محمد جلیلوند در گفتگو با صبا:
«شکارگاه» استانداردی تازه برای قصهگویی
بدون تردید، مهمترین نقطه قوت شکارگاه وفاداری آن به شیوهی قصهگویی است. این سریال، بیش از هر چیز، یک روایتگر قوی است که میداند چه میخواهد بگوید و چطور مخاطب را با خود همراه کند.
زهرا طاهریان – در حالی که چهار قسمت ابتدایی سریال «شکارگاه» به کارگردانی نیما جاویدی از شبکه نمایش خانگی پخش شده، این اثر در همان گامهای نخستین خود، با واکنشها و برداشتهای متفاوتی از سوی مخاطبان و منتقدان روبهرو شده است. سریالی که از حیث فرم، طراحی صحنه، گریم، لباس و میزانسن مورد تحسین قرار گرفته، اما از منظر روایت تاریخی و انسجام محتوایی همچنان با پرسشهای بیپاسخ مواجه است. خبرنگار روزنامه صبا برای بررسی دقیقتر این اثر، به سراغ محمد جلیلوند، منتقد سینما و تلویریون رفته است که با نگاهی منتقدانه و تحلیلی به سریال «شکارگاه» نگریستهاند.
ارزیابی کلی شما از سریال شکارگاه چیست و به نظر شما این سریال چه جایگاهی میان آثار شبکه نمایش خانگی دارد؟
به نظر من، شکارگاه یکی از کاملترین سریالهایی است که در سال جاری در شبکه نمایش خانگی منتشر شده. مهمترین دلیل این موفقیت، فیلمنامهای درجهیک و درخشان است که نیما جاویدی آن را نوشته؛ فیلمنامهای که از همان قسمت نخست، تفاوتش را با سایر آثار پلتفرمی نشان میدهد.
چه عواملی باعث شدهاند این تفاوت در همان قسمت اول خودش را نشان دهد؟
از همان قسمت اول، مخاطب با شخصیتها آشنا میشود و با گرهافکنیهایی مواجه میشود که کنجکاوی او را برمیانگیزد. اطلاعات بهدرستی کاشته میشوند و سریال خیلی زود تماشاگر را جذب خود میکند. در قسمتهای بعدی هم این روند حفظ میشود. برخلاف بسیاری از سریالهای ایرانی که بعد از یکی دو قسمت اُفت میکنند، شکارگاه با شیبی ملایم و صعودی ادامه پیدا میکند و این یکی از ویژگیهای تحسینبرانگیز آن است.
در مورد ساختار دراماتیک اثر چه نظری دارید؟ آیا سریال از نقاط عطف کافی برخوردار است؟
بله، قطعاً. این سریال در هر قسمت دستکم دو نقطه عطف دارد که باعث میشود ریتم روایت حفظ شود. شخصیتها بهتدریج و در روند داستان کامل میشوند؛ مثل شخصیت میرعطا، همسرش و دخترش سیمین. هرکدام از این شخصیتها گذشتهای دارند و داستانهای فرعیای که در مورد آنها روایت میشود، به پربار شدن خط اصلی داستان کمک میکند.
داستان سریال بر محور جواهرات سلطنتی قاجار میچرخد. به نظر شما فضا و مکان روایت چه نقشی در جذابیت این قصه دارد؟
نکته بسیار جالب این است که نیما جاویدی شکارگاه متروکهای را که محل نگهداری جواهرات است، از یک «مکان» صرف به یک «شخصیت» تبدیل کرده. او جهانی متفاوت و منحصربهفرد در دل شکارگاه خلق کرده که با فضای بیرونی کاملاً متمایز است. حتی وقتی آدمها وارد این فضا میشوند و آن زنگ خاص به صدا درمیآید، حس ورود به دنیایی دیگر به مخاطب منتقل میشود. از قسمت دوم به بعد، ارتباط این آدمها با جهان بیرون تقریباً قطع میشود و این قطع ارتباط در خدمت تعلیق و تمرکز روایت است.
نظرتان درباره شخصیتپردازیها و شکلگیری تدریجی آنها چیست؟
شخصیتها یکییکی وارد قصه میشوند و حضورشان بهمرور پررنگ میشود. مثلاً شخصیت «حشمت» در ابتدا کاملاً فرعی به نظر میرسد، اما با پیشرفت داستان، به شخصیتی مکمل و تأثیرگذار تبدیل میشود. یا کارآگاه «نامجو» که شخصیتی جذاب و چندلایه دارد، رابطهای در گذشته با سیمین داشته که به غنای درام کمک میکند. این شخصیتها به شکلی طراحی شدهاند که همیشه در خدمت روایت و تعلیق باشند.
به نظرتان مهمترین نقطه قوت سریال چیست؟
بدون تردید، مهمترین نقطه قوت شکارگاه وفاداری آن به شیوهی قصهگویی است. این سریال، بیش از هر چیز، یک روایتگر قوی است که میداند چه میخواهد بگوید و چطور مخاطب را با خود همراه کند.
در مورد کارگردانی نیما جاویدی چه نظری دارید؟
جاویدی در این سریال کارگردانی بسیار خوبی ارائه داده است. نکته قابل توجه اینجاست که او کارگردانیاش را به رخ نمیکشد. در نگاه اول، ممکن است متوجه حضور پررنگ او نشویم، اما وقتی بهجزئیات نگاه میکنیم و همه عناصر را کنار هم قرار میدهیم، به این نتیجه میرسیم که کارگردانی هوشمندانهای پشت این پروژه وجود دارد. از طراحی صحنه و موسیقی گرفته تا فیلمبرداری و بازی بازیگران، همهچیز هماهنگ و در خدمت کلیت اثر است.
نظر شما درباره بازی بازیگران چگونه است؟
انتخاب بازیگرها خیلی خوب و درست است. بعد از مدتها، بازی بسیار درخشانی از پرویز پرستویی میبینیم. او کاملاً در نقش جاافتاده و حضوری مقتدر دارد. بازیگران جوانتر مثل الهام نامی و امیر نوروزی هم در کنار او عملکرد خوبی داشتهاند. این سریال ترکیبی از نسلهای مختلف بازیگری را بهخوبی مدیریت کرده و بازیهای باورپذیر و هماهنگی از آنها گرفته است.
در پایان، اگر بخواهید یک جمعبندی کلی از سریال ارائه دهید، چه میگویید؟
شکارگاه سریالی است جذاب و تماشایی که امیدوارم با همین کیفیت تا پایان ادامه پیدا کند. بهنظر میرسد ساختار آن شبیه به یک مینیسریال است و همین موضوع دست فیلمساز را برای یک پایانبندی محکم و بهیادماندنی باز گذاشته است.