معصومه بافنده در گفتگو با صبا:
تنها بودن نقطه اشتراک من و لیلا بود
شاید بیشتر از همه، تنها بودن نقطه اشتراک ما بود. من هم دختر جنگجویی هستم و برای رسیدن به چیزهایی که میخواهم مبارزه میکنم. لیلا نیز یکتنه و تک و تنها از شرایطی میگذرد تا بتواند به خواستهاش برسد.
مریم عظیمی _ فیلم سینمایی «دست ناپیدا» به نویسندگی و کارگردانی انسیه شاه حسینی و تهیهکنندگی سیدسعید سیدزاده در بخش سینمایی هنر و تجربه به اکران در آمده و با موضوعی متفاوت در ژانر دفاع مقدس به ایثار و فداکاریهای زنان ایران در دوره هشت سال دفاع مقدس میپردازد. در این فیلم که تصویری کمتر دیده شده از دوران جنگ را ارائه میدهد بازیگرانی مانند معصومه بافنده، نسرین احمدخانی، اعظم سادات موسوی، زیبا عسکری و… به ایفای نقش میپردازند. در ادامه گپ و گفت خبرنگار صبا با بازیگر ساخت این فیلم را میخوانید.
در مورد کاراکتر «لیلا» و ویژگیهای او بگویید.
لیلا زنی قوی است، ولی بر اثر شکستهایی که خورده، خودش نیز نمیداند که میتواند تا چه حد قدرتمند باشد. ما جسارت لیلا را در همان ابتدای فیلم میبینیم، وقتی که به خبرنگارها میگویند نباید آنجا ماند، ولی لیلا خودش را پنهان میکند که آنجا بماند در حالیکه دیگر خبرنگاران که اتفاقا مرد هم هستند سریع محل را ترک میکنند. با تمام اینها اما این باور در خود لیلا وجود ندارد و لیلا خود را یک زن شکستخورده میداند که تمام تلاشش این است که قوی باشد. با اینکه در فیلم بهطور مستقیم اشاره نمیشود، ولی از نظر خانوادگی و بعد بخاطر ازدواجی که کرده و وجود همسری که همیشه لیلا را با ضعفهایش مواجه میکرده این باور به قوی بودن در او شکل نگرفته با این حال او نهایت تلاشش را میکند که آن چیزی باشد که دلش میخواسته و پیرو همین موضوع وقتی که در پشتصحنه جنگ با خانمهای متفاوتی آشنا میشود، میبیند که نه تنها به اندازه آنها بلکه میتواند حتی قویتر از آنها نیز باشد. زنانی که هر کدام برای خودشان داستانهایی دارند و آن قصهها ما را عمق شخصیتی زنانی میرساند که توانستهاند در آن شرایط، با آن موقعیتها کنار بیایند؛ زنانی که با وجود مرگ عزیزانشان، آدمهایی نبودند که بروند گوشهای بنشینند و زار بزنند بلکه آنقدر قوی هستند که خودشان در راهی که درست میدانند میجنگند.
در طول فیلم لیلا از سردگمی به آگاهی میرسد. این روند را شما چگونه تعبیر میکنید؟
در زندگی لیلا چیزی کمرنگ بوده، او میدانسته کتاب دوست دارد، میدانسته که میخواهد درس بخواند و نمیخواهد زن آشپزخانه باشد ولی زندگیاش آن معنا و هدف نهایی را که باید بداند برای آن هدف است که دارد زندگی میکند و میجنگد، نداشته است. ولی با حضور در شرایط جبهه، این رشد برایش اتفاق میافتد و به آن هدف نهایی میرسد و تکلیفش دیگر با خودش و زندگیاش معلوم است.
با کاراکتر «لیلا» از چه جهاتی احساس نزدیکی میکردید؟
شاید بیشتر از همه، تنها بودن نقطه اشتراک ما بود. من هم دختر جنگجویی هستم و برای رسیدن به چیزهایی که میخواهم مبارزه میکنم. لیلا نیز یکتنه و تک و تنها از شرایطی میگذرد تا بتواند به خواستهاش برسد و در اصل تمام اینها برای تأمین زندگیاش است یعنی او میخواهد عکس بیندازد و به نشنال جئوگرافی بفروشد تا بتواند پول دربیاورد. از همین جهت است که میگویم زندگی لیلا آن معنایی که باید را نداشت و در معرض این اتفاقات است که عمق پیدا میکند. برای من هم همینطور بوده. من در پروسه بازیگری، هیچوقت حامی نداشتم و فقط لطف خدا بوده و ایستادگی خودم، من شاید بیشتر از ۲۰ سال است که در این عرصه کار میکنم و اگر کسی بود فیلم «این راهش نیست» که اولین کارم بود، «خانه پدری» آقای کیانوش عیاری و بعد تله فیلم «فصل تازه» و حالا «دست ناپیدا» را ببیند، نمیتواند بگوید که این دختر استعداد ندارد یا راهش را اشتباه آمده. ولی باز نه تنها هیچ کمکی نبوده بلکه سنگاندازی هم جلوی پایم زیاد بوده.
بازی کردن در این نقش و حضور در یک فیلم دفاع مقدس، آن هم در منطقهای که واقعاً جنگ را تجربه کرده، برای شما چه آوردهای داشت؟
حقیقتش تجربه دردناکی بوده و هست. این فیلم، این موقعیت را ایجاد میکند که ببینیم جنگ واقعاً صرفا پیروزی یا باخت نیست. مردانی هستند که میجنگند و زنانی که شاید دیده نشوند ولی تمام این لحظات تلخ از دست دادن و ویرانی را تجربه میکنند. خود ما اخیرا یک جنگ دوازدهروزه را تجربه کردهایم و من هنوز تصویر آن نوزادی که از دست دادیم را در برابر چشمانم دارم و همانگونه که اتفاقات غزه دلمان را آتش میزند اتفاقات این جنگ دوازده روزه در ایران نیز تجربهای دردناک است.