سام حسامی در گفتگو با صبا:
در چنین خانواده هنرمندی، محکوم به یادگیری بودم
وقتی در چنین خانوادهای زندگی میکنید محکوم هستید به یاد گرفتن یک سری چیزها، به اینکه تئاتر و فیلم ببینید از گالریها دیدن کنید و چیزهای بسیاری را بیاموزید.
مریم عظیمی- اکران فیلم سینمایی «آذر هفت صبح» به کارگردانی مسعود فرجام و تهیهکنندگی آرش رمضانی ابنائی از هفت آذر در سینماهای هنر و تجربه آغاز شده است. روشنک گرامی، شقایق و آذرخش فراهانی، سام حسامی، آزاده سدیری و الهه افشاری از دیگر بازیگران اصلی این فیلم هستند. این فیلم که هفت سال پس از ساخت به اکران رسیده به مجموعهای از اتفاقات و انتخابها که زندگی ۵ جوان را زیر و رو میکند میپردازد. در ادامه گفتوگوی خبرنگار صبا با بازیگر این فیلم را میخوانید.
با توجه به اینکه از یک خانواده هنرمند برآمدهاید سینما برای شما چگونه آغاز شد و ادامه یافت؟
در حقیقت وقتی در چنین خانوادهای زندگی میکنید محکوم هستید به یاد گرفتن یک سری چیزها، یعنی محکوم هستید به اینکه تئاتر و فیلم ببینید از گالریها دیدن کنید و چیزهای دیگری که برای بسیاری از افراد مهم نیست را بیاموزید.
محکومیت جالبی به نظر میرسد!
بله محکومیت خوبی است و من هم از آن راضی هستم. به همین علت شاید مسیری که دیگر افراد طی میکنند را من به آن معنی تجربه نکردم اما از همان کودکی مدام در حال یاد گرفتن بودم، بازی کودکی من این بوده که از بین پای تماشاگران تئاتر بازیهای پرویز پرستویی را ببینم و طبیعتاً زمانی که من در این فضا گذراندم باید حاصلی میداشت. همانگونه که حتماً هر بچه دیگری در این فضا چیزی یاد میگیرد و من تنها صبر کردم تا در زمان مناسب به سمت اهدافم حرکت کنم. خب به واسطه شغل مادرم بعد از مدرسه همیشه سر صحنه و از کودکی شاهد پروداکشن یک فیلم بودم و کاملاً میدانستم که دوربین چیست، همه لنزها را میشناختم و… اما اینگونه نبود که صرفاً به خاطر اینکه عضوی از این خانوادهام به این فکر کنم که میتوانم بازیگری کنم، بلکه سینما برای من جذاب بود و خودم هم تلاش کردم، کتاب خواندم، در کلاسهای کارنامه و ورکشاپهای مختلف شرکت کردم و همیشه در حال یادگیری بودم تا زمانی که به فیلمی برسم که بتوانم درست اجرا کنم که فیلم «ناکوک» به کارگردانی آقای پورکیان بود ولی متاسفانه ایشان عادت دارند که فیلم سینماییهای خوبشان را که در جشنوارههای مختلف کاندید جایزه شده اکران نمیکنند. پست پروداکشن این فیلم حدوداً سال ۹۲ به اتمام رسید و حال حدود ۱۱ سال از آن میگذرد. متاسفانه برخی کارگردانها فکر میکنند که اگر مهر توقیف بر فیلمشان بخورد اتفاقی برای فیلم خواهد افتاد در حالی که فیلم بیات میشود و زمانش میگذرد. خوشبختانه مسعود فرجام این کار را نکرد و من شاهد رشادت مسعود فرجام هستم که چقدر جنگید تا فیلمش به اکران برسد و این تفاوت نسل جدید با نسل قدیمیتر سینما است. متاسفانه این نوع نگاه برخی از کارگردانها، جوانی و پیک کاری بازیگرها را میسوزاند.
آیا نقش آفرینی در کنار دایی و مادرتان یک فضای امن روانی برای شما ایجاد میکرد یا بالعکس؟
نه به هیچ عنوان ایجاد نمیکرد و خیلی سختتر بود. من زمانی که بخواهم با مادرم کار کنم تحت فشار زیادی هستم چرا که ما از دو نسل متفاوت بازیگری میآییم و هر کدام به نوعی بازیگری را آموختهایم و تکنیکهای متفاوتی را به کار میبریم. در مورد داییام آذرخش فراهانی نیز این نقش آفرینی آنچنان آسان نبود از آنجایی که شما معمولاً با اعضای خانوادهتان رودربایستی ندارید و مشکلاتی که ممکن است به روی همکارتان نیاورید اینجا خیلی راحتتر ابراز میکنید، این مسئله میتواند کار شما را سختتر کند اما مسلما در کنار همه اینها مزایایی هم دارد. در این فیلم کار با روشنک گرامی را هم خیلی دوست داشتم حقیقتا بازیگر بسیار خوب و با استعدادی است.
آیا برای نقش پردازیها و سکانس بسیار پر تنش راننده تاکسی با چالشی مواجه بودید؟
تعریف من از نقش ساده بود و ما در دورخوانیها به این نتیجه رسیده بودیم که در وهله اول نقشها را خیلی سخت نگیریم و در وهله دوم نیز همه بازی روانی داشته باشیم. برخی از پلانهای آن سکانس را هم به صورت بداهه انجام دادیم. خودم را خوش شانس میدانم که کنار چنین بازیگرانی بودم خوشبختانه تیم به حدی با هم دوست و رفیق بودیم که همه با هم جلو رفتیم. در همان سکانس یک سری پلانهای چیده شده آقای فرجام را هم گرفتیم و اینگونه نبود که تمامش بداهه باشد. اما نمیتوانم بگویم که خیلی چالش برانگیز بود چون وقتی کارگردان دست شما را در بازیگری باز میگذارد کار برای بازیگر راحتتر است خوشبختانه آقای فرجام هم از قبل میدانست چه میخواهد. این خیلی مهم است که کارگردان بداند چه میخواهد در حالی که در برخی از پروژهها اصلا این اتفاق نمیافتد.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است