بهرام سروری نژاد در گفتگو با صبا:
تئاتر به معنای واقعی مهجور مانده است
تئاتر به معنای واقعی مهجور مانده است و بسیاری از مردم بیش از آنکه به تئاتر و دیدنش علاقهمند باشند به دیدن افراد مشهور و معروف یا همان سلبریتیها علاقه نشان میدهند.
مریم عظیمی– نمایش «به یک قاتل ساده نیازمندیم» به نویسندگی و کارگردانی مریم امینی و تهیهکنندگی وحید سالکفرد که این روزها در سالن نوفل لوشاتو به اجرا در میآید به پیچیدگی و عمق افسردگی در بزرگسالی میپردازد. در خلاصه داستان این نمایش آمده: مگه آدم از زندگی چی میخواد؟! من همه چی دارم. من حالم خیلی خوبه، عالیام… ولی دیگه نمیخوام زندگی کنم. در این نمایش که رویکردی روانشناسانه دارد بازیگران نام آشنایی چون ایوب آقاخانی، رز رضوی و بهرام سرورینژاد به نقش آفرینی میپردازند. در ادامه گپوگفت خبرنگار صبا با بازیگر این نمایش را میخوانید.
اینکه کاراکترها اسم ندارند اما تیپ هم نیستند را چگونه در نقش پردازی مورد توجه قرار دادید؟
بله این کاراکترها تیپ نیستند بلکه هر کدام از آنها کاراکترهایی هستند که بنا به موقعیتشان در صحنه و نمایشنامه دست به عمل میزنند. کاراکتری که من بازی میکنم در نمایشنامه به عنوان پیش خدمت نوشته شده ولی هیچگاه صدا زده نمیشود و اسمی ندارد و هر زمان که به او نیاز باشد از طریق زنگ او را فرا میخوانند. فکر میکنم این مسئله بدین علت است که شاید بتوان به این نمایش نگاه فراگیرتری داشت البته منظورم نگاهی در ابعاد جهان شمول نیست اما ما کاراکتر و داستان را به منطقه خاصی محدود نکردهایم و این مسئله میتواند برای هر کسی در هر جایی اتفاق بیفتد به همین علت هیچ تاکیدی روی اسمها نبود. کاراکتری که من بازی میکنم سالهاست در کنار این مردی که به لحاظ مالی و شغلی جایگاه خوبی دارد کار میکند و شاید حتی برای نسل قبل او نیز کار میکرده و بیش از اینکه بتوانیم بگوییم که این کاراکتر وجوه مختلفی دارد میتوانیم او را کاراکتری سرگردان بدانیم که بیشتر به دنبال راهی است تا خودی نشان دهد به همین علت مدام از این شاخه به آن شاخه میپرد و هیچ کدام از کارها و علایقش را نیز به نحو احسن انجام نمیدهد نه زمانی که به دنبال موسیقی مدرن و رپ است و نه زمانی که آشپزی میکند یا به روانشناسی علاقهمند میشود در واقع او هدف مشخصی ندارد فقط میخواهد دائماً توی چشم باشد و در حضور هر کسی خودش را مطرح کند به همین علت مدام ناکام میشود.
این کاراکتر سطحی بودن خاصی دارد درست مانند اقیانوسی به عمق یک سانت.
بله این کاراکتر به نسبت مردی که در نمایش داریم کاراکتر سطحیتری است و هیچ وقت به سمت هدف مشخصی حرکت نمیکند و به همین دلیل به عنوان کاراکتر عمیق نمیشود.
آیا بخشهایی که روی بیت باکس، رپ میخوانید برای شما چالش برانگیز بود؟
شک نکنید که چالش برانگیز بود چون به هر حال ما خواننده نیستیم و اگر زمانی هم برای دل خودمان زمزمه کنیم با قضیه رپ متفاوت است. بنابراین کمی سخت توانستیم به این هماهنگی برسیم اما با همتی که هم بچههای بیت باکس داشتند و هم خود کارگردان کار و تلاشی که خودم کردم توانستیم با آنچه امروز روی صحنه میبینید برسیم.
سخن پایانی
نکته مهم این روزها این است که تئاتر به معنای واقعی مهجور مانده است و بسیاری از مردم بیش از آنکه به تئاتر و دیدنش علاقهمند باشند به دیدن افراد مشهور و معروف یا همان سلبریتیها علاقه نشان میدهند. به همین علت در بسیاری مواقع آثاری که افراد مشهوری در آن حضور ندارند در محاق قرار میگیرند و کمتر دیده میشوند. البته نمیخواهم در این خصوص حکم قطعی بدهم و کارهایی هم هستند که بدون داشتن سلبریتیها موفق میشوند اما تعدادشان در طول یک سال شاید کمتر از انگشتان دو دست باشد و اگر ما بتوانیم این فرهنگ دیدن نمایش را در بین مردم جا بیندازیم کار بسیار مهمی کردهایم. به همین علت از همین جا دعوت میکنم که مخاطبان عزیز بیایند و یک کار روانشناسانه را در لایههای طنز ببینند، هم بخندند و هم تفکر کنند چرا که این اثر میتواند یک نمونه خوب از یک کار طنز میتواند باشد که ما ادعا میکنیم آن را انجام دادهایم و امیدواریم که موفق شده باشیم و قضاوت نهایی قطعا با مخاطبان عزیز خواهد بود.