آذین نظری در گفتگو با صبا:
ما بچههای تئاتر چشم به راه مخاطبان هستیم
در این شرایط آشفته بازار و مسائلی مانند آلودگی هوا، ترافیک، هزینههای زندگی و مسائل مختلفی که هر کسی به اندازه خود با آن درگیر است ما بچههای تئاتر باز هم چشم به راه مخاطبان هستیم.
مریم عظیمی– نمایش «سه نمایشنامه از محمد مساوات» که از سه اپیزود کوتاه تشکیل شده همانگونه که از نامش پیداست نوشته سیدمحمد مساوات است و به کارگردانی سجاد تابش در سالن شماره دو تماشاخانه لبخند روی صحنه رفته است. نقشهای مختلف این سه اپیزود را سجاد تابش، آذین نظری و الهام شفیعی بر عهده دارند. نمایش برشی کوتاه از نقطه عطف سه داستان مختلف است که باور و انتخاب کاراکترها را به چالش میکشد. در ادامه گپوگفت خبرنگار صبا با بازیگر این نمایش را میخوانید.
در دو اپیزود از این نمایش به دو کاراکتر متفاوت پرداختهاید که تفاوت در ژستهای بدنیشان کاملا محسوس است تا جایی که این تصور ایجاد میشود که این دو کاراکتر از نظر وزنی هم متفاوت هستند.
خیلی خوشحالم که چنین تفاوتی را حس کردهاید و بله واقعیت این است که این دو، کاراکترهای کاملاً متفاوتی هستند. در اپیزود اول پرستار یا همان کاراکتر سایه در مواجهه ابتدایی با اتفاقی که در واقع بسیار هم بزرگ است خیلی راحت برخورد میکند و تصور من این بود که احتمالا از آن دست پرستارهایی است که در جمع دوستان و همکارانش کمی شوخ طبعتر از دیگران مینماید، با مسائل راحتتر کنار میآید و حتی ممکن است سابقه کاریاش بیشتر از بقیه باشد. بنابراین میتواند با چنین مسئلهای راحتتر مواجه شود و حتی همکارش را دلداری بدهد. زمانی که همه این فکتها و اتفاقات را کنار هم میگذاریم قطعاً در شرایط بدنیمان به عنوان بازیگر هم تاثیر میگذارد. شخصاً سعی کردم که صورتم، صورت رهاتری باشد و خوشحالم که این مسئله در اکت بدنیام مشهود بوده است. کاراکتر ساره اما دقیقاً برعکس کاراکتر سایه است دغدغه زیادی نسبت به آیندهاش و شرایط رابطه عاطفیاش دارد و با مسائل زیادی درگیر است. در شرایط فعلی اکثر ما اتفاقاتی نظیر این دیدهایم و در اطراف، خانواده یا بین دوستانمان بودهاند کسانی که به خاطر تحصیل، کار یا مسائل دیگر مجبور به مهاجرت میشوند و همه ما این دغدغهها را درک میکنیم. در این میان وابستگی برای زنان معنای وسیعتری دارد و همین وابستگی کاراکتر ساره را از سایه تفکیک میکند. یعنی حتی در بدن این دو کاراکتر تفاوت محسوسی ایجاد میکند، اینجا و در مورد ساره شاید با یک بدن تنها روبرو هستیم. من یک سری کلمات را به عنوان یادآوری کننده در نظر گرفتم تا بتوانند در شرایط بدنیام تاثیرگذار باشند در مورد ساره این تنهایی و وابستگی بسیار پررنگ است در اولین مواجهه ساره در آن هیاهوی فرودگاه تنها به نظر میرسد به همراه چمدانی که متعلق به خودش نیست. از این تنها بودن و اینکه حتی دم رفتن هم مسئولیت چمدان یک فرد دیگر را به دوش میکشد متوجه میشویم که این فرد به شدت دغدغهمند است و این سرتیترها آنقدر بزرگ است که بتوانیم این دو کاراکتر را از هم تفکیک کنیم.
از جذابیتی که منجر به این همکاری شد بگویید.
یکی از مهمترین عوامل برای من نام محمد مساوات است، اسم محمد مساوات به خاطر کارهایی که کرده و سابقهای که دارد ذهنیتی طی این سالها برای من ایجاد کرده که به صورت ناخودآگاه میدانم با یک اثر جذاب و دیدنی طرف هستم. با خواندن متن هم میبینیم که دیالوگها چه مهندسی دقیقی دارند، کاراکترهای زن در هر اپیزود چقدر جذاب و کامل هستند و با اینکه هر اپیزود نهایتاً ۱۵ دقیقه است اما کاراکترها کاملاً شناسنامه دارند و میتوانید فضای روحی و ذهنی آنها را درک کنید. همه اینها خیلی جذاب بود همینطور برای من بازیگر چالش بسیار جالبی بود که در عرض نیم ساعت تا چهل دقیقه یعنی در دو اپیزودی که بازی میکنم بتوانم دو کاراکتر متفاوت را به مخاطب نشان بدهم و این پروسه جذاب و هیجان انگیز یکی از دلایل قبول این پروژه بود. علاوه بر این خوش شانس هستم که پارتنرهای خوبی مثل الهام شفیعی و سجاد تابش دارم که مدتهاست در این عرصه فعالیت میکند و رزومه خیلی خوبی دارد و میدانستم که میتوانیم کنار هم کارهای جالبی کنیم.
سخن پایانی
در این شرایط آشفته بازار و مسائلی مانند آلودگی هوا، ترافیک، هزینههای زندگی و مسائل مختلفی که هر کسی به اندازه خود با آن درگیر است ما بچههای تئاتر باز هم چشم به راه مخاطبان هستیم و هیچ چیزی برای ما جذابتر از این نیست که تماشاگر فهیم میآید و اجرای ما را میبیند و در تیوال میبینیم که صندلیهای سالنمان پر شده و در نهایت میفهمیم که مخاطبانمان راضی بودهاند، احساس غرور میکنیم. همه اینها برای ما بسیار خوشحال کننده است و امیدوارم که این اتفاق همینطور ادامه داشته باشد و ما هم بتوانیم با اجراهای بهتر و بهتر تماشاگر را هر روز راضیتر نگه داریم.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است