یادداشتی درباره فیلم «بازی خونی»
درامی تاریخی با چاشنی حادثه
فیلم سینمایی «بازی خونی» را به بهانه حضور فیلم در چهل و سومین جشنواره فیلم فجر بررسی کرده ایم.
محمدعرفان صدیقیان– حسین میرزا محمدی نخستین بار دو سال قبل و در جشنواره چهل و یکم با کارگردانی درام خوش ساخت «کت چرمی» نام خود را به عنوان فیلمساری خوش آتیه مطرح کرد. اثری اجتماعی که سوژهای بکر و پرداختی منسجم داشت. او حالا با فیلمی کاملا متفاوت در جشنواره۴۳ حاضر است. «بازی خونی» درامی تاریخی- حادثهای است که هسته مرکزی روایت در آن متعلق به ماجرایی واقعی در سالهای نخست انقلاب است.
پس از عزل بنیصدر گروهی کمونیستی موسوم به «سربداران» به منظور خلق انقلابی دیگر، در جنگلهای شهر آمل مستقر شدند. میرزا محمدی تلاش کرده تا با خلق قصهای پرکشش و به صورتی جزئی نگر، وقایع آن دوره از تاریخ معاصر کشور را به تصویر بکشد.
او دست روی سوژهای حساس و در عین حال گسترده گذاشته است و به همین دلیل شیوه بیانی فیلمنامه نیز صورتی پراطناب و مطول دارد. در نتیجه ممکن است مخاطب پس از تماشای یک سوم ابتدایی اثر و به دلیل گره افکنیهای متعدد، تا حدی از فضای فیلم فاصله گرفته و احساس خستگی کند.
«بازی خونی» اثری روایت محور است و در آن پیرنگ اصلی و شاخههای فرعی آن، مهمترین نقش را در پیشبرد درام برعهده دارد. با این وجود مسعود هاشمینژاد، فیلمنامهنویس اثر، با خلق پرسوناژ قهرمان تلاش کرده تا رویکردی بینابین میان وقایع تاریخی مستند و قصه خیالی خود با محوریت شخصیت اصلی در پیش گیرد. به علاوه، فیلم سرشار از صحنههای درگیری، خصوصا در یک سوم انتهایی فیلمنامه است که به شکلی خلاقانه و مبتنی بر دکوپاژهای دقیق فیلمساز کارگردانی شده است. موقعیتی که ریشه در دنیای واقعی و مقاومت مردم آمل دارد، عملی قهرمانانه که این منطقه را به شهر «هزار سنگر» شهره کرد. دیگر نقطه قوت «بازی خونی» متکی بر نگاه ویژه فیلمساز است که او تلاش کرده این جریان مردمی را فارغ از نگاههای ایدئولوژیک مرسوم دنبال کند و همین موضوع باعث شده تا سویههای اجتماعی این قیام در فیلم نمودی چشمگیر داشته باشد.
میتوان فیلمنامه اثر را با نگاهی جدی و مطابق با آموزههای تئوریک در بوته نقد قرار داد و ایرادهای موجود در آن را برجسته کرد. اما باید نکته مهمی را درنظر گرفت و آن اینکه فیلمساز تلاش کرده تا نگاهی جامع به ریشههای شکل گیری این گروهک و نحوه مقابله با آن داشته باشد و به همین دلیل، به ناچار و در جهت افزایش جذابیت بیشتر قصه برای مخاطبان عام، خرده پیرنگهایی ملودرام گونه را به آن افزوده است. طبیعی است که بیان صرف یک واقعه تاریخی، بدون درنظر گرفتن شخصیتهای قهرمان و ضد قهرمان، نمیتواند کشش چندانی در تماشاگر ایجاد کند و رویکرد جاری در فیلمنامه، برخوردی هوشمندانه به نظر میرسد. با این وجود شاید با حذف و جابجایی برخی سکانسها خصوصا در نیمه اول فیلم بتوان ریتم مناسبتری را برای آن در نظر گرفت.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است