کافه خاطره صبا؛ رضا بنفشهخواه
کمدین نیستم/پدری هستم که با فرزندانش رفیق است
کمدین نیستم. اما جنس بازیام به گونهای است که در کارهای کمدی موقعیت میتوانم بازی مناسبی ارائه کنم.
رضا بنفشه خواه جزو بازیگرانی است که توانایی قابل ستایشی در قبال ایفای نقشهای طنز و جدی دارد و همیشه محبوب و بدون حاشیه بوده است. او با کارگردانان به نامی نظیر سعید سهیلیزاده، جمال شورجه، سیروس مقدم، رضا آهنچ، حسن فتحی،اصغر فرهادی، بیژن بیرنگ، بهمن زرینپور در آثاری مثل :ماجراهای آدم خیرخواه، آینه عبرت و طبل توخالی، روزنه، محکمه عدالت، آخرن پرواز، مدرسه پیرمردها، برنامه زنده حلقه مهربانی، شاید برای شما اتفاق بیفتد، عملیات ۱۲۵، غیر محرمانه، دارا و ندارد، بدون شرح، عطرگل یاس، روشن تراز خاموشی، راستش رو بگو، رانت خوار کوچک، همکاری داشته است. با او گفتوگویی درباره دوران کاریاش انجام دادهایم.
شما هم مثل خیلی از بزرگان بازیگری کارتان را با مصطفی اسکویی و تئاتر آناهیتا آغاز کردید؟
آموختن فنون بازیگری در آموزشکده آناهیتا نزد استاد اسکویی بسیار حائز اهمیت بود و در آن دوران سوای بازیگری طراحی گریم لباس و صحنه و ادبیات نمایشی را آموختم.
برخی از همدورهایهای شما که در آناهیتا آموزش دیده بوند معتقدند که نگاه ایدئولوژیک و چپ مصطفی اسکویی بر وجه آموزشی آنجا تاثیر داشت. چقدر به این نظریه معتقد هستید؟
من چنین نظری را قبول ندارم و نگاه اسکویی ایدئولوژیک زده نبود و اصلا در نمایشهایی که در این آموزشکده اجرا میشد نگاه چپی وجود نداشت و تفکر و عقیده خودش بوده که به آن پایبندی داشته و به دنبالش میرفت. اسکویی در شوروی تحصیل کرده و به مکتب استلانیسلاوسکی پایبند بود و بیشتر از متنهای روسی برای اجرای نمایش استفاده میکرد. در آناهیتا نمایش بر اساس کارهای تنسی ویلیامز نویسنده آمریکایی هم اجرا داشتیم.
شما با مهدی فتحی و سایر بزرگان هم کار مشترک داشتید؟
بله، در نمایش نامهای از بو مارشه با نام «عروسی فیگارو» با مهدی فتحی همبازی بودم و سالهای بعد در چند فیلم سینمایی مثل مدرسه پیرمردها همبازی شدیم.
تئاتر آورده مالی قابل ملاحظهای نه در گذشته و نه زمان حال برای بازیگران ندشته و ندارد. شما با این مسئله چگونه کنار میآمدید؟
در سالهای دور جوان بودم و نیاز مالی زیادی نداشتم و بعدترها در وزارت کار استخدام شدم و از این بابت تا حدی خیالم راحت شد و در کنارش تئاتر هم بازی می کردم.
اخوی شما هم آیا با شما کار و فعالیت هنری را شروع کردند؟
بله، در آناهیتا همدوره بودیم.
خاطره جذابی از مرحوم برادرتان دارید؟
در یاد دارم که در اوایل دهه چهل، شب یلدا به منزل یکی از دوستانمان دعوت شدیم و من همراه خدا بیامرز برادرم برای رفتن به این مهمانی آماده شدیم. منزل ما در آن زمان سه راه ضرابخانه بود و منزل دوستم ایستگاه فرودگاه خیابان دماوند نزدیک میدان امام حسین بود. بعد از رفتن به مهمانی و گذشت زمان ساعت در حدود ۱۲ شب بود و برف هم باریدنش شروع شده بود و من و برادرم خداحافظی کردیم و آمدیم خیابان و هیچ ماشینی را در حال حرکت ندیدیم. تصمیم گرفتیم از کوچه پس کوچههایی که به جاده قدیم شمیران میخورد خودمان را نزدیکیهای ایستگاه پلیس برسانیم و ازآنجا سوار ماشینی شویم و به خانه برویم. در حدود یک ساعتی را در زیر بارش برف پیاده رفتیم و حوالی ساعت یک و نیم با خستگی تمام به خانه رسیدیم و این خاطره تا سالها در ذهن من باقی مانده است.
با مرحوم برادرتان در فیلم سینمایی «مدرسه پیرمردها» در قالب دو برادر تجربه متفاوتی داشتید. از این همکاری بگوئید؟
بله، در این فیلم نقش دو فرزند را بازی کردیم که برای گرفتن ارث پدریمان که استاد گرمسیری نقشش را ایفا میکرد او را از آسایشگاه بیرون میبردیم. کارگردان فیلم موقعی که به دفترش رفتیم گفت دو نقش برادر در فیلمنامه وجود دارد که مایل است من و برادرم آن دو نقش را بازی کنیم. یادم میآید پلان ماقبل آخر فیلم که تصادف رخ میدهد در خیابان بودیم و ماشین پیکان عبوری با دیدن اکبر عبدی که در این پلان بازی داشت حواسش پرت شد و به درخت کهنسالی در خیابان قیطریه برخورد کرد و کلی خسارت دید.
با بازیگران نسلهای مختلفی همبازی بودهاید. کار کدامیک از بازیگران را قبول داشتید؟
با خیلی ها همبازی بودم. اما با شهاب حسینی در «سرزمین کهن» تجربه خوبی داشتم و به نظرم از همان دوران میشد موفقیت و جهانی شدنش را پیش بینی کرد. من از سر برنامه اکسیژن در تلویزیون با شهاب حسینی آشنا شدم و روند کاریاش را دنبال می کردم. با مرحوم رضا داودنژاد هم در چند فیلم و سریال تجربه خوبی داشتم و در چند تای این آثار نقش پسرم را بازی کرد. هیچ وقت این تجربیات و همکاری با او از ذهنم پاک نمیشود. با خدابیامرز علی سلیمانی هم تجربیات ماندگاری داشتم.
در این سالها به جز چند تجربه مشترک کمتر با پسرتان (بیژن) همکاری داشتید؟
آخریاش در فیلم «کلوپ همسران» بود که در نقش یک رئیس کلانتری بازی کردم و تجربه جذابی بود و متاسفانه کمتر این فرصت را داشتیم که با هم کار مشترک داشته باشیم.
معمولا کمتر پیش میآید که پسران بازیگران مطرح مثل پسر شما بازیگر توانمند و درجه یکی بشوند. دلیلش چیست؟
پسر مرحوم امیرفضلی یعنی ارژنگ هم بازیگر توانمندی است. من به همه فرزندانم برای انتخاب شغلشان آزادی عمل دادم و پسر کوچکم گریمور است و بعد از گرفتن مدرک سوم راهنمایی گفت میخواهد در هنرستان تحصیل کند و رفت و در هنرستان صدا و سینما تجسمی خواند و در ادامه لیسانس نقاشی گرفت. پسر ارشدم هم اصلا علاقهای به بازیگری ندارد و مدرک مهندسی عمران دارد و البته قبل از مهاجرتش به کانادا با هم تئاتر زیاد میدیدیم.
در شبکه نمایش خانگی در تجربیاتی مثل «جوکر» و یا «نیسان آبی» حضور داشتید. از این تجربیات بگوئید؟
تجربیاتی بودند که در حد خودش قابل قبول است.
در سالهای اخیر درگیر کارهای موسسه هنرمندان پیشکسوت هستید. این موسسه چقدر توانسته برای هنرمندان پیشکسوت ایجاد انگیزه کند؟
مدیر عامل موسسه هنرمندان پیشکسوت عباس عظیمی بسیار شخصیت مثبت و پیگیری دارد و در راستای تکریم هنرمندان پیشکسوت سالیانه بیش از ۳۰۰ نفر از آنها را به مسافرت در شهرهای مختلف ایران می برند و ماهیانه جلساتی برای بزرگداشت هنرمندان همان ماه برگزار میشود و یک جور دلخوشی و ایجاد انگیزه بین هنرمندان باسابقه رخ میدهد.
سریال «آئینه عبرت» و نقش پدری یکدنده که با خواستههای بچههایش بیگانه بود برای شما توجهات زیادی به همراه داشت، از این همکاری بگوئید؟
نقش جدیای بود که بر مبنای الگوی پدر ایرانی آن دوران شکل گرفت. پدری جدی و بدون اعتنا به خواستههای فرزندانش که بابت رفتارهایش در زندگیشان چالش به وجود میآید. این پدر محصول دوران پدر سالاری در ایران در چند دهه بود که در اواسط دهه هفتاد بتدریج رنگ باخت. فیلمنامه را خواندم متوجه شدم با آدمی دیکتاتور و بدون اعتنا به نظرات دیگران رو به رو هستم. کاراکتری که اهل جاه طلبی است و دوست دارد دیگران تحت سلطهاش باشند.
به نوعی نقش خاکستری محسوب میشد؟
نقش منفیای بود که برای پدرانی که چنین رویهای داشتند به نوعی عبرت بود. رویهای که باعث متلاشی شدن خانواده میشود.
«ماجراهای آقای خیرخواه» جزو کارهای موفق شما در دهه هفتاد است؟
سال ۱۳۶۴ در فیلم سینمایی با نام «توهم» نقش کاراکتری را بازی کردم که حصیر و چوب پردهکار بود. سعید حاجمیری کارگردان از بازیام خوشش آمد و گفت قرار به تولید سریال طنزی با عنوان «آقای خیرخواه» است و از من خواست این نقش را بازی کنم و من در جواب گفتم تا آن موقع نقش طنز سطحی و لوده بازی نکردهام و فقط طنز موقعیت بازی می کنم و با خواندن فیلم متوجه جذابیتهای طنز موقعیتش شدم و نقش را قبول و بازی کردم.
به نظر میرسد بعد از ایفای نقش در سریال «رانت خوار کوچک» بتدریج در کارهای طنز و کمدی بازی کردید؟
«رانت خوار کوچک» هم بیشتر کار جدی است تا طنز و رگههایی از شوخی در آن به وجود میآید.
با مرحوم سیروس گرجستانی تجربههای مشترک زیادی داشتید. آیا از این همکاریها خاطرهای در ذهن دارید؟
در اولین سریالی که با نام «مخمصه» بازی کردم با سیروس همبازی بودم و بتدریج در چند کار دیگر مثل «پشت کنکوریها» با او همکار بودم که بسیار حرفهای و پارتنر خوب و درجه یکی بود.
به نظر می رسد به تنوع ژانری هم اعتقاد دارید؟
برای من خیلی مهم است. یک بازیگر موقعی موفق است که توانایی ایفای هر نوع نقشی را داشته باشد و خودش را در قالبی تکرار نکند. در چند کارم نقش پزشک بازی کردم و در همین زمان ابراهیم وحیدزاده از من دعوت کرد که در فیلم «مجسمه» نقش یک پزشک را بازی کنم که نپذیرفتم چون نمیخواستم تکرار شوم.
نقشهای تاریخی هم زیاد بازی کردهاید؟
در نقش کاراکترهای متفاوتی چون شاه، کارمند، کاسب و غیره بازی کردهام. در سریال «همسایهها» به کارگردانی حسن فتحی نقش آقا محسن خیاط را بازی کردم. یا در چند سریال و فیلم تلویزیونی نقش لات، لمپن و نزول خوار هم بازی کردهام. نقش تاریخی هم جذاب و متفاوت است. من هیچ وقت منتظر نماندم که مدام نقش خاص مثل شاه را بازی کنم. کما اینکه در معمای شاه برای بازی در نقش محمدرضا پهلوی از بازیگر دیگری استفاده کردند. یک بازیگر باید با تمرین و ممارست بتواند نقشهای سخت به لحاظ فیزیکال و تکنیکی را بازی کند و کارکردن در گرما و سرما برایش مهم نباشد و دل به کار و بازیاش بسپارد.
به نظر میرسد جزو بازیگرانی هستید که فیلمنامه برایتان برای قبول یک نقش بسیار مهم است؟
فیلمنامه مهمترین منبعی است که من برای بازی به آن رجوع میکنم و در کنارش تحقیق هم انجام میدهم. موقعی که نقش شاه را بازی کردم، چند فیلم مستند در باره شاه را تهیه کردم تا نوع گویش و راه رفتنش را درست آنالیز کنم. روال کاریم این است که معمولا برای نقش تحقیق انجام میدهم. به طور مثال اگر قرار باشد نقش معتاد را بازی کنم می روم و با مابهازاهای واقعیش ارتباط برقرار میکنم تا با منش و کنشهایشان آشنا بشوم. بازیگر باید کنشگر باشد و درباره کارکتری که میخواهد ایفا کند مطالعاتی انجام دهد. حضور یک بازیگر در اجتماع باید با نگاه تیزبینانهای همراه باشد. نوع نگاه من موقعی که به یک قهوهخانه می روم با یک آدم عادی متفاوت است و من به آدمها و عکسالعملهایشان دقت میکنم. از تمام حضورهای اجتماعیام حتی کوه رفتنهای صبحهای جمعه به نفع ذخیره کردن رفتار آدمها بهره برداری میکنم. در کلیت نقشهایی که ماندگار باشد و پیام فرهنگی و اجتماعی داشته باشد و بتواند تاثیرگذاری روی ارتقاء سطح معلوماتی مخاطبان داشته باشد برای من اهمیت بیشتری دارد. حتی اگر نقشی منفی باشد و این ویژگیها را هم داشته باشد حتما آن نقش را بازی می کنم.
در سریال دفاع مقدسی «سیمرغ» هم حضور موفقی داشتید؟
در کارنامه کاریام سریال و فیلمهای دفاع مقدسی کم نیستند. برای من این کارها خیلی ارزشمند است. زیرا خیلی از جوانهای این مرزو بوم جانشان را برای راحتی و آسایش ما از دست دادند.
در این سه چهار دهه که به بازیگری مشغول هستید. انواع و اقسام نقش پدران را بازی کردهاید. بازی در این نقشها برایتان چقدر دارای چذابیت است؟
دوست دارم نقش پدرانی را بازی کنم که با فرزندانش دوست و رفیق است.
آیا در زندگی عادیتان هم به فرزندانتان رفاقت دارید؟
بله، پدری که با رفاقتش باعث شده بچههایش بتوانند درد و دلهایشان را بدون ترس و خجالت مطرح کنند و از پدرشان مشاوره بگیرند. هیچ رفیقی مثل پدر خیرخواه فرزندانش نیست.
چقدر میتوانیم رضا بنفشهخواه را یک کمدین بدانیم؟
کمدین نیستم. اما جنس بازیام به گونهای است که در کارهای کمدی موقعیت میتوانم بازی مناسبی ارائه کنم. به طنز و کمدی که جنبه دلقک بازی و لودگی داشته باشد به هیچ وجه علاقه و گرایشی ندارم. طنز باید هدفمند باشد. در سریال «ماجراهایهای آقای خیرخواه» که بازی کردم موقعیتهای کمدی برای شخصیتی که بازی می کردم رخ میداد.
به کدامیک از کارهای طنزی که بازی کردهاید علاقه بیشتری دارید؟
با حضور و بازیام در مجموعه «ماجراهای آقای خیرخواه» علاقه زیادی دارم.
کارکردن با کارگردان جوان و با تجربه برای شما چه تفاوت هایی دارد؟
هیچ وقت با هیچ کارگردانی مشکلی نداشتهام. دوست دارم با کارگردانی کار کنم که کارش را بلد باشد و سن و سالش چندان اهمیتی ندارد. کارگردانی داریم که چند دهه کار کرده است، اما بر کارش تسلطی ندارد و در مقابل با کارگردان جوانی کار کردهام که پر از ایده، نوآوری و خلاقیت بوده است. مصطفی کیایی و یا اصغر فرهادی جوانی که «داستان یک شهر» را ساخت از این جمله کارگردانها هستند.
آیا در آن سالهایی که با اصغر فرهادی در «داستان یک شهر» و «پشت کنکوریها» همکاری کردید. حدس می زدید روزی به این میزان در کارش موفق شود؟
بله، این استعداد و توان را در فرهادی میدیدم و بارها هم به او گفته بودم که قدر استعدادت را بدان و حتما به او گفته بودم که تو روزی اسکار می گیری. در سه سریالی که پریسا بختآور همسر اصغر فرهادی ساخت و به عنوان نویسنده همکاری می کرد نیز تجربیات و خاطرات خوبی از فرهادی دارم و امیدوارم بیشتر از این هم موفق بشود.
آیا شیوه هدایت بازیگران توسط فرهادی با سایر کارگردانها متفاوت است؟
هم اصغرفرهادی و هم همسرش به خوبی شیوه ارتباط گیری با بازیگران را بلد بودند.
آیا در سریالهایی که پریسا بختآور کارگردانی کرد. اصغر فرهادی به او در این زمینه کمک می کرد؟
برخی از مواقع فرهادی میآمد سرصحنه و نگاهی می کرد اما دخالتی در این حوزه نداشت.
با حسن فتحی هم چند تجربه مشترک موفق داشتید؟
در چند کار مثل سریال «همسایهها» که در ماه رمضان پخش شد و سریال «فردا دیر است» و «پهلوانان نمیمیرند» و همچنین سریال «روشنتر از خاموشی» با حسن فتحی همکاری داشتم و لابد بعد از این کارها نقش مناسبی برایم در کارهای بعدیاش نداشت که از من دعوت نکرد.
خیلی از هم نسلان شما از قبیل اسماعیل داورفر، حسین کسبیان و خیلیهای دیگر بانداره استحقاقی که داشتند قدر ندیدند دلیل این مسئله چه بود؟
به هر حال شرایط برایشان پیش نیامد که بتوانند در کارهای بهتر و نقشهای مهمتری بازی کنند و نمی شود برای این اتفاقات دنبال دلیل و منطق رفت.
سیروس مقدم هم جزو کارگردانهای شاخصی بود که شما فرصت همکاری را با ایشان به دست آوردید؟
کارگردان درجه یک و متین و برجستهای هستند. تجربه خوبی در همکاری با مقدم در سریالهایی چون «بانوی دیگر» و «پیامک از دیار باقی» و همچنین «پایتخت ۱» داشتم.
معمولا مردم بیشتر شما را با چه نقشی که بازی کردهاید بیشتر میشناسند؟
بستگی به زمان هر کار دارد. زمانی «آینه عبرت» را بازی می کردم و مردم مدام من را با شخصیت آقای اسماعیلی که در این سریال بازی کردم میشناختند. وقتی که نقش شاه را بازی کردم تا وارد مکان عمومی میشدم می گفتند شاه آمد.
حضور در خندوانه باعث شد برای مخاطبان جوان هم محبوب بشوید؟
با رامبد جوان دوستی دارم و اولین تجربه بازیگریش را در کنار من در فیلم «مجسمه» انجام داده بود. او همیشه به من لطف دارد. یک روزی به من زنگ زد و برای استتند آپ کمدی از من دعوت کرد و باتفاق دو پسرم در چند بخش از جمله سفرهای ایران گردی با خندوانه همکاری کردم.
احمد محمداسماعیلی
There are no comments yet