بهروز پناهنده در گفتگو با صبا:
به بازی نقشهای عجیب و غریب علاقهمندم
یوزف کا شخصیتی خاص است و مواجهه با چنین شخصیتی برای من به عنوان بازیگر بسیار جذاب است، چون به طور کلی علاقهمندم نقشهای عجیب و غریب را بازی کنم تا آن اتفاق جادویی روی صحنه رخ دهد.
مریم عظیمی– نمایش «یوزف کا» به کارگردانی شهروز دلافکار دور دوم اجراهایش را در تماشاخانه هما آغاز کرده و با ترکیبی از بازیگران جدید و بازیگرانی که در دور اول اجرا حضور داشتند به روی صحنه میرود. این نمایش با نمایشنامهای به نویسندگی محمد چرمشیر و فرهاد مهندسپور، برگرفته از «محاکمه» رمان مشهور کافکا است. در ادامه گپ و گفت خبرنکار صبا با بازیگر این نمایش را میخوانید.
آیا از پیش ذهنیتی نسبت به کاراکتر یوزف کا داشتید؟
بله معمولا وقتی نام کافکا مطرح میشود، اغلب افراد با آثار او آشنا هستند، آثاری مانند «مسخ»، «محاکمه» ، «قصر» و… این نمایشنامه نیز بر اساس رمان «محاکمه» کافکاست. روزی که آقای دلافکار متن را برای من ارسال کردند و پیشنهاد بازی را مطرح نمودند، آنقدر متن برایم جذاب بود که بلافاصله جذبش شدم و ظرف سه ساعت، دو بار آن را خواندم بخصوص که آقای چرمشیر و آقای مهندس پور روی آن رمان دراماتورژی کرده بودند. نکته جالب دیگر این بود که گویی یوزف کا به شخصیت و شرایط خود کافکا بسیار نزدیک بود و انگار در نمایش «یوزف ک» ما خود کافکا را میبینیم.
شخصیت یوزف کا را چگونه دیدید؟
یوزف کا از نظر من شخصیتی بسیار خاص است. نمیخواهم بگویم مظلوم است ولی در شرایطی قرار میگیرد که برایش باورنکردنی است مثل اینکه صبح از خواب بیدار شوید و ببینید شیر آب کار نمیکند، بعد تصمیم میگیرید بیرون بروید و صورتتان را در جایی دیگر بشویید، اما میبینید حتی آنجا هم آب نیست در چنین شرایطی مدام با خود میگویید مگر میشود در طول یک شب اینهمه اتفاق بیفتد؟ شخصیت ما هم دقیقاً با چنین وضعیتی مواجه است و ما این برداشت را بر عهده تماشاگر گذاشتیم که آیا تمام اینها در خواب یوزف اتفاق میفتد یا که او واقعاً بیدار است. مواجهه با چنین شخصیتی برای من به عنوان بازیگر بسیار جذاب است، چون به طور کلی علاقهمندم نقشهای عجیب و غریب را بازی کنم تا آن اتفاق جادویی که میگویند، روی صحنه رخ دهد، به نوعی دوست دارم نقشی باشد که بازیگر بطلبد.
شما تقریبا در تمام طول نمایش روی صحنه هستید و صحنههای کابوس وارِ پر افت و خیز هم زیاد دارید. چه تمهیدی برای ایفای نقشی که آنقدر انرژی نیاز دارد در نظر گرفتید؟
مسئله مدیریت انرژی برای من اهمیت بسیار زیادی داشت و همانطور که گفتید در کل اثر شاید تنها حدود ۴۵ ثانیه تا یک دقیقه من از صحنه خارج میشوم، لباس عوض میکنم و دوباره به صحنه برمیگردم. وقتی برای نخستینبار نمایشنامه را خواندم و با این حجم از دیالوگ و تغییرات پیدرپی صحنهها و ورود شخصیتهای گوناگون به این فضای کابوسوار مواجه شدم، متوجه شدم که شخصیت یوزف برای مواجهه با این کابوس یا شاید رؤیا انرژی زیادی لازم دارد و من به عنوان بازیگر این نقش نیاز به کنترل کامل انرژی داشتم. در واقع، بازیگر باید بتواند انرژیاش را در کل اجرا تقسیم کند. برای مثال، صحنهای وجود دارد که کاراکتر با «عمو ماکس» شروع به رقصیدن میکند اما پیش از آن، چند صحنه دیگر را از سر گذرانده است و اگر قرار بود تمام انرژیاش را همانجا مصرف کند، قطعاً برای ادامه، از جمله صحنه محاکمه یا شکنجه و فشارهای بعدی، چیزی باقی نمیماند. بنابراین با اینکه من در صحنهای وانمود میکنم که دیگر هیچ جانی برای کاراکتر باقی نمانده، اما یوزف بلافاصله باید دوباره شروع کند و برای اتفاقاتی که در ادامه رخ میدهد، آماده باشد. برای همین است که من هر روز، یک ساعت پیش از اجرا، دوباره تمرینهای بدنی، بیانی و تمرکز انجام میدهم تا با آمادگی کامل و متمرکز روی صحنه بروم و فکر میکنم در این دسته از نمایشها، ضعف در هر کدام از این مولفهها، میتواند آسیبزننده باشد.
چرا نوع بازی و گریم شما با دیگر بازیگران کار متفاوت و از آن بعد اکسپرسیونیستی دور است؟
در همان ابتدای همکاریمان با شهروز دلافکار در صحبتی که داشتیم این موضوع را مطرح کردم که تمام کاراکترهایی که با یوزف مواجه میشوند، میتوانند در قالبها و شمایل مختلف ظاهر شوند؛ اما بازی یوزفکا، نباید شبیه دیگران باشد و حتی گریم او نیز به نظرم نباید به سمت اکسپرسیونیسم یا سوررئالیسم برود. یوزف کا در واقع یک شخصیت کاملاً واقعی است که در دل یک قصه اکسپرسیونیستی گرفتار شده است و خوشبختانه شهروز دلافکار نیز در این موضوع با من هم نظر بود.