روزنامه صبا

روزنامه صبا

حمید دالوند در گفتگو با صبا:

رسالت کسی که در سینما کار می‌کند آگاهی دادن است


زمانی که پیشنهاد این کار به من داده شد با اینکه حدس می‌زدم کار با مشکل توقیف روبرو شود اما باز کار را پذیرفتم چون فکر می‌کنم رسالت کسی که در سینما کار می‌کند آگاهی دادن است.

مریم عظیمی- فیلم سینمایی «باد در کشتزارهای نیشکر» به کارگردانی ابراهیم اشرف‌پور و تهیه‌کنندگی سعید شاهسواری از محصولات مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی است. در این فیلم بازیگرانی همچون ایلیا حبیبی راد، محمدصادقی حسنوند، کاظم عینعلی، مریم شانه تراش، اشکان گله ملکی ایفای نقش کرده‌اند. داستان این فیلم از نقطه ‌نظر پسر کوچک یکی از کارگران دادخواه هفت‌تپه روایت می‌شود و نگاهی سینمایی به اتفاقات این منطقه دارد. فیلم بلند سینمایی «باد در کشتزارهای نیشکر» تاکنون جوایز مختلفی را از جشنواره‌های کشورهایی چون یونان، روسیه، ایتالیا و آلمان به دست آورده است. در ادامه گپ و گفت خبرنگار صبا با فیلمبردار این فیلم را می‌خوانید.

 

در فیلمبرداری این فیلم و انتخاب کادرها چه مولفه‌هایی را در نظر گرفتید و با توجه به شرایط منطقه چه چالش‌هایی داشتید؟

این فیلم مربوط به سینمای کودک است اما از سویی نیز یک درام تلخ است چرا که شرایط و فضای کودکانه و زیبایی که یک کار کودک باید داشته باشد را ندارد و این تناقض به خودی خود برای من یک فاکتور اصلی بود و زمانی که می‌خواستم فضاسازی کار را انجام دهم گذار از کودکی به واقعیت تلخی که برای این بچه اتفاق می‌افتد یکی از اصلی‌ترین نکاتی بود که به آن توجه کردم. یکی از چالش‌های اصلی که ما داشتیم خود بحث منطقه بود و دیگری اینکه در تمام طول کار ما از دوربین روی دست استفاده کردیم. بسیاری از اتفاقات و صحنه‌های فیلم در کارخانه و نیزارهای نیشکر می‌گذشت و ما با تعدد لوکیشن بسیار زیادی روبرو بودیم از سویی در روزهای کرونا آن منطقه جز مناطق قرمز محسوب می‌شد. علاوه بر تعدد لوکیشن‌ها، فاصله زیادشان از هم کار ما را سخت‌تر می‌کرد بخصوص که زمان شروع فیلمبرداری‌ها نیز اردیبهشت ماه بود که در آن منطقه جزو روزهای گرم سال است. در زمینه نورپردازی چالش اصلیمان این بود که خود فیلم زمان نوری دو الی سه روزه دارد اما ما ظرف ۲۷ جلسه فیلمبرداری فیلم را می‌ساختیم و بر اساس تعداد لوکیشنی که داشتیم باید می‌توانستیم زمان نوری صحنه‌ها و فیلم را درست نشان دهیم تا در یک لوکیشن با زاویه نوری اشتباه نسبت به زمان نوری فیلمنامه مواجه شویم به خصوص که فیلم مستقل بود و در سینمای مستقل باید شرایط را در نظر بگیرید و فیلم را در کمترین زمان ممکن بسازید.

چند درصد از کار به صورت دوربین روی دست کار شده؟

کل کار به جز چند پلان به صورت دوربین روی دست است و خب کاراکترهای اصلی هم کودک هستند و زمانی که می‌خواهید های لول آنها را بگیرید با چالش مواجه می‌شوید.  اگر دقت کنید می‌بینید که در اغلب صحنه‌های فیلم این کودک یعنی کاراکتر یونس می‌دود گویی که او راهی را طی می‌کند و از کودکی و فانتزی کودکی‌اش که نمی‌خواست با نزدیک شدن به فضای بزرگسالان از بین برود، دور و دورتر می‌شود و از جایی به بعد تمام دغدغه‌اش اتفاقات کارخانه و مشکلاتی می‌شود که برای پدرش به وجود آمده این سیر و سلوک کاراکتر را همیشه به صورت دویدن در فیلم می‌بینیم در واقع می‌توان گفت که فیلم پرتنشی است و این کاراکتر مدام در حال دویدن در نیزارها، کارخانه و فضاهای مختلف است و همین یکی از نکات اصلی بود که ما باید با دوربین روی دست نشان می‌دادیم.

این جغرافیای خاص در بستن کادرهای متفاوت نیز کمک کننده بود؟

بله بسیار کمک کننده بود. من به شخصه چه در زمان عکاسی و چه در زمان فیلمبرداری یک اثر در خود فضا قرار می‌گیرم و اجازه می‌دهم فضا کمک کند تا بهتر دریابم که چه می‌خواهم. این مسئله در این فیلم نیز نمود زیادی داشت و سعی می‌کردم که من نیز در لوکیشن‌ها سیر و سلوک کنم و این فقط فیلمنامه، فیلم، بازیگر و کاراکتر نباشد که سیر و سلوکی را طی می‌کند. واقعا هم بیشتر لوکیشن‌های فیلم خاص بود چه کشتزارهای نیشکر و چه لوکیشن‌هایی که معماری متفاوتی داشتند و حال به دلیل شرایط زمانی و اجتماعی به نوعی متروک شده یا کاربریشان تغییر کرده بود بخصوص لوکیشن استخر که برای من بسیار الهام‌بخش بود. من سعی می‌کردم بهترین قاب‌ها را پیدا کنم و خود فضای فیلم کمک زیادی به داستان می‌کرد، داستان کارخانه‌ای که ورشکست شده و گویی به یک کشتی می‌ماند که حین غرق شدن همه، یعنی کارگران را با خود پایین می‌کشد و تنها این مدیرانند که سوار بر قایق نجات از کشتی دور می‌شوند.

ارزش و اهمیت جایزه‌ای که برای فیلمبرداری این اثر گرفته‌اید چیست؟

در اولین نگاه جوایز فرد را تشویق به ادامه راه می‌کنند و به انسان انرژی می‌دهند. بسیاری از فیلم‌ها در ایران داعیه مستقل بودن دارند ولی حقیقت این است که با بودجه خوبی ساخته می‌شوند اما این فیلم واقعا مستقل بود به همین دلیل ما مجبور بودیم از بسیاری مسائل که در سینمای حرفه‌ای وجود دارد بگذریم تا این فیلم ساخته شود و این امر بدون فداکاری بچه‌ها و سعی و تلاش فراوان آنها میسر نمی‌شد. سینمای مستقل یک برنامه‌ریزی کاملا فشرده و سنگین دارد و این فیلم واقعاً همین گونه بود و گروه فیلمبرداری، گروه کارگردانی و تمام بخش‌های سازنده آن را گروه‌های کوچکی تشکیل داده بودند که در کار به بقیه بخش‌ها و دیگر گروه‌های سازنده فیلم کمک می‌کردند. با توجه به شرایط ساخت فیلم انتظار نداشتم که در بخش فنی بتوانیم از جشنواره‌های خارجی جایزه کسب کنیم به همین علت جایزه‌ای که فیلمبرداری کار گرفت برای من خیلی ارزشمند بود و فهمیدم که می‌شود در سینمای مستقل که بودجه آنچنانی ندارد هم کار ارزشمند و قابل توجهی ارائه داد. حقیقت این است که فیلمبرداری همیشه بیش از بخش‌های دیگر یک اثر در سینمای مستقل ضربه می‌خورد چون کل کار ما با تجهیزات است و کیفیت تجهیزات کیفیت اثر را تضمین می‌کند و ما در این زمینه هم دچار همان محدودیت‌های سینمای مستقل بودیم. برای این جایزه خیلی خوشحال شدم به خصوص که دل ما نیز با این فیلم بود، این فیلم از رنجی که کارگران در هفت تپه کشیده‌اند سخن می‌گفت و زمانی که پیشنهاد این کار به من داده شد با اینکه حدس می‌زدم کار با مشکل توقیف روبرو شود اما باز کار را پذیرفتم چون فکر می‌کنم رسالت کسی که در سینما کار می‌کند آگاهی دادن است.

سخن پایانی

از همه گروهم که با من خیلی همکاری کردند تشکر می‌کنم مخصوصا مصطفی علی اکبری «فوکوس من» و «دستیار اول» کار چون یکی از چالش های این فیلم با توجه به کار کردن با کودک و شرایط لوکیشن ها، روی دست بودن فوکوس این کار بود.

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها