روزنامه صبا

روزنامه صبا

سیاوش صفاریان‌پور در گفتگو با صبا:

تفاوت مستند با خبر، در تألیف است


تفاوتی که بین خبرنگاری و مستند سازی قائل هستیم به خاطر روایتی است که مستندساز از ماجرایی که خود شاهد عینی آن است ارائه می‌کند که تا حدی شاید با تصویربرداری یا به نوعی مقاله نگاری خبری تفاوت دارد.

مریم عظیمی– در روزگاری که تصویر، پیش از معنا به اشتراک گذاشته می‌شود و حقیقت، پیش از تحلیل در شبکه‌های اجتماعی دفن، مستندسازانِ جنگ وظیفه‌ای فراتر از ثبت انفجارها و ویرانی‌ها دارند. آن‌ها نه راوی لحظه، که جستجوگران حقیقت‌های پنهان زیر خاکسترند؛ شاهدانی بی‌ادعا که با دوربینی لرزان، میان آوار و اضطراب، به‌دنبال تکه‌های ناپیدای انسانیت می‌گردند. در این گزارش، با سه مستندساز ایرانی گفت‌وگو کرده‌ایم که یا جنگ را زیسته‌اند، یا از دلش عبور کرده‌اند، یا به‌دنبال ردپای آن در زندگی امروز رفته‌اند. روایت‌های‌شان صریح است و گاه تلخ؛ پر از تردید، اما خالی از ژست. آن‌ها از فاصله‌ میان ثبت و روایت می‌گویند، از اخلاق، از حقیقت، از نقش خود و از ترس‌هایی که هنوز در لنز دوربین جا مانده‌اند.

 

در دوران انفجار اطلاعات و حضور پررنگ شهروندخبرنگاران، مرز میان «مستندسازی» و «وقایع‌نگاری تصویری» بیش از هر زمان دیگری مبهم شده است. سیاوش صفاریان‌پور، کارگردان مستند «کاپیتان من»، این تحول را ناشی از گسترش فناوری و در دسترس بودن ابزارهای تصویربرداری می‌داند او می‌گوید: یک حقیقت راجع به تصویربرداری و وقایع نگاری جنگ در قرن بیست و یکم و در این سال‌هایی که ما هستیم، این است که در دورانی که انقلاب صنعتی چهارم رخ داده و اینترنت بخش جدا ناپذیر از زندگی ما است  مستندسازی با گوشی‌های تلفن همراه و توسط آدم‌های مختلف این شانس را ایجاد کرده که به نوعی همه ما به وقایع نگاری ماجرایی که بخشی از تاریخ یک کشور و بخشی از تاریخ سیاره زمین است کمک کنیم و من فکر کنم که این جالب‌ترین بخش دنیای امروز ما و تکنولوژی در دسترس‌مان است که به وقایع نگاری و مستند‌سازی کمک کرده است.

با این حال صفاریان‌پور تفاوت این وقایع نگاری را با مستندسازی اینگونه بیان می‌کند: این مسئله از این نظر که ما می‌توانیم خیلی به سوژه نزدیک باشیم اهمیت دارد چون خیلی وقت‌ها برای ساخت فیلم مستند ما با دوربین و عوامل مختلف سازنده همراه می‌شویم تا یک صحنه را ضبط و ثبت کنیم در حالیکه امروزه تلفن همراه این شانس را به ما داده که بی واسطه به سوژه نزدیک شویم حالا ممکن است مستند ساز باشیم یا آدمی که در یک موقعیت قرار گرفته‌ایم و حواسمان هست که دوربینمان را روشن کنیم و قاب و کادر درستی را به دست بیاریم و بتوانیم آن صحنه را ثبت کنیم. اما این که ما خیلی وقت‌ها تفاوتی بین خبرنگاری و ژورنالیسم یا در واقع ویدیو ژورنالیست و مستند سازی قائل هستیم به خاطر روایتی است که مستندساز از ماجرایی که خود شاهد عینی آن است ارائه می‌کند که تا حدی شاید با تصویربرداری یا به نوعی مقاله نگاری خبری تفاوت دارد. در حال حاضر شرایط به گونه‌ای است که ما انفجاری را در حوالی خودمان می‌بینیم، با گوشی همراه تصویربرداری می‌کنیم و در پلتفرم‌های مجازی و سوشال مدیا با دیگران به اشتراک می‌گذاریم اما به عقیده من یک مرز باریک بین مستند سازی و این شیوه وقایع نگاری وجود دارد، اینکه در مستندسازی روایت یک مولف در پس ساخته شدن یک مجموعه تصاویری که در کنار هم قرار می‌گیرند وجود دارد و همین بین کار یک مستندساز با یک شهروند عادی تمایز ایجاد می‌کند و هر چند که هر دوتا جالب توجه اند ولی من فکر می‌کنم که این روزها مستند سازها احتمالا بیشتر در حال ثبت وقایع هستند و ما باید منتظر بمانیم که روایت ها ساخته شوند. در واقع هنوز آن روایت‌هایی که به نوعی تالیف یک مستند ساز هست به نظرم به آن شکل ایجاد نشده چرا که قرار دادن مجموعه‌ای از پلان‌ها و روایت‌ها کنار هم که یک روایت واحد را بسازد به یک طمانینه نیاز دارد و من فکر کنم که این همان حد فاصل بین تصویربرداری خبری یا ویدیو ژورنالیسم با مستندسازی است.

به باور صفاریان‌پور، تصاویر زیادی از روزهای جنگ اخیر در فضای مجازی دست به دست شد؛ تصاویری که به‌تنهایی واجد بار روایی‌اند، اما هنوز به آن سطح از تدوین معنایی نرسیده‌اند که بتوان نام مستند بر آنها گذاشت. او به مثالی اشاره می‌کند که بار دراماتیک و نمادین آن، فراتر از هزار روایت خبری است: یکی از عجیب‌ترین تصاویری که به نظرم به اندازه یک فیلم مستند کارکرد داشت و در سوشال مدیا دیدم تصویر مرد سالمندی بود که از طبقه بالا به گلدان‌های در بالکن همسایه طبقه پایین آب می‌داد و سعی می‌کرد با یک ظرف آب‌پاش از بالا آن گلدان‌ها را هدف گیری کند. گلدان‌هایی که احتمالا ساکنین منزلش به پناهگاهی خارج از شهر رفتنه‌اند. این پلان به نظر من به اندازه یک فیلم مستند معنادار بود بخاطر این که داستان شهری را تعریف می‌کند که بعضی از آدمهایش رفته‌اند و بعضی از آنها مانده‌اند و آن آدم‌هایی که مانده‌اند گاهی اوقات در این فراغت و زمان کشداری که در دسترسشان است به یاد یکدیگر هم هستند و به یکدیگر به هر شکلی کمک می‌رسانند و می‌توان گفت که این تصویر هولناک جنگ همیشه آن موشکی که به خانه‌ای می‌خورد نیست.

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها