیدتصویب شد و در آییننامه سند آمده است که یک ماه بعداز تصویب آن، باید کارگروه تشکیل شود، اما امروز باگذشت هفت ماه، هنوز این کارگروه تشکیل نشده است…
شما هنرمندی برخاسته از موسیقی اصیل ایرانی هستید و سالهاست در شاخه سنتورنوازی فعالیت مستمر دارید، این را میدانم که جشنواره دارای شاخههای مختلفی است که باید به یک اندازه به همه آنها توجه شود، اما به نظر شما چرا تاامروز و بهخصوص دریک دهه اخیر، جشنوارهای با این قدمت نتوانسته به احیاء موسیقی ایرانی کمک کند؟
بخش اول آن برمیگردد به بودجه؛ واقعیت این است که جشنواره موسیقی فجر از روز اول بودجه و حامی مالی خوبی نداشته است. به استثنا یکی دو دوره، که حامیانی به جشنواره آمدند که فعالیتشان مشکلساز شد و مورد نقد بدنه حاکمیت و جامعه موسیقی قرارگرفت. در برخی ازدورههای جشنواره در دهههای ۶۰ و۷۰ استادان شاخص موسیقی درجشنواره حضور یافتند و همچنین، استادان از جهان اسلام مثل بسماللهخان که از هند به ایران آمد و کنسرتش با استقبال زیادی مواجه شد. البته ناگفته نماند که هندیها بیشتر از ما توانستند درجهان موفق شوند، چون زبان دومشان انگلیسی شد و درجهان مطرح شدند. ولی وقتی ما به خارج میرویم نمیتوانیم انگلیسی حرف بزنیم، و چون دفاع درستی نداریم از موسیقی قدیم ایران، بالطبع ما را شعبه عرب و ترک عثمانی می پندارند. درسالهای اخیر، تشکلی به نام “ضرب اصول” ایجاد شد که مشتمل بر هنرمندان موسیقیدان بود که دغدغه داشتند و دراین جلسه فقط پرسش گری میکردند.هنرمندی دراین جلسه مطرح کرد که من شهرت خود را دارم و گروه من هم شناخته شده است، اگر درجشنواره حضور یابم چه امتیازی نصیب من میشود؟ او مطرح کرد که برای اجرای برنامه ۴۰۰ میلیون تومان دستمزد میگیرد. اگر تورم را هم درنظربگیریم، چنین دستمزدی خارج از منطق است اما ایشان تاکید کرد که عدد او همین است. نمونهها ازاین دست بسیار است، حتی یادم هست یک هنرمند پیشکسوت برای تکنوازی نیمساعته در جشنواره ۱۰۰میلیون تومان دستمزد طلب کرد. خب! جشنواره بودجه کافی ندارد و به جای این ارقام، مبلغ پانزده تا بیست میلیون تومان را برای این گروه از هنرمندان درنظرمیگیرد که طبعا موردقبول آنها هم واقع نمیشود و اجرا هم نمیکنند. پس یک موضوع، بحث حق الااجراهاست است. بحث دیگر این که تعدادی ازهنرمندان از اوایل انقلاب درجشنواره مشارکت نداشتند. میماند یک عده از هنرمندان که به موسیقی ملی و کلاسیک عرق دارند و در فعالیت خود جدی هستند. اما سالن کنسرت این هنرمندان خالی میرود. درازا، وزارتخانهها هرسال به هنگام برگزاری جشنواره، خواهان دریافت بلیت کنسرت پاپ هستند. یعنی جشنواره را بیشتر یک شو میبینند تا رقابت، جایزه و داوری. ازنظر این عده، جشنواره جشنی است که فقط باید درآن پایکوبی باشد و حتی غیرمستقیم به این مسئله اشاره میکنند که باقی ژانرها به جز پاپ چه ضرورتی دارند؟! شعار ما درجشنواره سال گذشته به مردمیبودن تاکید داشت و حتی قیمت بلیتها را به ۹۰هزارتومان رساندیم تا طبقه متوسط بتواند به جشنواره بیاید و موسیقی پاپ را در فرهنگسرای بهمن برگزار کردیم، جالب اینکه از بالای شهر هم برای خرید چنین بلیتی به این نقطه میآمدند و ازاین قیمت استقبال زیادی شد.
این نشان میدهد که عامه افراد جامعه خواهان موسیقی ایرانی نیست.
به نظرم تبلیغات دراین زمینه ضعیف است. همانطور که اشاره کردم، سال گذشته بخش کودک ونوجوان را به جشنواره اضافه کردیم که با اقبال زیادی مواجه شد و حتی برخی از آموزشگاهها به این نکته اشاره کردند که اگر خبردار میشدند حتما حضور مییافتند، چون ما درحالحاضر ۶۰۰ آموزشگاه فعال موسیقی درتهران داریم. مردم موسیقی ایرانی را دوست دارند و اگر تبلیغات و بودجه مناسب دراین زمینه وجود داشته باشد، برتعداد مشتاقان این موسیقی هم افزوده میشود. کمااین که برای پرکردن سالن های ۲۰۰نفره کنسرت موسیقی ایرانی هیچوقت مشکل نداشتهایم. اما باید این نکته را هم پذیرفت که نه فقط درایران بلکه درهمه جای دنیا، موسیقی روز و ساده فهم بیشتر موردقبول جامعه است.
فکرمیکنم با نزدیک شدن به چهلمین دوره جشنواره میتوان به یک ارزیابی رسید که درکدام بخشها توفیق بیشتری حاصل شده است.
در دوسال گذشته جشنواره سختی داشتیم و خیلی از هنرمندان به جشنواره نیامدند. به نظرم امسال میتوانیم شاهد حضور گستردهتری از هنرمندان شرکتکننده باشیم و دربخشهای مختلف موفقتر عمل کنیم. ضمن این که بخش نواحی و پاپ درقیاس با دیگر بخشهای جشنواره دردوسال گذشته همه جوره پای کار بودهاند، درحالی که بعضی از گروههای ملی و موسیقی دستگاهی که شناخته شده هم نبودند درجشنواره حضور نیافتند. ما موظفیم که ۶۰ درصد از جشنواره را به بخش موسیقی دستگاهی و ملی که جوانان مستعد و استادان چیرهدست در قامت تکنوازی، گروهنوازی و ارکسترال را دراین بخش ها فعالیت دارند اختصاص دهیم.
به نظرتان می شود بخشهای تازه تری را هم به جشنواره اضافه کرد؟
این مسئله درفهرست برنامههای آتی قراردارد و قصد داریم بخشهای دیگری مثل موسیقی مدرن،موسیقی فیلم، تلفیقی و… را به جشنواره اضافه کنیم. همانطور که از سال گذشته به تقویت بخش پژوهشی پرداختیم. اما درنظرداشته باشید که اضافه کردن هرکدام ازاین بخشها، نیازمند تامین بودجه است. بخش بینالملل باید زودتر ازاین ها کارخود را شروع میکرد، چون استعلام هنرمندان خارجی زمان میبرد. خود من هم به تازگی حکم گرفتهام، بااین که تمایلی نداشتم امسال دبیری جشنواره را به عهده بگیرم، چون براین باورم دبیر جشنواره باید اختیار تام داشته باشدتا تصمیماتش اجرایی ترشود. درصورتی که بارها دراختتامیه برنامه ای گنجانده شده که نگاه کلان دبیر نبوده و اساسا ایده آلهای دبیر پذیرفته شده نیست. تا زمانی که چنین نگاههایی وجود دارد جشنواره موسیقی فجر پیشرفت نخواهد کرد. درکشورهای دیگر برای فیلم، موسیقی،تئاتر و هنرهای تجسمی جدی هزینه ها میشود و دولت کاری ندارد که این هنر مخاطب دارد یا نه، بلکه خود را موظف به حمایت میداند. درکشور ما هم مدیران و وزارتخانهها باید طراز جشنواره بینالمللی موسیقی فجر را درنظربگیرند و ازاین سطح پایینتر نیایند تا این مسئله باعث نشود جشنوارهای را به صرف ایجاد نشاط و شادی برگزار کنیم بی آنکه محتوایی ازآن استخراج شود و این مسئله به دلخوری و دورشدن بیش از پیش موسیقیدانان جدی منجرشود و آنها جذب داوری کشورهای همسایه شوند. نمونه آن کشور آذربایجان است که هرسال، یک یا دو داور ایرانی را برای حضور در رویدادهای خود میبرد که خیلی هم خوب است، اما ما هم باید نقشمان را درست ایفا کنیم تا هنرمندانمان در جشنوارههای داخلی فعالیت پررنگی داشته باشند. این نگاه هم مختص من نیست، تمام دبیران دورههای گذشته جشنواره چنین نگاهی داشتهاند؛ چهبسا جدیتر، ولی حوزه اختیاراتشان مثل من محدود بوده است. چرا هنرهای تجسمی باید دبیرکل داشته باشد ولی در موسیقی چنین عنوانی را برای دبیر جشنواره نداریم. یا چرا دروزارتخانه باید مرکزهنرهای تجسمی و نمایشی باشد، ولی درموسیقی، دفتر موسیقی؟! دفترموسیقی که دردهه ۶۰ ،مرکز سرود و آهنگهای انقلابی بود در دهه ۸۰ به مدیرکل مرکز موسیقی تبدیل شد و از دوره ریاست جمهوری آقای احمدینژاد به دفتر موسیقی تغییر نام داد. تا زمانی که نگاه کوچک به موسیقی کلان کشور وجود داشته باشد، نباید انتظار برپایی یک جشنواره بالنده را داشته باشیم و دبیر جشنواره هرچقدر هم که درکار جدی باشد کاری از دست او برنمیآید. ایدههای زیادی برای هردوره ازجشنواره داریم، ولی ازآنجایی که موسیقی، بزرگ دیده نمیشود بخش اعظمی از این ایدهها محقق نمیشود. پارسال بنای من براین بود تا از ۱۰ هنرمند پیشکسوت تجلیل شود که این تعداد درنهایت به چهارهنرمند رسید و پیش ازآن، استاد جمشیدعندلیبی از دنیا رفت و شد سه نفر. امسال میخواهیم بخش وفاق ملی را پررنگتر کنیم و طرح و برنامههایی دراین زمینه داریم. نگاه این است که هنرمندان بیشتری از موسیقی دستگاهی در جشنواره حضور یابند، انتظارات و گلگیهای خود را بیان کنند تا این وفاق ملی بیش از پیش به بار بنشیند. ضمن این که اگر سند ملی موسیقی جدیتر گرفته و جلسات آن برگزار شود، میتواند ضامن اتفاقات خوب در آینده نزدیک شود.
نظر شما درباره حضوررسانهها چیست؟
پارسال پیشنهاد کردم که درجشنواره از حضور تمامی اهالی رسانه نه فقط آنهایی که از رسانههای رسمی هستند دعوت شود. بدون شک، هرکدام از اهالی رسانه که در مسیر نقد وبررسی و انعکاس رویدادهای جشنواره قلم بزنند مفید خواهند بود. اگرچه، مبلغ جوایز دربخش رسانه اندک است و باوجود تلاشهایی که سال گذشته برافزایش این مقدار داشتم هنوز مقررکردن چنین مبلغ اندکی برای خودم قابلقبول نیست. ولی اگر بودجه این بخش ارتقاء نیابد، دو سه رسانه محدود در گردونه تکراری این بخش، جایزه و رتبه میگیرند وانگیزه حضور دیگران بی رمق می شود و تلاش های دیگر اهالی رسانه مغفول میماند.
آزاده صالحی
There are no comments yet