کافه خاطره صبا؛ محمدرضا داودنژاد
در عملیات نهر لیتانی با صهیونیستها جنگیدم!
در اوج جوانی بر اساس اعتقاداتم تصمیم گرفتم به لبنان بروم و یک سال و نیم آنجا بودم و در چند عملیات نظامی مثل عملیات نهر لیتانی حضور داشتم و با صهیونیستها درگیر شدم. اوایل سال 1359 به ایران بازگشتم.
احمد محمداسماعیلی – محمدرضا داودنژاد استاد ایفای نقشهای آدمهای عادی قابل باور و ملموس چه از نوع مثبت، منفی، مهربان، قالتاق و زبر و زرنگش است و با هنرمندی آن شخصیتها را در قاب سینما و قاب کوچک تلویزیون در قالب جدی و کمدی ایفا میکند. بازیگری که تحت تاثیر برادرش وارد فعالیتهای بازیگری شد. داودنژاد جزو آدمهای اهل ریسک و خطر و چالش است و چند مدتی هم چریک شد و رفت لبنان و به خاطر آرمانهایش با رژیم اشغالگر قدس مبارزه کرد و در بازگشت سمت کارهای تولید و بازیگری در سینما و تلویزیون رفت که یکی از نقش آفرینیهای جدی و مهمش کارگر چاپخانه پایین شهری خاکستری رنگ فیلم «نیاز» شد. فیلمی که بازیاش در آن دیده و تبدیل به بازیگر حرفهای شد. خلع سلاح، عاشقانه، مصائب شیرین، مهر مادری، ملاقات با طوطی، قدمگاه و فراری کارهای مهم کارنامه محمدرضا داودنژاد محسوب میشود. با او مروری به دوران کاریاش داریم.
در دهه پنجاه شاهد طیف فعالیتهای شما در عرصه هنری و سیاسی بودیم. این روند چگونه به وجود آمد؟
دهه پنجاه مصادف با دوران جوانیم بود و برای فعالیتهای آرمان خواهانه و اعتقادی و مبارزاتیم به لبنان رفتم.
مشخصا تحت چه تفکر و یا چه شخصی این نوع گرایشات را پیدا کردید؟
تحت تاثیر امام خمینی (ره) و افکار متعالیشان بودم و البته روند نگاه دینی و مذهبی از طریق تفکر مادرم که اهل قم بود از دوران کودکی در من به وجود آمد و در چنین فضاهای مذهبی و مبارزاتی و عقیدتی وارد جوانی شدم.
آیا در لبنان با مصطفی چمران در ارتباط بودید؟
در لبنان در آن دوران سازمان فتح در بطن مبارزات ضد اسرائیلی بود و من هم جذب فتح شدم .
چگونه جذب مکتب فکری فتح شدید؟
در ایران با اهداف و خط مشی فتح آشنا شدم.
در آن دوران اوج فعالیتهای سازمان منافقین و چریکهای فدایی بود. آیا با این سازمانها هم در آن دوران ارتباطی داشتید؟
نه، با افکار و مشی آنها سنخیتی نداشتم. بعد از پیروزی انقلاب سازمان فتح و یا همان آزادی فلسطین به محل سفارت اسرائیل رفت و درآنجا مستقر شد.
موقعی که یاسر عرفات اسفند ۵۷ به ایران آمد آیا شما هم در جلسات سخنرانی عرفات حضور داشتید؟
نه، من قبل ترش در درسال ۱۳۵۳ در انگلیس با فتح آشنا شده بودم.
برای تحصیل به انگلیس رفته بودید؟
بله، برای تحصیل در سینما توگراف رفته بودم. موقع امتحان پایان دوره فیلم کوتاهی ساختم و این فیلم به مذاق اساتید در دانشگاه خوش نیامد .
به چه دلیل؟
زیرا به به مشکلات آدمهای کارتن خواب انگلیس پرداخته بودم. در این فیلمم ژان فلیپ دوست فرانسویم در ساختش کمکم کرد.
آیا زمانی که قصد تحصیل در انگلیس را داشتید با برادرتان هم مشورت کردید؟
علیرضا برادر بزرگم بود و در هر زمینهای با او همفکری داشتم. من از ۱۲ سالگی در سینما کار کرده بودم .
آیا برادرتان با فعالیت شما در سینما موافق بود؟
نظرش مثبت بود و به من گفت باید از کارهای ابتدایی و کارگر فنی کارت را شروع کنی.
با چه فیلمی شروع کردید؟
فیلم «بی حجاب» ساخته ایرج قادری.
چقدر فضای فیلمفارسی مطابق با ذائقه شما با توجه به گرایشهایتان بود؟
آن موقع فیلمفارسی و این نوع خط کشیها که منتقدان بابش کردند وجود نداشت.
در آن دوران سینمای موج نو هم فعالیت داشت…
درست است. اما تعداد این نوع فیلمها محدود بود.
اغلب سینماگران موج نو دیدگاههای سیاسی داشتند و فیلمهایشان دستخوش ممیزی و توقیف مثل کیمیایی و مهرجویی می شد. آیا تلاش نکردید با این نوع فیلمسازان همکاری کنید؟
شرایطی برای اینکار پیش نیامد و سن و سالم هم کم بود .
تجربه حضور در فیلم «بی حجاب» برایتان چگونه بود؟
۱۴ سالم بود و دوست داشتم کار یاد بگیرم.
آیا چیزی هم بابت این حضور آموختید؟
موثر بود و خیلی به فیلمبرداری کار دقت می کردم و داریوش نامی فیلمردار فیلم بود و فرج حیدری دستیار فیلمبرداری را انجام میداد و حسین ملکی هم کار عکاسی را انجام میداد که به من عکاسی را آموخت.
برای عکاسی دوربین خریدید؟
با دستمزدی که ازفیلم «بی حجاب» گرفتم یک دوربین کانن به مبلغ سه هزار و پانصد تومان خریداری کردم. در کارهای بعدی که رفتم دوربین روی کولم بود و درکنارش دستیار کارگردانی برادرم و ایرج قادری را انجام میدادم.
با شاهرگ فعالیت جدی شما در سینما آغاز شد…
بله و در این فیلم تجربیات خوبی به دست آوردم و هر کجا که لازم بود کار میکردم.
یکی از خاطرات تلخ سینما در آن سالها مربوط به مرگ رضا عطایی بازیگر نقش اول فیلم «عاشقانه» ساخته برادرتان بود. از این حادثه بگویید؟
مرحوم رضا عطایی هنگام فیلمبرداری فیلم در دریا غرق شد و من سر صحنه بودم و بعد از افتادن عطایی به داخل دریا پریدم و چون طوفان شدید بود موجها من را به صخره کوبیدند و نتوانستم نجاتشان بدهم.
این حادثه کجا رخ داد؟
یک سد شکن در کنار بندر انزلی بود. خدا رحمتش کنه رضا عطایی یکی از بزرگترین آدمهایی بود که در عمرم دیدهام.
آیا روی شما تاثیر گذار بود؟
هر کسی که با عطایی نشست و برخاست داشت تحت تاثیرش قرار میگرفت. وی آدمی عارف مسلک بود که در آن زمان مشغول گرفتن فوق لیسانسش بود.
چگونه با برادرتان آشنا شده بود؟
دردوره دبیرستان دوستی به نام محمد دانشی داشتم و می رفتیم برای ساخت فیلمهای سوپر۸ و در آنجا با رضا عطایی آشنا شدم و درباره محاسنش با برادرم حرف زدم و با هم دوست شدند. علیرضا دوستی به نام بهروز گرامیان داشت که سال ۵۷ از امریکا به ایران آمده بود و دانش آموخته متد اکتینگ بود و در ایران تئاتر کار میکرد و از من خواست بروم نزد دوستش و سبک بازی متد اکتینگ را بیاموزم و من گفتم دوست دارم کارگردان شوم تا بازیگر اما علیرضا گفت اول برو بازیگری را بیاموز و بعدش هر کار خواستی بکن و من نزد ایشان رفتم و سبک متد اکتینگ را آموختم.
آیا رفتن به لبنان و درگیر شدن در مبارزه باعث دوریتان از فعالیتهای هنری نشد؟
در اوج جوانی بر اساس اعتقاداتم این تصمیم را گرفتم و یک سال و نیم در لبنان بودم و در چند عملیات نظامی مثل عملیات نهر لیتانی حضور داشتم و با صهیونیستها درگیر شدم اوایل سال ۱۳۵۹ به ایران بازگشتم.
در آن دوران برادرتان مشغول ساخت فیلم «جایزه» بود.
در جریانش بودم و با یکی از دوستان ارمنیام به لبنان رفته بودم و باتفاق برگشتیم و با جنگ ایران و عراق مواجه پیدا کردیم.
آیا با توجه به سابقه مبارزی که داشتید دوست نداشتید در بازگشت سمت سیاسی و یا نظامی را میگرفتید؟
نه، برای این چیزها نرفته بودم و دوست نداشتم از این سابقهام استفاده کنم و پست و مقامی بگیریم. در درگیریهای کردستان برای کارهای عمرانی و جهادی به کردستان رفته بودم و مدتی اسیر یکی از گروهکها هم شدم.
آیا با شهید بروجردی در کردستان ارتباطی داشتید؟
در حد سلام و علیک بود. من در دفتر عمران امام فعالیت می کردم و از حال و احوال بچههای سپاه مطلع بودم.
آیا با چمران ارتباطی در غرب داشتید؟
در جنوب با دکتر ملاقات کردم.
چگونه سر از جنوب در آوردید؟
بعد از آمدنم از کردستان جنگ شروع شد و باتفاق علیرضا دو ماهی در منطقه حضور پیدا کردیم.
آیا بعد از این دو ماه به تهران بازگشتید؟
بله و بعدش من دوباره به جبهه رفتم.
بنابراین از روند تولید فیلم «جایزه» دور بودید.
بله ولی در ساخت فیلم سینمایی «خانه عنکبوت» از شروع پروژه در کنار علیرضا بودم و هم بازی، دستیاری و سایر کارها را هم انجام میدادم.
در فیلم «خانه عنکبوت» سوای حضور نامهای بزرگ مثل مشایخی و انتظامی هنرمندی مثل مسعود بهنود هم حضور داشت. بهنود چگونه در این فیلم حضور پیدا کرد؟
این را نمی دانم، علیرضا، مسعود بهنود را دعوت کرده بود. در این فیلم تعداد زیادی بهترین بازیگران حضور داشتند و شبها در هتل بحث متد اکتینگ رواج داشت.
به نظر نمیرسد مشایخی و یا انتظامی اعتقادی به متد اکتینگ داشتند.
اما در زمان آنها آناهیتا به مدیریت اسکویی متد اکتینگ آموزش میداد و با این سبک بیگانه نبودند. بازیگران مقید به سبک متد اکتینگ همیشه جزو بهترینها بودهاند.
در کارنامه بازیگری شما بازی در فیلم «نیاز» در قالب یک شخصیت خاکستری یک نقطه عطف بود.
فیلم «نیاز» درست عین زندگی و برشی از زیست طبقه فرودست جامعه بود و همه چیز رئال و واقعی بود و تصنعی در ساختار فیلم دیده نمی شد و مردم هم از فیلم استقبال کردند .
به چه دلیل تا قبل از فیلم «نیاز» با کمتر فیلمسازی به جز برادرتان همکاری داشتید؟
دلیل خاصی نداشت و شرایط چنین مسئلهای را به وجود آورده بود.
یکی از فیلمهای مهم و درجه یک علیرضا داود نژاد فیلم «خلع سلاح» بود که قربانی سوءتفاهمات شد.
برای ساخت «خلع سلاح» سختیهای زیادی متحمل شدیم و متاسفانه فیلم به اندازه لیاقت و شایستگیاش دیده نشد. در این فیلم نقش فرماندار رشت را بازی کردم.
در فیلم «هوو» هم نقش یک آدم فرصت طلب از خانواده را در ساختار کمدی فیلم به خوبی ایفا کردید؟
فیلم «هوو» یک کمدی اجتماعی جذاب و خوش ساخت بود که در شمال کشور کار کردیم و رضا عطاران و علی صادقی و مرحوم رضا پسر برادرم در این فیلم بازی داشتند. اصولا من در هر نقشی که غرق شوم و توجهم را زیاد به خودش جلب کند بازی بهتری ارائه میکنم. موقعی که با نقشی زندگی میکنی ممکن است این نقش به خود بازیگر نزدیکیهای زیادی داشته باشد. برخی از وقتها نقش از خود بازیگر دور است و بازیگر باید بتواند درکش کند و زیست آن را در ذهنش تجسم کند و بعد برود جلوی دوربین .
کدام یک از نقشهایی که بازی کردهاید به شما نزدیکتر است؟
تا نقشی را دوست نداشته باشم بازیاش نمیکنم.
در «غریبانه» در قالب نقش یک مرد ایرانی طبقه پایین جامعه که نگران خانوادهاش است بازی درستی ارائه کردید و نشان دادید که با سایر کارگردانها هم میتوانید راحت کار کنید.
در این فیلم پور عرب و هدیه تهرانی بازی داشتند و یک ملودرام خوش ساخت و پر مخاطب بود و از مقطعی سایر کارگردانها پتانسیل من را شناختند و لطف داشتند نقشهای خوبی به من پیشنهاد میدادند.
از یک مقطع زمانی و دقیقتر با فیلمهایی نظیر «مصائب شیرین» پای سایر اعضا خانواده شما در فیلمهای برادرتان باز شد. این روند چگونه شکل گرفت؟
علیرضا چند باری طرحهایی را برای بازی اعضا خانواده پیشنهاد داد و تمریناتی هم داشتیم و علیرضا دید تمرینات خوب و درست انجام شده ترغیب شد که در فیلمهایی مثل «مصائب شیرین» و «مرهم» و چند تای دیگر مادر، مادر بزرگ و فرزندانمان هم در فیلم در کنار بازیگران حرفهای حضور داشته باشند و اتفاقا این روند جواب داد و فیلمهایی مثل «مرهم» و «مصائب شیرین» بسیار موفق بود و بخشی از چالشهای طبقه متوسط ایرانی را خیلی درست مطرح کرد و مورد توجه مردم هم قرار گرفتند.
آیا برای شما همبازی شدن با اعضا خانواده در این نوع فیلمها بیشتر جذاب است یا فیلمهایی مثل «هشت پا» که در کنار استارهای سینما مثل فروتن و کرامتی همبازی بودید؟
برایم فرقی نمیکند. من بازیگرم و کارم بازیگری است و ملاک یک پیشنهاد خوب کاری، داستان درست و نقش درست و مناسب است.
در مقطعی برادرتان با ساخت فیلمهایی مثل «هشت پا» از ساخت فیلمهای واقع گرایانه اجتماعی فاصله گرفت. دلیل این رویکرد چه بود؟
نمیشود همیشه یک جور و یک مدل با الگوی ثابت فیلم ساخت. فیلمساز دوست دارد در کارنامه کاریاش تجربههای متفاوتی داشته باشد و برود به سمت ژانر و فرمت جدید. یک هنرمند برای پویایی در کارش نیاز دارد تجربههای مختلفی انجام بدهد.
در فیلم «قدمگاه» یک فضای دینی را در یک اثر اجتماعی به کارگردانی فیلمساز متفاوتی مثل محمدمهدی عسگرپور تجربه کردید…..
محمدمهدی عسگرپور کارگردان خوب و کار بلدی بود و همراهیش در فیلم «قدمگاه» برایم خوب و دلپذیر بود.
از میان کارگردانهایی که تا به حال کار کرده اید( به جز برادرتان) از کدامیک رضایت بیشتری داشتهاید؟
با مهدی صباغ زاده خیلی راحت و هماهنگ بودم و سبک کاریاش را دوست دارم و چند فیلم برایش بازی کردهام و مرد دوست داشتنی است. تا به حال پیش نیامده با کارگردانی کار کرده باشم و خاطره بدی از او در ذهنم باقی مانده باشد و یا درگیری و چالشی پیدا کرده باشم.
در سریالهای کمدی مثل «موج و صخره» با مجید صالحی همکاری داشتید…..
سریال هم جذابیت خاص خودش را دارد و بعد از سالها بازیگری بلدم در هر نوع فرمت و مدلی بازی کنم و این کار یک کمدی پلیسی جذاب و خنده دار بود و مدتها در جزیره کیش کار کردم.
در سالهای اخیر بیشتر در حوزه کمدی مثل بازی در سریال «خوشنام» حضور داشته اید…
خب بازیگرم و مجبورم طبق پیشنهاداتم انتخاب و بازی کنم و در سالهای اخیر اغلب پیشنهادات کمدی بود و تلاش کردم بهترین هایشان را انتخاب و بازی کنم. سریال «خوشنام» هم یک کمدی اجتماعی خوش ساخت و موفق بود .
آیا دغدغه کارگردانی در سینما و یا تلویزیون به سراغتان نیامده است؟
قبلتر نه، اما یکی دو سالی است که بدم نمیآید فیلمی بسازم.
آیا سوژه و موضوعی برای کارگردانی آماده دارید؟
یکی دو تا قصه خوب و درست نوشتهام و همهشان جدی و اجتماعی است.
سال قبل هم با دو فیلم «کفایت مذاکرات» ( کمدی ) و فیلم «پیر پسر» در جشنواره فیلم فجر حضور داشتید. از این تجربیاتتان بگویید؟
فیلم «کفایت مذاکرات» فیلم کمدی بود اما نقشم کاملا جدی بود و در موقعیتهایی شخصیتی که بازی می کردم کمدی موقعیت خلق می کرد و دو بازیگر نقش مقابلم (محسن کیایی و مهران غفوریان) به خصوص محسن خیلی خوب بودند و بده و بستان بازیگری درست و مهندسی شده اجرا میشد.
با مهران غفوریان هم قبلا بازی داشتید؟
درست است و به خاطر همین بازیمان هماهنگ بود. هم مهران و هم محسن با احساس و صمیمی و همراه هستند.
«پیر پسر» یکی از فیلمهای جنجال برانگیز و پر از نظرات مثبت منتقدان و اهالی سینما بود.
فیلم خوب و موفقی بود و اکتای براهنی به خوبی توانسته بود فضا سازی و روابط بین شخصیتها را در یک فیلمی که گفت وگو محور بود از کار در بیاورد و اغلب بازی من با مقابل حسن پورشیرازی بود.
در این چهار – پنج دهه با اغلب بزرگان بازیگری همکاری داشتهاید کار با کدام بازیگر برایتان جذابیت بیشتری داشت؟
یکی از بهترینها حسن پورشیرازی بود که بسیار خوش مشرب و یک بازیگر معرکه است. بعد از این فیلم ارتباط صمیمی بین ما برقرار شد. حامد بهداد هم بازیگر درجه یک و توانمندی است.
آیا بازیگران نسل جوان باندازه نسل شما قابلیت و توانمندی دارند؟
مدعی بین نسل جوان زیاد است. اگر مقداری علاقه به یادگیری همانگونهای که در ماها وجود داشت داشته باشند می توانستند خیلی بهتر از این باشند و یک جاهایی ترمز کردند و فکر کردند به آخرش رسیده اند. در صورتی که هنر آخر و انتهایی ندارد .
کدام بازیگر نسل جوان استانداردهای لازم را داد؟
بگذارید نام و اسمی نبرم و به هرحال در میانشان بازیگر خوب و درجه یک وجود دارد و باید از استعداد و تواناییهایشان مراقبت کنند و به یادگیری همچنان توجه داشته باشند و خودشان را بی نیاز ندانند.